سالهای رفته به ما آموخته که چه مصیبتهایی چشم به راه نقشههایی است که تکهتکه میشوند و به صحنه بازی هوسهای اقلیمی و خواستههای بینالمللی تبدیل میشوند. واقعیت اینکه ما علیرغم آشنایی که با این نقشهها داریم پیش بینی نمیکردیم که این چنین شکننده نشان بدهند و بادها به سرعت آنها را درنوردند و تهدید به بازچینی آنها بدون توجه به خواسته مردمشان بکنند. گاهی صحنهها تو را به سمت پرسشهای غیرمجار میکشاند مانند: آیا سرنگونی دیکتاتور به سقوط نقشه همراه میشود؟ آیا نخ محکم امنیتی همانی است که وحدت کشورهای متعدد را حفظ میکند چون لهجهها و زبانها را ازسخن گفتن درباره خود بازمیدارد؟ آیا سلامت نقشهها بیشتر درگرو وجود مردی قاطع و ارتشی بی رحم است تا اینکه به تصمیمی قدیمی برای همزیستی میان کسانی که تاریخ و جغرافیا درنقطهای مشخص گردآورده که چیدن مقدمات جدایی در درون خاکش آسان نیست؟
یک دهه پیش کسی که به سوریه سفرمیکرد آن را کشوری قوی میدید. پیش ازآن برزبانها بود که حافظ اسد به چند دلیل به عنوان مذاکره کننده چیره دستی به حساب میآمد و قبل ازهمه آنها این بود که به خارج اجازه نمیداد اوراق داخل سوریه را به دست بگیرد. مسافر با این احساس از سوریه بیرون میآمد که سوریه یکپارچه است و درزمین دیگران بازی میکند و نقشهاش به اندازه کافی از استحکام برخورداراست. و امروز ما درسوریه شاهد صحنههایی هستیم که کسی انتظار نداشت ببیند. درمناطق سوری زیرسلطه ترکیه آداب و مقررات و سنتهای جدیدی ریشه میدوانند. این مناطق از پست و اینترنت ترکیه استفاده میکنند و برقشان از ترکیه تأمین میشود. نام ادارات محلی به زبان عربی و ترکی نوشته میشوند. مأموران پلیس توسط مربیان ترک آموزش میبینند. این مناطق داد و ستد با لیره ترکیه را آغاز کردند و زبان ترکی درمدارسشان تدریس میشود.
به موازات حضور ترکی، حضور ایرانی وجود دارد. مراکز فرهنگی و جمعیتهای دینی و درمانگاهها و شبه نظامیان درمنطقه السیده زینب و حلب و ریف و دیرالزور تا برسد به مناطق دیگر. دمشق میگوید این حضور به درخواست آن صورت گرفت برخلاف وضعیت حضور ترکی. اما بی شک همه این صحنهها ثمره شکافها در نقشه سوریهاند که برخاک آن چندین پرچم برافراشته شده است؛ پرچم روسی و امریکایی و پرچمهای گروههای تروریستی در ادلب.
نقشه عراق نیز مبتلا به ضعف ایمنی داخلی شده. نمیتوان مصطفی الکاظمی را به تهور متهم کرد. سرگذشتش به وارد کردن چنین اتهامی کمک نمیکند. و نمیتوان گفت او پیچیدگی اوضاع و بازی را نشناسد. از سیستم اطلاعاتی به نخست وزیری رسید و روی میزکارش گزارشهای بسیاری انباشته شده بود. بی شک داستان رابطه با امریکا و مزایا و تنگناهایش را میداند. با دشواری مشکلات انباشته شده میان تهران و اشنگتن آشناست که احتمال میرود درماههای آینده دوره دونالد ترامپ افزایش یابند. همچنین میداند بیرون راندن امریکا از عراق بسیار سادهتر از اخراج ایران ازآن است. و اینکه امریکا علیرغم همه کارهایی که در عراق کرد موفق نشد به ترکیب جمعیتی آن نفوذ کند، کاری که ایران به دلایل زیادی خیلی آسان انجام داد. کسانی که الکاظمی را میشناسند سخن از مردی واقعی میگویند که به هیچ یک از گروههای تشنه ماجراجویی یا انقلاب وابسته نیست.
به احتمال زیاد الکاظمی به این باور رسیده که برای بسیاری از عراقیها یقینی شده با این مضمون که عراق نمیتواند روبه آینده گام بردارد تا زمانی که درسرزمینش جمعیتی قراربگیرند که به اندازه لازم شرایط حکومت را داشته باشند. حکومتی که به قوانین و عرفهای بینالمللی احترام بگذارد و سیاستهایش در نهادها و درپرتو منافعش گذارده شوند. الکاظمی به دلیل فعالیت سابقش میفهمد اگر منطق گروهها و شبه نظامیان برروزهای عراق حاکم باشد، هیچ سنگی برسنگی بند نمیشود. نخست وزیر نیازی به یادآوری یا تذکر کسی ندارد، آمار و ارقام دراختیار اوست و نشان میدهند، کشوری که دارای ثروتی رشک برانگیزاست امروز در تأمین حقوق کارکنانش برای ماههای آینده عاجز است.
سالهای گذشته سرشار از تجربه بودند برای کسی که بخواهد بیاموزد. عقلانیت پیروزی و انتقام به تباهی روند سیاسی منجرشد که عراق را اسیربحران همیشگی ترکیب جمعیتی ساخت. تعامل با حکومت همچون گروهی از گروهها که حق انحصار تصمیم ملی درامنیت کشور و مردم را ندارد موجب فروپاشیهایی شد که یکی ازآنها را موصل شاهد بود که به اوج گیری «داعش» منتهی شد. روش هتک حرمت حکومت و نهادهای آن منجر به تهی ساختن پروژه حکومت از جوهره آن شد به خصوص وقتی ایران موفق به قانع ساختن متحدانش دربغداد شد؛ نه تنها با پوشاندن جامه قانونی به شبه نظامیان «الحشد الشعبی» بلکه با دادن چیزی شبیه حق وتو برای هرتصمیمی که با سیاستهای آن تناسب نداشته باشد. به همین دلیل بخش آخر معانی بسیاری دارد. الکاظمی تلاش میکند حق حکومت دراعمال قدرت برسرزمینش را از طریق نهادها برگرداند و گروههای طرفدار ایران با منطق مقاومت و ممانعت به هرچیزی پاسخ میدهند. گروهها حق حکومت در ترسیم سیاست خارجه کشور یا محوری که به آن وابسته است و تعریف دشمنان و دوستان را ازدولت سلب کردند. به نظرنمیرسد حاضرباشند آنچه با نظارت میدانی ایران به دست آوردند از دست بدهند.
شکاف برداشتن نقشه و کشور درلبنان مسئله جدیدی نیست. جدید این است که فقر به سماجت درخانه لبنانیها را میکوبد و حکومت پیش چشم آنها و درمیان تمسخرها و رسواییهای پیاپی به دست تازه کارانی که راز لبنان را نمیشناسند یا حرفهایهایی که زمانه ازآنها جلوتر رفته و بازیهاشان ته کشیده فرسوده میشود. بیماری نقشه پرشکاف شایع است. تجربه سومالی بلند بالاست. وارد شدن بخشی از جامعه به ائتلافهای بیرون از نقشه و کشیده شدن به ماجراجوییهای منطقهای به بحران نقشهها دامن میزند و رؤیای حکومت را نابود میکند و کشورهای گرفتار را به یک زمین بازی برای جنگهای منطقه و گرگهای داخلی تبدیل میکند. راه رهایی بدون دستیابی به راه ترمیم ایمنی داخلی و توانمند ساختن منطق حکومت برای بازپسگیری نقشه از دندانهای گروهها و حامیانشان وجود ندارد.
TT
نقشههای مبتلا به ضعف ایمنی درونی
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة