در زبان عربی عبارت «رجلٌ زیرٌ» به معنای کسی است که همنیشنی با زنها را دوست دارد. اما مجری فرانسوی پاتریک بوافر دارفور از همنشینی و خوشباشی با زنها فراتر میرفت. و امروز شخصیت اول یک رسوایی تجاوز جنسی است. زنها دیوارهای سکوت را میشکنند و خواستار مجازات متجاوزان هستند. از جمله اینها نویسنده و روزنامه نگار معروف به فلورنس پورسل است که مجری را متهم میکند به او تجاوز کرده. میگوید او از سیطره روحی که براو داشت سوء استفاده کرده وقتی که در سن بیست سالگی بوده. مسئله تازه است و تحقیق دراول راه.
منظور از سیطره روحی قرارگرفتن در مرکز قوی است. مجری در طول بیست سال، از مشهورترین گویندگان بخش خبری تلویزیون فرانسه بود. هر شب ده میلیون بیننده دور خود جمع میکرد. یک رکورد در اروپا. میزبان رؤسای جمهوری بود و با سران جهان گفتوگو کرد و درکارش بسیار حرفهای بود با استثناهایی جیغ. بوافر میتواند خبر صاعقهای را بخواند که به سرش خورده بی آنکه خطوط چهرهاش آشفته شوند. دختر نوجوانش از «انورکسیا» رنج برد. یک روز خود را زیر چرخهای قطار مترو پرت کرد. همان شب پدر روی صفحه تلویزیون خبر خودکشیاش را خواند. مژهاش هم نلرزید.
نقطه جنجال برانگیز ماجرای جدید، اعتراف همه آشنایانش به اینکه او زنباره است. سرگرمیاش جذب و به دام انداختن آنهاست. و این چیزی است که همه کسانی که با «متجاوز بزرگتر» دومنیک استروسکن رئیس سابق صندوق بینالمللی پول نشست و برخاست داشتهاند به آن اعتراف کردهاند. میدانند و چشم پوشی میکنند. تا اینکه جنبش «می تو» از راه رسید و نقابها به دنبال هم شروع به افتادن کردند.
با وجود موفقیتش، مدیریت شبکه اول سال 2008 بدون مقدمه تصمیم گرفت او را از اجرای برنامه خبری کنار بگذارد. به مطبوعات گفت، خبر را از تلویزیون دیده. شاید دلیل آن استهزای سارکوزی در یکی از مصاحبهها باشد. درباره حضور رئیس جمهوری فرانسه در نشست هشت کشورصنعتی به طور زنده روبه او گفت، او در حضور بزرگان مانند پسربچهای بود. سارکوزی خشمگین شد و جواب نداد. اما شیراک در کمین مجری بود. در گفتوگویی با او از مرزهای مصونیت ریاست جمهوری پرسید. پاسخ این بود؛ «سئوال به سمت وقاحت میرود». در گفتوگو با میتران تلاش کرد رابطه رئیس جمهوری با نخست وزیر را به تمسخر بگیرد. پاسخ میتران برنده بود:« این چیزی است که از تو سراغ دارم، بدون شک علامت تجاری مرد تغییر نمیکند». و به زبان عربی فصیح: الذیل الاعوج لایعتدل/ دم کج راست نمیشود.
بوافر دارفور چهل رمان و کتاب منتشر کرد و دهها برنامه برای رادیوها و شبکههای مختلف اجرا کرده است. سه نشان افتخار عالی دریافت کرده. در چندین فیلم مستند حضور یافته. در بسیاری از دعاوی قضایی وارد شده. و سرگذشتاش مناسب چندین رمان و فیلم است. او نویسندهای است که دادگاه برای سرقت صد صفحه از کتاب منتشر شده به زبان انگلیسی درباره همینگوی محکومش کرد. او کسی است که در بخش خبری مصاحبهای پخش کرد که مدعی شد با کاسترو درسال1991 انجام داده سپس مشخص شد یک دستپخت مونتاژی است. پاسخهای رهبر کوبایی در کنفرانس مطبوعاتی را برمیداشت و آنها را بر تصویر خودش قالب میکرد که گویی او مصاحبه کننده است.
مجری پیش از حمله {به عراق} برای گفتوگو با صدام رفت. وقتی برگشت ادعا کرد با خود یک کودک فرانسوی یک و نیم ساله از فرزندان فرانسویهای گرفتار در بغداد آورده. و او کودک را در کیفهایش قایم کرده بود. اما زمانی مرتکب لغزش بزرگ شد که در اوج هجوم، میزبان شخصی در بخش خبری شد که او را کاپیتان فلانی یکی از افسران محافظ نزدیک به صدام حسین معرفی کرد. مجری تأکید کرد که این همراه همان کسی است که تفتیش و بازرسی او را پیش از رفتن نزد صدام به عهده داشت. و البته میهمان داوطلب اظهارت افسانهای شد که نفسها را در سینه حبس میکرد. شبکههای جهانی مصاحبه را نقل کردند و مجلههای مشهور عکسهای او را روی جلد منتشر کردند. اما کاپیتان ادعایی کسی نبود جز یک حقهباز ولگرد در پاریس.