حنا صالح
نویسنده لبنانی
TT

​آیا ایران بر جنگ‌های نیابتی خود می‌افزاید؟

وقتی رئیس جمهوری امریکا دونالد ترامپ با اشاره به تأثیرگذاری تحریم‌های امریکایی که به مرحله قطع کامل منابع مالی نظام ولی فقیه نزدیک می‌شوند، اعلام می‌کند ایران« دیگر آن کشور دو سال و نیم پیش نیست» و اضافه می‌کند:« به واسطه یک کشور دیگر وارد عمل نمی‌شویم و به طور مستقیم عمل می‌کنیم»، در حقیقت صفحه تلاش‌های فرانسوی را می‌بست که رئیس جمهوری مکرون مبتکر آنها بود. تلاش‌هایی که فرانسوی‌های می‌گویند ریشه در حساسیت فرانسه بر صلح و دوری از جنگ دارند.
اما «تلاش‌های» فرانسوی که ناکام گذاشته شد، ریشه در عدم پذیرش این واقعیت داشت که توافق هسته‌ای روبه موت است، که امکان کاهش تحریم‌ها با تسهیل صادرات 700 هزار بشکه در روز را پیشنهاد می‌کند. همچنین در خود متضمن خط اعتباری به ارزش 15 میلیارد دلار می‌شود که طی چهار ماه قابل پرداخت است، بی آنکه با جدول کاری روشنی در جزئیات یا دارای تاریخ مشخص باشد. انگار مسئله هسته‌ای جایگزین مشکل اساسی شده که در اسلحه بالستیک، نقش منطقه‌ای ایران و مسئولیت آن در برهم زدن ثبات منطقه نمود می‌یافت. این تلاش‌ها بی نتیجه می‌مانند چرا که پاریس بر«درک» امریکایی شرط بسته بود و ماهیت نظام ایرانی و حقیقت تصمیم سازی در تهران را درست نفهمیده است. درست است که وزیر ظریف بسیار لبخند می‌زند، اما مسئله قطعی این است که « همه چیز به گفت‌وگو با امریکایی‌ها مربوط می‌شود». و رئیس جمهوری روحانی می‌گوید:« در اختیار رهبر است» و تا وقتی که رهبر براین باور است که تا انتخابات امریکا فضایی برای مانور دادن دارد، تن به مذاکرات نمی‌دهد و قطع رابطه با امریکا را سرلوحه سیاست خود می‌داند.
هر قرائت جدی در سیاستی که رهبر برای تحریک غرب توسط ایران ترسیم کرده، از اینجا ناشی می‌شود که توافق هسته‌ای آسیبی نمی‌بیند، چرا که براساس فروش کالایی گذاشته شده که اصلا ایران آن را نداشت. هیچ مذاکره‌ای در خصوص موشک‌های بالستیک و نفوذ منطقه‌ای ایران انجام نمی‌شود، اما گفتار متناقض روحانی و لبخندهای ظریف برای خریدن زمان و استفاده از آن برای بالا بردن سطح غنی سازی می‌توانند مفید باشند. مرحله بعدی برای حرکت به سمت تولید نسل جدید سانتریفیوژها، جز اصرار بر ادامه راه رسیدن به اسلحه اتمی چیست که تهران بر تولید آن دریک سال و شاید پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا شرط بندی کرده است؟ البته هیچ طرف بین‌المللی ارزشی برای فتوای تحریم این نوع سلاح قائل نیست. وجود سلاح هسته‌ای در دست نظام ملاها می‌تواند برنامه مواجهه با ایران و طمع ورزی‌هایش را تغییر دهد. چون این سرپوشی است بر شیوه تهدید کشورهای منطقه برای بسط سیطره برآنها و گسترش طرح امپراطوری ایرانی... این فرصت برای حاکمان تهران بسیار بزرگ‌تر از حجم میانجی‌گری‌ها و مشخصا وساطت فرانسه و پیش از آن ژاپن است.
واشنگتن حقیقت آنچه تهران به دنبال آن است را درک می‌کند، به همین دلیل به تحریم‌ها ادامه می‌دهد. پنهان نیست که دولت رئیس جمهوری ترامپ برای کسب نتایج انتخابات تلاش می‌کند و موفق شد بازوهای ایرانی را بدون شلیک حتی یک تیر بچیند. هدف تحریم‌های رو به گسترش را محروم ساختن ایران از دستیابی به منابع مالی فعالیت‌های تروریستی و مجبور ساختن آن برای برگشتن به میز مذاکرات برای رسیدن به توافق جدید و فراگیر، قرار داده است. بریان هوک نماینده ویژه امریکا در پرونده ایران، در باره روش امریکایی می‌گوید، پایبند به «برنامه بالاترین فشار بدون هیچ استثنا یا امتیاز دادن» است، یعنی اجبار تغییر رفتار که تهران آن را به «تغییر نظام» و در نتیجه شکست طرح منطقه‌ای خود می‌خواند.
و از آنجا که تهران می‌داند تحریم‌ها به کجا منجر می‌شوند و چه نتایج فاجعه باری بر وضع داخلی ایران و در نتیجه نفوذ منطقه‌ای آن دارند و ابعاد ناکام گذاشتن طرح فرانسه توسط امریکا را لمس می‌کند که با موجی از تحریم‌ها که شامل نهادها و افراد «لبنانی و ایرانی و هندی» و شرکت‌های ساختگی برای قاچاق نفت ایرانی برای تأمین مالی «لشکر قدس» و «حزب الله» را تأمین کنند، می‌شود. حالا دیگر محال است رویارویی در زیر یک سطح قابل کنترل باقی بماند، به این دلیل که سیاست امریکا به زودی تغییر نمی‌کند، هر چند اظهار نظرها احتمال رفتن به سمت جنگ ویرانگر و گسترده را مردود می‌دانند. اما آنچه نباید از آن غافل شد اینکه در صورت وقوع هر خطای ایرانی برای تغییر استراتژی، امریکا می‌تواند سربزنگاه و در شرایط مطلوب همه چیز را به هم بریزد حتی در سال انتخابات ریاست جمهوری.
دراین راستا باید همه اتفاقاتی را که از اول سپتامبر در جبهه لبنانی-اسرائیلی اتفاق افتاد به دقت ملاحظه کرد و ابعاد مواضعی که حسن نصرالله درباره شکستن خطوط قرمز گفت رصد کرد. همچنین باید در حوادثی که پیرامون «الحشد الشعبی» اتفاق می‌افتد، درنگ کرد که تصمیم گرفته فرماندهی هوایی تأسیس کند... مسئله‌ای که مقتدی صدر آن را به مثابه اعلام پایان دولت عادل عبدالمهدی و گشودن درهای بیشتر برای نفوذ ایرانی دانست. در پشت این صحنه هراسی حقیقی از نتایج افزایش تحریم‌های امریکایی در تهران وجود دارد. جهان شاهد تحقیر غرور ایرانی در ماجرای نفت‌کشی بود که در مدیترانه سرگردان ماند و هیچ کسی جرأت نمی‌کرد با آن ارتباط برقرار کند.
ترس نظام ملاها بیشتر از این است چرا که داده‌های امریکایی نشان می‌دهند به احتمال زیاد رئیس جمهوری ترامپ برای دوره دوم در کاخ سفید باقی می‌ماند.
برگردیم به لبنان که در گلوگاه شیشه گرفتار شده است. ایران از آنجا بر حجم جنگ‌های نیابتی‌اش خواهد افزود با این توهم که می‌تواند شکافی ایجاد کند و اوراق را برهم بریزد. اتفاقی که کشور لبنان را بیش از پیش منزوی می‌سازد چرا که راه انداختن جنگی با دشمن که هیچ ارتباطی با کشور ندارد موجب همدلی عربی و درک بین‌المللی نمی‌شود. دلیل روشن آن اینکه حمایت اتحادیه کشورهای عربی از لبنان با هشداری روشن همراه بود که مبادا گروهی کشور را به سمت جنگی ویرانگر سوق دهند.
پس از ماجرای «جمال ترست بانک» سخنان زیادی درباره درگیر بودن بانک‌های دیگر گفته می‌شود. لبنان پر ازاخباری است که درباره دیدار سه جانبه نصرالله، سلیمانی و وزیر دفاع ایرانی می‌گویند که درآن مجموعه‌ای از اهداف اسرائیلی و امریکایی مورد بحث قرار گرفته... در حالی که فرمانده «یونیفل» آشکارا خواستار عاری شدن جنوب نهر لیطانی از سلاح و افراد مسلح شده، حاکمیت در آنجا غایب است و از مسئولیت خود در برابر لبنانی‌ها و منافع‌شان شانه خالی می‌کند و حریری به این بسنده می‌کند که با رسانه‌های امریکایی(cnbc) گفت‌وگو کند و بگوید: «حزب الله» مشکلی داخلی و منطقه‌ای است... ما توان مقابله با عصیانش را نداریم و مسئولیت حملات اخیرش به اسرائیل را نمی‌پذیریم و با هیچ موسسه مالی که از تحریم‌های امریکایی تخلف کند، همراهی نمی‌کنم». در حالی که راه کوتاهتر که مورد تأیید مردم است و با هر نتیجه سیاسی، مستلزم طرح این پرسش‌ها از هیئت دولت و جست‌وجوی بدون سرپوش یک استراتژی دفاعی است که سنگ زیرین آن قطع ارتباط حکومت و اهداف خارجی «حزب الله» است.