جهان ماشینی است هولناک که در جزئیات متوقف نمیشود. حافظهاش گلچین میکند و فراموشی را خوب میداند. قطار زندگی منتظر کشورهای بیمارنمیماند تا رقص گروههایشان را کامل کنند. همچنین نمیتواند با فرهنگ کهنه میلیشیایی آنها تعامل کند. تقدیر قطار این است که به سفرش ادامه دهد. کشورهای بیمار درحاشیه میمانند. ثبات، نقش و فرصتهایشان را از دست میدهند. خارج نمیتواند جایگزین مردم کشورها در تصویب تسویه حسابها، راهحلها و ساختن مؤسسهها بشود. این مسئولیت خود مردم ساکن در نقشههاست هرچند هم نفرتشان اوج بگیرد و دشنههاشان برق بزنند. احساسات ملی به طور طبیعی آتشیناند. این میل مفروط تا حد اغراق را با شیرمادر مینوشیم. شاید کشورهای کوچک گاهی تلاش کند با سرودها فقر در ثروتهای شایسته نامیدن را جبران کنند. توهمات اینگونه در رابطه ما با کشورهامان و جهان محکم میشوند. کشور ما یکتا و برجسته است. نیاز داخلی، منطقهای و جهانی. گلداسته و تریبون گفتوگو. موعد تمدنها و فرهنگها و فرصت تلاقی. بیش از آنکه کشور باشد، یک پیام است. ریشههایش در اعماق تاریخ و پرتوهایش راه آینده را نشان میدهند. جهان اجازه نمیدهد ثباتش تکان بخورد یا فروبپاشد.
نمیخواهم احساسات هیچ خوانندهای را جریحهدار کنم. به همین دلیل از لبنان آغاز میکنم. لبنانیها دچار این توهم شدند که نقشه کوچک نیاز جدی دیگران است. برچترهایی حساب بازکردند که به معلوم شد سوراخند و حفاظتهایی که دود هوا شدند و نیستند.
لبخند سفرا و جملههای فرستادهها را باور کردند. لبنان کجاست؟ مرگ این کشور جهان را نگران نمیکند. بر زرادخانه اتمی یا کالای استراتژیک نخوابیده. اگر هم بپذیریم که روزی روزگاری مورد نیاز بود، اما دیگر نیست. لبنانیها در ثبات، نقش و حکومت و نانشان نیز کوتاهی کردند. همیشه طرفی پیدا میشود که از درد آن کشور بگوید. یا تمایل داشته باشد کمک کند. اما تجربه تازه فرانسوی نشان میدهد که حکومت لبنانی برای بیرون رفتن از این جهنم جدی نیست.
جهان وقت ندارد منتظر لبنان بماند یا مشغول آن بشود. قطار جهان برای پرسش درباره آینده رئیس جمهوری، وزیر، داماد، فرقه یا حزب توقف نمیکند. بعد چه کسی گفته که جهان آماده پرداخت هزینه نجات ماست تا وقتی که ما بر گرفتارماندن و غرق شدن خود اصرار کنیم؟
توهم تنها مخصوص لبنانیها نیست. عراقیها نیز همین احساسات آتشین و اغراقگوییها را تجربه کردند. گمان میکردند جهان هرگز اجازه نمیدهد کشورشان در خون خود و اختلافاتش غرق شود و زیر قیمومیتها و چترها بیفتد. با اینکه عراق موقعیتی حساس و ثروتی نه چندان کم دارد، جهان برای مدتی طولانی با ویرانی عراق کنارآمد. کشور رودی از خون و رودی از ثروت هدر داد. خوشبختانه مقامات عراق در آستانه انتخابات صدایشان را بلند میکنند تا رأی دهندگان را تشویق کنند به آنچه نقشه و حکومت را ترمیم میکند و حاکمیت و ثبات را برمیگرداند و دروازه را به سمت شکوفایی بازمیکند، رأی دهند.
سوریها نیز برای مدتی گمان میکردند جهان اجازه نمیدهد کشورشان غرق در دریاچههای خون و تروریسم بشود. درباره موقعیت آن گفتند و این درست است. و سخن از کهن بودن ریشهها گفتند و این نیز درست است. اما جهان با سوریه افتاده در جلوی چاقوهای بسیار کنار آمد. برای متوقف ساختن خطراتش بردیگران دخالت کرد ولی برای خطری که به سمت مردمش میآمد دخالت نکرد. خوشبختانه سخنهای فراوانی درباره لزوم ترمیم حاکمیت سوریه و بازگشت ثبات و مهاجران به میان میآید. دیگر نظام در معرض تهدید سقوط یا خطرهای جدی و فوری نیست. میتواند ابتکار عمل را در دست بگیرد و نرمشی نشان دهد که سوریه را نه تنها به صحنه عربی بلکه به صحنه بینالمللی برگرداند.
نمونهای دیگر. دیگر صحنههای افغانستان صفحههای تلویزیونهای جهان را فرانگرفتهاند. جهان در زمان پایان یافتن دو دهه حضور نظامی امریکا در خاکش که با عقبنشینی آشفته همراه شد، مشغول آن شد. دستپاچگی پیشرفتهترین ماشین نظامی تاریخ کاملاً مشخص بود. خسارت چنان بود که سخت میتوان مخفیاش ساخت. امریکاییها افغانستان را به جنبش «طالبان» سپردند که بیست سال پیش نظامش را از ریشه درآورده بودند. برخی ژنرالهای ارتش امریکا در اعتراف به اینکه جنگ امریکا در افغانستان با شکست تمام شد، تردید به خود راه ندادند.
در زمان خروج آشفته نیروهای امریکایی درباره افعانستان بسیار نوشته شد. گفته شد سرزمینی است که بدترین زهرها را به کام امپراطوریهای متجاوزریخت. درباره سرسختی مردمش گفته شد که در دژهای کوهستانی پناه گرفتهاند و آمادهاند برای دفاع از هویت و باورهایشان بمیرند. همچنین درباره موقعیت حساس جغرافیایی در مرز پاکستان و ایران و نزدیکی آن به هند و چین گفته شد در زمانی که سناریوهای آسیایی برای آینده جهان بافته میشد. تحلیلگرانی گفتند ثروت معدنی افغانستان «امپراطور»چینی را وسوسه میکند و آن را وامیدارد یک ایستگاه افغان برای ابتکار «کمربند و راه» ترسیم کند که جایگاه متمایزی برای پاکستان تعریف کرد.
افغانستان برای چند روزی صفحههای تلویزیونها را اشغال کرد، اما تا امریکاییها عقبنشینی خود را کامل کردند و دور شدند، محو شد. هیچ کسی در اینکه افغانها حق دارند مانند بیشتر ملتهای روی زمین از کشورشان تمجید کنند، بحثی ندارد، اما بیشک جهان چندان در کنار شعرهای ملی و اغراقهای شاعرانه درنگ نمیکند. جهان خیلی ساده میتواند افغانستان را فراموش کند و بدون آن زندگی کند. سازمانهای بشردوستانهای پیدا میشوند که نسبت به میزان فقر و ترس از گرسنگی و بیماری یا روش برخورد با زنان و حقوق زن هشدار بدهند. اما این صداها موفق نمیشوند افغانستان را به ردیف اول توجههای بینالمللی برگردانند. زمانی جهان به یاد افغانستان میافتد که ناگهان باز به منشأ خطری برای همسایگان و جهان تبدیل شود. تا زمانی که خطری برای خود باشد جهان فراموشش میکند.
سومالیها خیال میکردند جهان برای مدتی طولانی آنها را به اختلاف وسیع و جنگهای میلیشیاها و مناطق و گرسنگی و مهاجرت و راهزنی رها نمیکند. در کتابهای قدیمی درباره موقعیت استراتژیک کشورشان خوانده بودند و دچار این توهم شدند که کشورهای بزرگ هرگز اجازه نمیدهند که فاجعه سومالی با کشتارها و انفجارهایش به بخشی عادی صحنه بینالمللی تبدیل شود. جهان با تکهتکه شدن سومالی کنار آمد. اخبار رسیده از موگادیشو هرچند هم دردناک باشند، اما در صدر اخبار نمینشینند.
نمونهها بسیارند. ساکنان نقشهها دچار خطای بزرگی میشوند وقتی که انتظار داشته باشند جهان اجازه بریدن سر نقشهها یا خودکشی آنها را ندهد. این مأموریت ساکنان نقشههاست و جنایتی اگر رخ دهد جنایت آنهاست. جهان ماشینی هولناک است. قطاری که نمیتواند منتظر بازیگران کوچک بماند. قطاری با حافظهای که فراموشی را خوب میداند.
TT
نقشههای بیمار و حافظه فراموشی
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة