ابتکار عمل اخیر سعودی برای حل «معضل یمن» که با استقبال جهان روبه روشد گوش شنوایی میان حوثیها نیافت و این اولین نمونه نیست؛ پیش از این ابتکارعملهایی با دغدغه حفظ یمن به شکل مستقل و امنیت مردم آن صورت گرفت که همه به دلایل مختلف رد شدند از جمله اینکه جماعت حوثی بر این باورند ادامه جنگ همان استمرار بقای آنهاست و توقف آن به هرشکلی آغاز پایان طرح آنها. دیگر آنکه این جماعت متحد ایران نیست، چرا که متحدها با هم توافق میکنند و گاهی دچار اختلاف میشوند، آنها جماعتی تابع ایراناند، تهران دستور میدهد و تابع بی هیچ بحث یا اعتراضی در صعده اطاعت میکند.
درفضای رسانهای جماعت به طرز خشونت باری از واژهها برای گمراه کردن عامه جمهور، خواه عربی یا جهانی بهره میبرد. آنها از مفاهیمی همچون «دولت صنعا» استفاده میکنند تا نشان دهند دولت یمنی است. از اصطلاح «دولت ملی» استفاده میکنند تا نشان دهند غیر از آنها وطنی نیست و این گمراه سازی دیگری است همراه با تعدادی مفاهیم گمراه کنندهای که متأسفانه برخی مؤسسههای رسانهای که به زبان عربی فعالیت میکنند با آنها همراه میشوند. بزرگترین برنامه گمراه سازی اینکه جنگ میان «یمنیها» و «ائتلاف عربی» است و این به هیچ وجه درست نیست، جنگ میان یک بخش کوچک جامعه یمنی و دیگر بخشهای تشکیل دهنده آزاد آن که آرزوی حکومت مدنی نوینی را دارند تا به نیازهای قرن بیست و یکمی آنها پاسخ دهد که شاهد پیشرفت عظیمی در همه جنبههای حیات بشری است؛ جنگ بین یک بخش که میخواهد چیره باشد و بخشی که میخواهد مشارکت کند. تصور براین است که ملاها در تهران به حوثیها برای برپایی حکومت مستقل دریمن کمک میکنند و این تصور مبتنی بر افسانای است که تنها در مغز نخبه تصمیم گیرنده حوثی وجود ندارد، بهترین چیزی که ملاها به دنبال آن هستند برپایی قلمروی است که سرتاپای آن را از راه دور کنترل کنند و برای رسیدن به این مقصود افرادی در صنعا بکارند. طرح دوم اگر اولی موفق نشد این است که با گروه مسلح «جماعت حوثی» در حکومتی لنگان و بی خاصیت به همان شکل کنترل دولت لبنان از طریق «حزب الله» مشارکت کنند یا اینکه آن گروه را نگه دارند تا گروههای مسلح دیگری به سبک آن چیزی که در عراق نیز اجرا میشود زاد و ولد کند تا حکومت را تضعیف کنند. در پاسخ به این پرسش که آیا کسی از این سناریوهای احتمالی حمایت میکند، جواب قطعاً آری است و آنها همه متحدان آشکار و پنهان تهران در منطقهاند. جریانهایی وجود دارند که به طور علنی حمایت خود از طرح ایرانی در یمن را اعلام میکنند. همچنین جریانهایی با چنگ زدن به منافع خود یا متوقف کردن هرگونه مقابله با آن به بحرانی شدن مواضع سیاسی در منطقه کمک میکنند چرا که طرح آنها در خباثت دستکمی از حوثیها ندارد.
شعارهایی که حوثیها برای عامه میدهند «مرگ براسرائیل و مرگ بر امریکا» است و البته هفتههای اخیر شعار دوم حذف شد؛ چون دولت جدید در واشنگتن از گنجاندن نام حوثیها در فهرست «گروههای تروریستی» دست کشید و به نامیدن برخی رهبران آن اکتفا کرد. حوثیها این امید را دارند به بی طرف ساختن دولت امریکا به شکل موقتی برسند تا طرح سلطه خود را کامل کنند. حوادث گویای آناند که اگر خواستی با حوثیها صحبت کنی باید با تهران گفتوگو کنی و برای اولین بار طی هفتههای گذشته مارتن گریفیت نماینده سازمان ملل متحد در یمن به تهران رفت، اما با دست خالی برگشت، چرا که خواستههای ایرانی فراتر از یمن است و برای تهران اهمیتی ندارد که چه تعداد یمنی از گرسنگی میمیرد یا بیماری آنها را نابود میسازد تا زمانی که نیروی تابعی دارند و همه آنچه ازآنها خواسته میشود تعدادی موشک و پهپاد است که قاچاق میشوند و مشتی دلار که به رهبری حوثیها میرسد. جامعه جهانی دستکم مردد است یا اهمیتی نمیدهد یا اصلاً اطلاع کاملی از جزئیات پرونده یمنی ندارد و این نیز در بسیاری از مواد رسانهای خود نغمه «بزرگترین گرسنگی تاریخ» سرمیدهد، اما مسبب این گرسنگی را مشخص نمیسازد و به آن اشاره نمیکند، حال آنکه مشخصاً این حوثیها هستند که با حاکمیت مسلحانه خود بر سرنوشت یمنیها و سربازگیری کودکان و سرقت همه کمکهای انسانی که به یمن میرسند خود عامل این وضعیتاند.
نمونه ایدئولوژیکی که حوثیها برای حکومت یمن بشارت آن را میدهند روزگارش سپری شده و برگهایش ریخته و در چندین جا از جمله در خود تهران امروز زرد و پژمرده میشوند؛ الگویی که مانع پیشرفتهای بشری میشود که ملتها و از جمله یمنیها با همه اختلاف مشرب سیاسی که دارند-جدای از خود جماعت حوثی-درآرزوی آن هستند. کسانی که امروز درمقابل حوثیها جانفشانی میکنند یمنیها با ائتلاف وسیع علیه طرح آنها هستند. جمع دین و دولت که حوثیها به دنبال آن هستند در زمانی از تاریخ بشری مورد قبول بود و یمن شاید آخرین جامعهای بود که با سرنگون ساختن حکومت حمید الدین از آن رهایی یافت. امروز اما در هزاره سوم آن تلفیق با حکومت مدرن سازگار نیست که براساس آن مسئولیت برپا داشتن نهادها مانند آموزش و درمان و سازماندهی نیروهای دفاعی و امور اقتصادی و دارایی حکومت برآن مترتب میشود و فراتر از همه آنها توجه مطلق به حقوق بشر است که به طور جهانی شناخته شده است؛ چرا که زیرپاگذاشتن آنها موجب انزوای آن کشور و محرومیت شهروندان آن از مشارکت در فعالیتهای بینالمللی میشود. نگاهی به جنگ امروز یمن نشان میدهد دراصل این جنگ میان میل و امید به آینده برای زندگی در سایه حکومت مدنی همراه با دوران و میان بازگشت اجباری به گذشت با قدرت قهری و کمک نیروی تاریکاندیش برای تسلیم ساختن یمن به نوعی استعمار ویرانگر است که نه تنها تمایل دارد به منابع اقتصادی و استراتژیکی که یمن دارد دست یابد، بلکه میخواهد بشر را به بردگی بکشد تا از آن برای حمله به امنیت و سلامت همسایگانش استفاده کند. سیاست در طول تاریخ از عقاید سوء استفاده کرده و حالا باز میبینیم در طرح ایران تکرار میشود که روابط میان ملتها را مسموم ساخته و مایه مصیبتهای بسیاری شده است. همچنان در یمن و دیگرکشورهای همسایه به کار خود ادامه میدهد، اما یمن فاجعهبارتر است اگر فرض را براین بگذاریم که فقیرسازی و ویرانی که در لبنان رقم میزند نسبتاً از یمن کمتر است و این دو نمونههایی درکنار دیگر نمونههای مصیبتباری هستند که بی وقفه و بی رحمانه منطقه ما را درهم میکوبد. مردم ایران که چارهای ندارند و مخالفت آنها با آن طرح خارج از سیاق تاریخی رو به افزایش است، نیز استثنا نیستند. آمار و ارقام که دروغ نمیگویند به ما نشان میدهند، سیلی از کمکهای انسانی بزرگ از سوی پادشاهی عربی سعودی و کشور امارات و دیگر کشورهای خلیجی جریان دارد که به میلیاردها دلار میرسند و همچنان این جریان نیازهای انسانی یمن را تأمین میکند؛ چرا که مردم یمن برادرند و عضو خانواده و این کمکها فقط در این دهه نشده بلکه از سالهای طولانی صورت میگرفتهاند. تفاوت میان این حمایت و حمایت ایران از حوثیها در این است که دومی برای جنگ است و اولی برای دوست دوستی و بی شک دوستی و علاقه بر شهوتهای جنگ پیروز میشود.
پایان سخن:
گفتوگو با حوثیها همانند درمشت گرفتن باد است، آنها بی شک یکی از بخشهای تشکیل دهند یمناند، اما جز به سلطه و هیمنه یافتن قانع نیستند و پشت مجموعه افکاری سنگر گرفتهاند که دیگر هیچ ارتباطی با زمانه ندارند!