دو هفته پس از شعلهور شدن آتش انقلاب در لبنان، ایستگاههای تلویزیونی مهم رابطهشان را با رویداد تغییر دادند و شروع به پوشش گزینشی تظاهرات کردند و بیشتر برجنبههای منفی تلاش معترضان تمرکز کردند که برخی حقیقی بودند و برخی ساختگی. همان روزها خبری پخش شد ( تکذیب هم نشد) مبنی براینکه بخشهای اداری کاخ ریاست جمهوری از شبکههای تلویزیونی خواستند تا بیش از این اخبار انقلاب را پخش نکنند و گرنه پروندههای مالی و قضایی شبکههای تلویزیونی بازمیشوند. اینها رسانههایی هستند که با قدرت و سرمایه و فساد رابطه مستقیم دارند و از حمایت برخوردار.
ریاست جمهوری لبنان چند روز پیش از انفجار بحران کنونی به «مرتکبان جنایتهای رسیدن به وضعیت کنونی حاکمیت مالی» از فروافتادن در وضع فاجعه آمیز مالی در کشور هشدار داده بود. در این سخنان از زبانی نزدیک به زبان حزب بعث استفاده شده بود که « تعقیب قضایی شامل همه کسانی میشود که برای سقوط ارزش لیره لبنانی تبلیغ میکنند و به وجود بحران نقدینگی اشاره کند»(به روزنامه «الشرق الاوسط» شماره روز 2 اکتبر مراجعه شود). رسانهها به خصوص شبکههای تلویزیونی در پاسخ به این هشدار رسمی تردید به خود راه ندادند.
تداخل منافع بین مالکان رسانههای اثرگذار لبنانی و قدرت و مشارکت همه آنها در انواع فساد و افساد و رشوه که منجر به این شده که قدرت دست بالا را داشته باشد تا خواسته خود را برآنها دیکته کند و به گونهای به آنها دستور دهد که دست کمی از رسانههای رسمی دولتی در کشورهایی نداشته باشند که حکومت فضای رسانه را در انحصار خود دارد. با اشاره به این مسئله باید توجه داشت که به درنظر داشتن سود مادی دارندگان شبکهها در لبنان مسئله کمی پیچیده میشود.
مسئله مهم این است که شبکههای تلویزیونی پس از هشدار رسمی درهای خود را به روی دشمنان انقلاب باز کردند که علیرغم وابستگیشان به سیاستهای سنتی متفاوت، با هم متحد شدند. آمدند تا نسبت به خلأ هشدار دهند و «تعدی به مقامات» و «واژگان نامناسب» که تظاهرکنندگان در میادین به زبان میآورند. و به شکل سادهلوحانه و سطحی به کاربرد زبان دروغ پراکنی فرقهگرایی برگشتند و به بهانه جریحهدار نشدن احساسات دیگران بهره بردند. نیاز به گفتن نیست که از چنین زبانی معمولا برای پرده کشیدن برجنایتها و تخلفات بزرگی استفاده میشود که صاحبان اخلاق کلاسیک به آن متوسل میشوند. به گونهای که تعدی به حقوق شهروندان و خوار و محروم ساختن آنها از مسائل اساسی زندگی کریمانه و رعایت بهداشتی آزاد میشود اما با فحش پاسخ دادن به این رفتارها حرام.
سخنگویان مدافع ائتلاف احزاب حاکم روانه شدند و شبانه روز صفحههای تلویزیونی را اشغال کردند که نتیجه دستور علنی قدرت بود برای تغییر مزاج افکار عمومی و کاشتن کینه نسبت به انقلاب میان لبنانیها از طریق پناه بردن به سادهترین گفتمان پوپولیستی، حزبی و فرقه گرایانه جهت دار برای احیای شکافهای قدیمی بین لبنانیها که گیاهان مسموم قدرت جزدرآنها رشد نمیکنند. مزرعه وحشت داخلی که دست به دست میشود و دنبال جمع محافظی در خرقه فرقه گرایی و رهبرآن گشتن که که حاکمیتش فاسد است.
بحثی در این نیست که تسلط سخن گویان درجه سه و گفتمان منحطشان در رسانهها موجب دورساختن جدل واقعی شد که به دلایل بحران و راههای برون رفت از آن اشاره کند و آینده انقلاب و قابلیت آن برای پیشرفت و عرضه راه حلها اشاره کند. این گفتمان آن جدل را از شهروندان گرفت و آنها را غرق در سیلابی بی انتها از گفتارهای غیرمستند و موضعگیریهای بی مایه و بینوا که هرجوره با عقل نمیخوانند. آنها سیلی از دروغها راه انداختند تا فعالان و معترضان را نشانه بگیرند. جای تعجب ندارد که بسیاری از سخنگویان بسیار جدی ابایی از ورود به بحثهایی نداشتند که موجب توهین به بینندگان و شرکت کنندگان میشد. این تن ندادن هدف کسانی بود که این ابلهان را بر صفحههای تلویزیون مسلط کردند.
علاوه براین به نظر تصمیم گیرندگان در پایین کشیدن سطح و محتوای گفتوگوها ، شهروندان قدرت گرفتن تصمیم آزاد و آگاه مبتنی بر تفکر نقدی را ندارند که به سمت پذیرش منافع عمومی تمایل داشته باشد. بلکه از نظر آنها شهروندان و بینندگان و خوانندگان تودهای کر و کوراند که باید آنها را به سمت «بهشتشان» راند حتی اگر لازم باشد به زنجیر بست. اینجا موضعگیریهای پوپولیستی علیه انقلاب با تحریک علیه آزادی بیان به بهانه جلوگیری از عادی سازی روابط با اسرائیل با تعمیم دادن تصورات کودکانه از امکان معالجه بیماری بغرنج لبنان با صادرات میوه و ترهبار به کشورهای عربی درهم میشوند. همه این فرار از رویارویی با حقیقت کاملا روشن و چکیده آن این است که نظام سیاسی لبنان مرده و دیگر راه برون رفت برای خروج از وضعیت موجود نیست جز خاکسپاری پیکر بی جان این نظام و جستوجوی گزینههای مستعد زندگی.
این گمراه سازی رسانهای عامدانه جز ابزاری از ابزارهایی که حاکمیت پیش از این به آن پناه برده بود نیست. مانند راه انداختن دهها نقاب پوش در خیابانها برای تعدی به تظاهرکنندگان و بافتن اتهامات خیالی درباره کمکهای مالی خارجی از تظاهرکنندگان بی آنکه نه گمراه سازی و نه تجاوز و تعدی موفق شوند ایدهای برای درمان آفتی ارائه بدهند که لبنانیها را له میکند و نان از سفرهشان میگیرد و کرامتشان را لگدمال میکند.
در مقابل این هجوم وسیع با امکانات گسترده و فراگیر علیه انقلاب، همراهان آن تلاش میکنند با ابزاری جواب بدهند که اثرگذاری خود را بر شبکههای اجتماعی میگذارد آن هم از راه شکستن سلطه و سیطره بر افکار عمومی به شکلهای مختلف. شاید این جستوجو تاکنون به نتایج درخشانی نرسیده باشد، اما برای جلوگیری از تسلط تک صدای گمراه کننده که برای گسترش خشونت و اطاعت تلاش میکند، ادامه دارد.
TT
محاصره رسانهای انقلاب لبنان
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة