بار اول همه گمان کردند ابرهای تیره به زودی میروند. این تصور را یافتند که مسئله به هواپیمایی میماند که ناگهان وارد منطقه طوفانی پررعد و برق شده باشد. و مسافر کاری جز گوش دادن به راهنماییهای خلبان نمیکند که روشناند: لطفا کمربند ایمنی خود را ببندید. و بیرون آمدن از منطقه طوفانی به کیفیت خوب هواپیما و هدایت درست آن برمیگردد. ترجمه علمی بستن کمربند صندلیها همان ماندن در خانه و شستن مکرر دستها و پایبندی به فاصله گذاری و ضدعفونی کردن هرچیزی که وارد خانه میشود است.
خیلیها این احساس را ندشتند که این برنامه «بازداشت» طول میکشد. دستآوردهای انقلابهای پیاپی علمی و تکنولوژی در دو دهه اخیر، از مساحتهای ترس از حوادث ناگهانی کاستند که معمولاً هوش انسانی را به چالش میکشیدند و در بیشتر مواقع شکست میخوردند. حقیقت اینکه بشر دستآوردهایی داشت که میتوان آنها را سنگ محکم زیرین در مقابله با ناشناختهها توصیف کرد که دلهره به جان نیاکانش میانداختند. علم پیوسته هالههای ابهام و رازهای مربوط به طبیعت و بیماریها و حوادث هولناک ناگهانی را برداشت. دیگر زلزلهها همان وحشت را برنمیانگیزند که پیش ازآن در رگهای بشر تزریق میکردند وقتی آغازمیشدند. بشرموفق شد خشم طبیعت را به چالش بکشد و موفق شد انسانها را ساکن ساختمانهایی مجهز برای مواجهه چنین حوادث ناگهانی کند. دیگر کلمه طاعون مایه وحشت نمیشود آنگونه که در دورههای گذشته میشد. سرطان نیز به زودی قدرتش را در رعب و وحشت افکنی و صدوراحکام قطعی از دست میدهد. بشر برترس و چیاولگر و گریز عصیان کرد. پژوهشها در مراکز و آزمایشگاهها انباشته شدند و تعداد بسیار زیادی سپر برای محافظت از مردم در مقابل بیماریهای کشنده و ویروسها تولید کردند.
دستپاچگی علم و آزمایشگاهها دربرابر مصیب بزرگ «کرونا» نباید اعتماد بشر به آنچه بشریت به دست آورده مخدوش کند. هرگز قصد ندارم جانگداز بودن وضعیتی که تجربه میکنیم به دلیل خسارتهای بشری یا زیانهای اقتصادی که تحمیل میکند و پس ازفرونشستن هجوم «کرونایی» مشخص میشوند، بکاهم. اما سختی این خسارتها نباید اعتماد ما به دانش و دانشمندان را متزلزل کند. بی رحمی صحنهها و روایتها نباید باز ما را به غار اوهام و خرافات و منجمان بیاندازد. بدون شک با اعتماد بسیار بالا باید این احساس را داشت که بستن کمربندهای ایمنی این احساس محکم را به همراه دارد که سرنوشت نبرد مشخص و تمام شده است و سربازان نبرد صلح و پیشرفت به ویروسی ناشناحته اجازه نمیدهند بشریت را شکست بدهد. اگر صفحات تاریخ را خیلی سریع تورق کنیم میبینیم که قربانیان «کرونا» هنوز از تعداد افرادی که دیکتاتور این یا آن کشور کشته، تجاوز نکرد. تعداد جانباحتگان بسیار کم است اگر آنها را با تلفات وبا و آنفلانزای اسپانیایی و دیگر قاتلان بزرگ مقایسه کنیم. شاید وجه تفاوت در جهان کنونی نهفته باشد که ارزش بالاتری به زندگی بشری و حفظ آن میدهد، علاوه بر اینکه این مسافر قاتل در دوران جهانی شدن آمده که هر یک از ساکنان این سیاره میتواند به طور مستقیم سریال جنایتها و جنازههایش را دنبال کند.
میدانم قصه این قدرهم ساده نیست. ناگهان بشردید به زندان افتاده است. به این تن داد که زندانی باشد چون این آخرین گزینه بود و چه بسا قاتل خود و کسانی بشود که با آنها در ارتباط است یا به آنها نزدیک. تن ندادن به حبس خانگی به معنای احتمال تبدیل شدن فرد به یک بمب سرگردان است که شومی و زیان را با خود به هر جا که میرود میبرد. در روزهای اول قصه به نظرعادی میآمد، مانند گذشتن هواپیما از چالههای احتمالی هوایی.
بعد فرد اسیر دریافت که قصه طولانیتر ازآن است. سبک زندگی را که طی سالها به آن شکل داده بود از دست داد، روتینی که به آن اعتماد میکرد و آن را ستون فقرات توازن خود میپنداشت. لذت نزدیک شدن به دیگری را از دست داد. دست دادن را از دست داد و درآغوش کشیدن و گفتوگوی چهره به چهره و بده بستان و درگیری گاهی. زندانی دریافت که دیگران مهمانان سنگین در روزهایش نبودند بلکه آنها اصل و اساس این روزهایی هستند که درغیبتشان معلوم میشود چقدر تهی و وحشتناک است.
آدمی میتواند دچار این توهم بشود که میتواند از دیگران کنارهگیری کند و دنیایی پایهگذاری کند که دور خود او بچرخد. بیدار میشود و در کوچههای تلفن همراهش و خبرها و تصاویر و گزارشها و شایعاتی که دارد، بدود. حتی در زمان «کرونا» عاشقان هیجان دست از اغراق خود برنمیدارند، علیرغم جنگل جنازهها و چاههای اشکها. خطرناکترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد اینکه زندانی هرچه میخواند یا بیشتر آن را باور کند. و اسم ورسمها فریبش دهند. ساختها و گزافهگوییها گمراهش کنند. شهروند عادی چه گناهی دارد تا گرفتار دنبال کردن خبر تحقیقات واکسنها و داروها و سخن «بیمار صفر» که در آزمایشگاه مبتلا شد و بیماری را به بازار حیوانات زمینی و گوشت ووهان منتقل کرد، بشود؟ انسان عادی چه تقصیر دارد تا غرق در این پیگیریها بشود که آیا مرتکب اصلی خفاش است یا جانوری دیگر و مرتکب دوم فردی حزبی دغدغهمند که موجب «پرهزینهترین پنهان کاری دولتی» شد؟
در روزهای اول دوستم دچار این توهم شد که راه حل وجود دارد. چند ساعت کار از راه دور با شرکت تا از حقوقش نزنند. بعد از آن هم دنبال کردن اخبار ویروس و پزشکان و تحلیلگرانی که به ضرس قاطع میگویند پس از «کرونا» مانند پیش از آن نخواهد بود. روشن است که ترامپ مقامات چینی را متهم به پنهانکاری و مخفی کردن اطلاعات میکند و اینکه «ویروس چینی» در انتخابات آینده امریکا با قدرت حضور خواهد داشت. اما هنوز زود است که مدالها توزیع شوند و خسارتها برآورد. زمانی طولانی میبرد تا چهره جهان پس از «کرونا» مشخص شود. ظهور«کرونا» میل به انزوا را زنده کرد، اما پیروزی کامل برآن درگرو همکاری گستردهتر بینالمللی است. این بر اروپا و همه جهان صدق میکند.
پرسشی که گریبانت را میفشارد میدانم که هنوز پاسخی ندارد. میخواهی بدانی جهان چه زمانی ریتم زندگی طبیعی یا شبه طبیعی خود را بازمییابد. نه دولتها میتوانند آینده نگری دقیقی بکنند و نه دانشمندان. دراین انتظار، توفان به پراکندن جنازهها ادامه میدهد و هشدارمیدهد که ضربهای به قاره افریقا میزند. توفان هنوز از نفس نیفتاده، اما این به معنای آن نیست که فروکش نکند. تو اما باید مجهز به امید بشوی، و همیشه توصیه خلبان برای بستن کمربند ایمنی را به یاد بیاوری. مشارکت شهروندان عادی با بستن کمربند ایمنی و عمق بخشیدن به همبستگی انسانی و مخالفت با فروغلتیدن در ناامیدی و خرافات و اوهام آغاز میشود تا به او فرصت تقبل هزینه ماندن در توفان برای او مهیا شود. فرد هزینه این زندگی را میپردازد و «دهکده جهانی» نیز این هزینه را با جان ساکنان و اقتصادها و ثبات کشورها میپردازد.
TT
هزینه بودن درطوفانها
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة