در زمان «کرونا» ترس شهروند جایگاه اول را دارد. ترس برای سلامت خودت و سلامت افراد و دور و نزدیک به او. ترس از قاتل زنجیرهای که هنوز برای گسترش دایره قربانیانش بر ناشناخته بودنش تکیه دارد. ترس کشورها بر امنیت و جایگاهشان پس از اینکه مسافر بیشرم به پادگانهای ارتش و روی ناوها و ناوشکنها نفوذ کرد. ارتشها که معمولاً هراس میافکنند این بار به دام ترس افتادهاند. مانورهاو آموزشها را لغو کردند و در مراکزی را بستند.
ترس شهروند شماره یک است. دولتها از شیوع ویروس همانند آتش در هیمه ترسیدند و سلامت مردم را مقدم دانستند و دستور به تعطیلی و فاصله گرفتن دادند. با گذر زمان کارشناسان میزان خسارتها و ضربههای وارد آمده به اقتصاد و شرکتهای در معرض ورشکستگی و میلیونها فردی که در معرض بیکاری قرار میگیرند را برآورد میکنند. دولتها گزینههای پیش روی خود را بررسی میکنند: ادامه تعطیلی خطرکردن با سرنوشت اقتصاد است و در بازکردن اقتصاد ریسکی وجود دارد، اگر موج دوم ویروس ازراه برسد. دنیای ترس و تصمیمات سخت است.
ترس در تصورات موجود از جهان پس از «کرونا» حضور دارد. رقابت امریکایی-چینی چطور؟ توزیع کرسیها در باشگاه قدرتها در پرتو ضرر و زیانهایی که ویروس به اقتصاد کشورهای رقیب وارد ساخت چه میشود؟ بر زنجیرههای واردات و شاهرگهای جهانی سازی و دعوت به بسته شدن و فریادهای پوپولیستی چه میرود؟ ترس در همه پروندههای بزرگ و در یادداشتهای روزانه حضور دارد.
ساعت هشت شامگاه است. موعد هفتگی ابراز احساسات و احترام و همبستگی با کارکنان بخش بهداشت. به ورودی خانه رفتم و همسایهها را دیدم که هفتههاست پنهان شدهاند و حالا پشت سرهم میآیند. برخی ازآنها اصرار داشتند کودکان را همراه بیاورند تا روح همبستگی را دررفتارشان بنشانند. در لحظاتی محدود صدای دست زدن در محله آرام بلند شد و برخی هم نظرشان این بود که برقابلمهها بکوبند تا صدای بیشتری بدهند که از عهده دستها برنمیآید.
بیرون آمدن فرصتی بود برای رد و بدل کردن سلام و احوالپرسی به خصوص که همسایگی در شهری همچون لندن معمولا همسایهها را ملزم به آشنایی ودید و بازدید نمیکند و روابط در حداقل میماند. این احساس به من دست داد تمایل به سلام و احوالپرسی و تکرار آن نشان میدهد ما همه مسافران یک کشتی هستیم. واقعیت اینکه محله پیش از مصیبت بزرگ مجمع الجزایری بود که ساکنان آن اگر به طور اتفاقی نگاههشان به هم خورد با هم سلامی رد و بدل میکنند و تلاشی برای فراتر رفتن نمیکنند. این بار برخی نگاهها نشان از تمایل به برداشتن گام دیگر به سمت دیگر میدادند علیرغمم همه مقررات فاصله گذاری.
شاید این هم از نتایج هفتههای قرنطینه و احساس ترسی است که به همراه داشت وقتی که هریک از ساکنان کره زمین به کارشناس در امور «کرونا» تبدیل شدند بدون آنکه اطلاعاتی محکم وجود داشته باشد که بتوان به آنها تکیه زد، جز افزایش آزاردهنده آمار قربانیان. همسایهام در گفتوگوی کوتاهی را باز کرد. گفت همه جهان مدیون پزشکان و پرستارانی است که خود را وارد جنگ بسیار سختی کردند. تأکید کرد باید در لیست قهرمانان تجدید نظرکرد که اصولا شامل سربازانی میشود که در خاک وطن یا بیرون از آن به شهادت رسیدهاند. به نظر او پزشکان و پرستارانی که در این نبرد کشته شدند باید برهمه گونه قهرمان مقدمتر دانسته بشوند چون جانشان را به خاطر امپراطوری یا حکومت یا ایدئولوژی یا نژاد به خطرنمیاندازند بلکه برای نجات جان انسانها بدون آنکه اهمیتی به ملیت، دین یا رنگ پوستش بدهند.
یاد حرف پیرمرد بریتانیایی افتادم که میگفت، این مصیبت بزرگ جنگی جهانی است و بی رحمانهتر از این اسم و صفتهاست. جنگ جهانی است چون صحنه آن چندقارهای است و کشورهایی بیشتر از آنهایی که در جنگ جهانی گذشته درگیر بودند را فراگرفته است. بی رحمانهتر است چون مثلا یک بریتانیایی میتوانست خودش را از بمباران لندن توسط آلمانها به پناهگاه برساند تا نجات پیدا کند. اما در این جنگ نه پناهگاه به درد میخورد و نه فرار به روستاها و جزایر. وجه مشترک میان دست زدن و تعدیل لیست قهرمانان و نامگذاری جنگ جهانی این احساس عمیق ترس است ازتجربهای کاملا جدید و به شکل بی سابقهای ترسناک.
کنجکاو شدم از پزشکی که اکنون در جنگ «کرونا» شرکت دارد با اینکه تخصصاش به طور مشخص این زمینه نیست سئوالی بپرسم. از فضاهای بیمارستانها پرسیدم و گفت:« تاکنون با چنین فضایی روبه رو نشده بودیم. بیمارستان از ما خواست شرکت کنیم، ابتدا به ذهنم رسید معذرت خواهی کنم و به آن سمت نروم. ترسیدم احساس خیانت به بخش و حرفهام به من دست بدهد و رفتم». اضافه کرد:« وحشتناک است و چیزی بیشتر از وحشتناک. از پزشکان و کادر پزشکی خواسته شد با موجود وحشی ناشناختهای بجنگند که نقاط ضعفش را نمیدانند و هیچ سلاح ضروری برای مقابله نقاط قوتش ندارند. در ابتدا جنگ بیرحمانه و نومیدانه به نظرمیرسید، اما چارهای جزآن نبود. اگر بگویم دلهره کامل بربیمارستانها حاکم بود گزاف نگفتهام. ترس پزشکان بر بیماران و ترس برسلامتی خودشان. هر سهل انگاری میتواند به قاتلی بدل بشود. ضمنا تو بدون دارو وارد جنگی تمام عیار شدی و باید به جنگ با قاتل ناشناس ادامه میدادی و چشم به راه خبرخوش میماندی. و در این انتظار بمانی که تعداد بیشتری میمیرند و تعدادی هم نجات مییابند».
به نظر او بیشتر بیمارستانهای اروپایی آماده ورود سریع به رویارویی چنین حاد و گسترده نبودند به خصوص که سیاستهای ریاضتی یا کاهش هزینه کردن در برخی کشورها از امکانات کاست و تعداد جمعیت پزشکی را کاهش داد. پیشنهاد داد نتیجهگیری عجولانه نکنیم که مثلا نظامهای تمامیتخواه در مواجهه با فجایع بهترعمل میکنند چون میتوانند تصمیمهای فوری و قاطع بگیرند بدون آنکه با کسی مشورت بکنند. توجهم را به این نکته جلب کرد که بهترین نوع مواجهه در سایه دموکراسیهایی همچون ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور و تایوان اتفاق افتاد.
ترس کنونی با قدرت به روزهای شهروند همچنین بر میزهای دولتها دوخته شد. در محله حضور دارد و روی صفحات تلویزیون و در مقالهها. از ترس کاسته نمیشود پیش از آنکه آزمایشگاهها اعلام کنند که پرده از رازهای این ویروس برداشتند و سلاحی برای کنار زدن و نابود کردنش آماده ساختهاند. جهان همیشه برای تارومار ساختن ترسهایش به کشورهایی رشید و چابک نیاز دارد که بتوانند تصمیمات دشوار را بگیرند. دولتهایی که ازعبرتها میآموزند و نهادهای خود را برای فجایع آینده آماده میسازند؛ خواه ویروس باشد یا تغییرات اقلیمی مربوط به گرمایش زمین یا کمبود محصول و گسترش گرسنگی.
TT
دد و تصمیمهای دشوار
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة