انعام کجه جی
روزنامه نگار ونویسنده
TT

گفت‌وگوی زانو و گردن

یک آدم دقیق شاید بتواند آنچه که گردن سیاهپوست کشته شده جورج فلوید به زانوی پلیس سفیدپوست درک شوون که با قدرت برآن فشار می‌آورد گفت را تصورکند. گفت‌وگویی فلسفی به مدت نه دقیقه‌ و نه بیشترمی‌شود که کافی بود تا آتش خشم درایالات متحده و بیرون ازآن را شعله‌ورکند. فلوید درمینیاپولیس مرد؛ و ملت‌ها به یاد «فلویدهای خود» افتادند.
درپاریس پدر سدریک شوویا جلوی دوربین‌ها ایستاد تا نسخه فرانسوی حادثه‌ای که درامریکا اتفاق افتاد را ارائه کند. پسرش همسن وسال فلوید بود و پدر یک خانواده و دررساندن درخواست‌های خانگی فعالیت می‌کرد. اوایل سال جاری گشت پلیس او را نزدیک برج «ایفل» نگه داشت. مأموران او را از روی موتور کشیدند و روی زمین خواباندند. تلاش کرد اعتراض کند و دو مأمور پلیس روی کمرش خیمه زدند و دو مأمور دیگر به تماشا ایستادند. ازمیان رهگذران کسانی صحنه را فلیمبرداری کردند. دراین فیلم‌ها می‌بینیم فرد دستگیر شده درتلاشی ناامید برای برداشتن فشار از روی سینه‌اش پاهایش را مانند ماهی تکان تکان می‌دهد. وقتی ازهوش رفت او را به بیمارستان منتقل کردند و همان جا جان داد. پزشکی قانونی گزارش داد، علت مرگ خفگی و شکستگی در حنجره است.
تنها تفاوت با حادثه مینیاپولیس اینکه فیلم فرانسوی تصویر بدون صدا بود. بینندگان گفت‌وگوی بین ستون فقرات و چهارزانو را نمی‌شنوند. ( زانو به عربی رُکبَة است، نام یکی از اعضای بدن که از فعل رُکُوب یعنی سوار شدن مشتق شده است و از این ریشه فعل خماسی ارتکب: مرتکب شد نیز گرفته می‌شود. ارتکاب قرینه کارهای ناپسند است؛ آدمی مرتکب کارخوب یا پسندیده نمی‌شود.) به همین دلیل می‌گوییم زبان عربی دریای عمیقی است. و مأموریت افراد پلیس را در ممانعت و جلوگیری و سرکوب و خدمت به مردم تعریف می‌کند.
خانواده سدریک شوویا شکایتی تقدیم دادگاه کرد. بیوه‌اش به دیدار وزیر کشور رفت. می‌خواست از زبان او بشنود پدرپنج فرزندش را به چه گناهی کشتند. وکیل خانواده خواستار بازداشت اعضای گشت تا تکمیل تحقیقات شد. مسئله‌ای که اتفاق نیفتاد. اما یک نماینده مجلس یک طرح قانونی رائه کرد که اجازه نمی‌دهد افراد مشکوک روی زمین انداخته شوند و به زور دست و پایشان را ببندند و مانع حرکت‌شان بشوند. حوادثی وجود دارند که منجر به مرگ شده‌اند و بعد «کرونا» آمد و بررسی این طرح به عقب افتاد. پس ازآن ماجرای جورج فلوید پیش آمد که امریکا را به لرزه انداخت و شراره‌های آتش آن به پاریس رسید. تظاهراتی بزرگ راه افتاد تا ماجرای آداما تراوری مهاجری که به دست مأموران پلیس کشته شد را به یاد بیاورد. نام‌ها متفاوتند اما جزئیات شبیه هم‌اند: جوانی از تبار افریقایی یا عرب معمولا زندگی خود را در حین بازرسی لجام گسخته از دست می‌دهد.
ده‌ها سال است که جمعیت‌های جهانی علیه شکنجه درزندان‌ها فعالیت می‌کنند. ابزاری که برای اعتراف گیری از متهمان به کاربرده می‌شود مسئله پنهانی نیست. کشورهایی وجود دارند که قوانین آنها به صراحت شکنجه را منع می‌کنند. اما آنها زندانیان را به کشورهای همسایه می‌برند تا مأموریت زشت آنجا انجام بشود. اینگونه خاک‌شان پاک و زندان‌هایشان پاکیزه می‌مانند. وقتی که تصاویر زندان «ابوغریب» را دیدیم مطمئن شدیم که محصول هالیوودی آنها از محصول ما قوی‌تراست. شنیدیم کسانی را که می‌گفتند بازجویی از یک تروریست یا راننده‌ای که قوانین رانندگی را زیرپا گذاشته تفاوت دارد.
لبّ کلام امروز درباره نژادپرستی است. نماینده سیاه‌پوست فرانسوی عمر سی پیامی با عنوان «بیدار شویم» منتشرکرد. درآن به محکوم ساختن خشونت پلیس و غربال کردن انسان‌های خوب از اشرار میان آنها دعوت می‌کند. عمر سنگالی تبار است. یکی از شخصیت‌های محبوب فرانسه است. به همین دلیل پیام او گوش‌های شنوایی می‌یابد. می‌گوید، نام جورج فلوید او را به یاد نام قربانیان بسیار درفرانسه می‌اندازد: مالک اوسیکین، ماکومی، الامین دیینگ، بابکرگوی، گای کامارا، ابراهیم باه، ریمی فریس، انجلو گاران، صبری شوبی، سیدریک شوویا، علی زیری، حکیم عجیمی، گابریل، زیاد، پونا، اداما... همه اینها درمیان دستان افراد پلیس جان باخته‌اند. آیا میزان و معیار رنگ پوست است؟