انعام کجه جی
روزنامه نگار ونویسنده
TT

در باره ارتش...

هوا یخبندان و بیلبورد نئونی بزرگ چشم را می‌گرفت. عکسی از یک ژنرال شوروی سابق با همه مدال و نشان‌ها. ردیف ردیف از بالای سینه تا پهلو. اما هرکسی که به عکس دقیق شود متوجه می‌شود آن مدال‌ها لنگه‌های جوراب پشمی‌ رنگارنگ چشم نوازند.  کارخانجات مشهور جوراب سازی فرانسوی ضربه خود را زدند و با یک آگهی از نوع غول‌آسا، اما سنگدلانه فرود آمد.
هیچ کسی اهانت به ارتش کشورش و تمسخر آن را دوست ندارد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کلاه‌های ارتش سرخ روی پیاده‌روها به فروش می‌رفت.  اما شوروی و فرانسه و کشورهای بسیاری به برگزاری مراسم نمایش قدرت نظامی در جشن‌های ملی خود ادامه می‌دهند. یک نگاه به لباس فرم افسر کافی است تا انسان بفهمد که ازکدام ارتش است. لباس‌هایی که کشورها در آنها ذوق آزمایی می‌کنند و سینما در آشنایی جمعیت زیادی با آنها نقش داشت. برخی تکه‌های آن نقش قهرمان را در رمان‌ها بازی کردند.
ادیب عراقی عائد خصباک داستانی منتشر کرد که درآن سرنوشت عجیب نیم‌تنه رهبر عبدالکریم پس از کشته شدن‌اش را به تخیل می‌کشد. یادم می‌آید قصه دیگری درباره «کلاه» چگوارا نوشت که سرانجامش به بازار لباس‌های مستعمل بغداد کشیده شد.
ارتش عراق امسال یکصدمین سال تأسیس‌اش را جشن می‌گیرد. ارتشی با خوشنامی که سیاست‌ها آن را به جنگ‌هایی در چهار طرف کشورش کشاندند: شمال علیه کردها، غرب علیه اسرائیل، شرق علیه ایران و جنوب علیه کویت. هیچ خانواده عراقی وجود ندارد که قبلاً یا بعداً افسران یا سربازانی بین اعضای خود نداشته باشد. بازوی مادران و خواهران با طشت‌های شستن برای برداشتن گل‌های چسبیده و لکه‌های خون و گردو غبار جبهه‌ها از روی لباس برگشتگان را می‌شناسند. خانواده‌ها حواس‌شان به ستاره‌ها و نشان‌های پدرانی بود که در نهایت احترام از این دنیا رفته‌اند. برخی به مرگ عادی مرده‌اند و تشییع جنازه نظامی داشته‌اند و برخی هم تیری سینه‌شان را به تهمت توطئه یا کودتا شکافته.  لقب قهرمان در یک‌شبانه روز به خائن تبدیل می‌شود و به تناسب شرایط و تحولات از خائنی به شهید تغییرمی‌کند. کشورهایی که سرنوشت مردان درگرو دیدگاه‌هاست.
از افتخارات ارتش عراق این است که درسال 1948 به فلسطین رفت و وارد شهر جنین شد و قلعه آن را آزاد کرد و باندهای صهیونیستی را بیرون راند. این کار به فرماندهی دو افسر بود؛ عمر علی ترکمانی و شیلمون میخائیل آسوری. هنوز مقبره شهدای عراقی درآن شهر فلسطینی ایستاده و گواهی می‌دهند.
آن را به ارتش میلیونی و چهارمین ارتش قوی جهان توصیف می‌کردند. درباره‌اش شعرها سروده و ترانه‌ها خوانده شد و منسوبان به آن سال‌های فلاکت‌باری را تجربه کرده‌اند مانند شب‌های حزین شمال که به نظر بی پایان می‌رسیدند. سال 2003 امریکایی نکره‌ای به نام پول بریمر از راه رسید و تصمیم گرفت ارتش عراق را منحل کند. و بقیه داستان را همه می‌دانند. به هرحال جشنی اما با چه حالی آمدی؟!