در لبنان وقتی صحبت از ضرورت مقابله حکومت با نقش رو به گسترشی که «حزب الله» در داخل و منطقه بازی میکند میشود که زیانش بر ثبات داخلی و روابط طبیعی بین لبنان و همسایگان و دیگرکشورهای جهان مشخص شده این پاسخ را میشنویی: این یک حزب لبنانی است و اعضای آن لبنانیاند و در دولت و مجلس نمایندگانش حضور دارند، میخواهید با آن چه کنیم؟
این پاسخ فقط از زبان متحدان «حزب الله» گفته نمیشود. بسیاری از مخالفانش نیز همین موضع را دارند، با اینکه آنها طبیعت و حقیقت هویت و اولولیتهای منافع حزب را میشناسند، اما در مراحل مختلف و به دلایل منافع یا انتخاباتی تملق رهبرانش را گفتند و با آنها همراه شدند. بعد در طول سالها داغ سیاستهایش را تجربه کشیدند و نقش منفیاش را از طریق قواعدی که خود بنا گذاشت و برهمه تحمیل کرد از جمله «یک سوم باقیمانده» که برای تضمین هیمنه منافعش بر حکومت و مواجهههای بسیاری چه در داخل دولت یا مجلس نمایندگان به کارمیگیرد، در فلج ساختن کشور و ساقط کردن دولتها آزمودهاند. آخرین مسئلهای که «حزب الله» برای اعمال این سیاست به آن پناه برد، کاری که امروز در برابر بازپرس انفجار بندر بیروت میکند و منع نخست وزیر نجیب میقاتی از تشکیل هرگونه جلسه دولت پیش از «کنار زدن» قاضی طارق البیطاراست؛ دراجرای تهدید یکی از مسئولان امنیتی حزب در دیدار «تاریخیاش» از کاخ دادگستری بیروت.
سخن از هویت «حزب الله» به عنوان یک حزب لبنانی است آن طور که معمولاً در تعریف احزاب میآید، گفته میشود: این حزب بریتانیایی، فرانسوی، ترکی، هندی یا حتی ایرانی، این سخن نیازمند اندکی تفکر و شجاعت بسیاری است تا مشخص شود این توصیف چه مقدار بر وضعیت «حزب الله» و سیاستهایی که در لبنان در پیش میگیرد، منطبق میشود که تصور میرود «کشورش» است.
از مسئله قانونی آغاز میکنیم که به حق «حزب الله» در انجام فعالیت سیاسی در لبنان مربوط میشود. میدانیم تأسیس هرحزب یا حتی جمعیتی در لبنان، نیازمند کسب مجوز از وزارت کشور است. آیا «حزب الله» چنین مجوزی دارد؟ و اساساً به لزوم دریافت چنین مجوزی فکرکرده است، درحالی که خود را بالاتر از هرگونه قانونی میبیند؟ چکهای بیگناهی و مدارک «اشرف مردم» را به کسانی میدهد که دردایره آن قراردارند و تهمت مزدوری و خیانت را به کسانی میچسباند که مورد غضباند، دربرابر سیاستهایی که در پیش میگیرد صدای اعتراضشان بلند است و تهدیدی برای منافعش و دربرخی موارد شناخته شده نیز به زندگیش درپی دارد.
مسئله دوم به وابستگی عقیدتی «حزب الله» و منابع مالی آن مربوط میشود. در اینجا باید اعتراف کرد که حزب در اعلام دو مسئله صداقت به خرج داد. حزب پایبندی «حزب الله» به «ولایت فقیه» وارداتی از نظام حاکم در ایران را نه تنها پنهان نمیکند بلکه به آن تفاخر هم میکند. مسئله تأمین منابع مالی، اما دبیرکل حزب در موارد متعدد اعلام کرده که « پولهای حزب، لباس، خوراک و نوشیدنی جنگجویان و همه هزینههای طرحهایش» از ایران میرسد. آیا میتوانیم حزبی را در هرکشوری از جهان تصور کنیم که به صراحت اعلام کند به یک کشور خارجی وابسته است آن هم با این وضوح و به آن آزادی فعالیت سیاسی در کشوری میدهند که درآن به فعالیت میپردازد؟
مسئله دیگر که اهمیتش کمتر از این نیست اینکه منافع «حزب الله» در داخل و در روابط خارجه لبنان با منافع کشور لبنان تعارض دارد. طبیعی آن است که هر حزبی به منافع کشور و شهروندانش خدمت کند و دست به هیچ کاری نزند که ممکن است ثبات و امنیت کشورش را تهدید کند. این مسئله قانونی و بر کار احزاب حاکم است. وقتی هرحزبی آن را زیرپا بگذارد درمعرض پرسش قرارمیگیرد و از انجام فعالیت حزبی منع میشود.
در حالت «حزب الله» مواردی که درآنها اقدام به وارد کردن ضرر و زیان به منافع لبنان و امنیتش، همین طور منافع لبنانیها کرده بیشمارند و آخرین آنها بحران کنونی با کشورهای خلیج است. جنگ جولای 2006 با اسرائیل را به یاد داریم که حزب پس از ربودن دو سرباز اسرائیلی به راه انداخت. و اسرائیل با هجومی کوبنده به لبنان پاسخ داد که خسارتهای انسانی و ویرانی بزرگ به اقتصاد و بخش بزرگی از زیرساختهای آن وارد ساخت و در نهایت دبیرکل «حزب الله» اعلام کرد، اگر از این نتایج ویرانگر آن جنگ خبر داشت وارد آن نمیشد. با وجود این اعتراف هیچ محاسبهای از حزب پس از وارد کردن زیانهایی که جنگ به لبنان وارد کرد، صورت نگرفت. و همه اینها به این بهانه صورت میگیرد که حزب «مقاوم» است درحالی که واقعیت پس از عقبنشینی اسرائیل درسال 2000 دیگر هیچ بهانهای برای رویارویی مسلحانه وجود ندارد به خصوص که مسئله مزارع شبعا که مانند «میخ جحا» ازآن به عنوان بهانه استفاده میشود، مسئلهای پیچیده بین لبنان و سوریه است و نه با اسرائیل و نیازمند به رسمیت شناختن آن به عنوان بخشی از خاک لبنان توسط دمشق است همانطور که سازمان ملل متحد بارها به مقامات لبنانی یادآور شده است.
کافی نیست که اعضای هرحزبی شناسنامه کشورشان را داشته باشند تا به آنها اجازه داده شود آزادانه به فعالیت سیاسی درآن کشور بپردازند. احزاب بسیاری را در جهان سراغ داریم که فعالیتشان یا وابستگی به آنها با اینکه اعضای آنها ازشهروندان آن کشورند، ممنوع است. نمونه برجسته آن حزب نازی است که در آلمان هرگونه فعالیت آن ممنوع است با اینکه طرفداران تفکر نازی و فاشیزم در آن کشور مانند دیگر کشورها وجود دارند. همین مسئله بر کشورهای زیادی قابل انطباق است که هرگونه فعالیت حزبی را که به منافع کشور آسیب بزند یا مشخص شود دستاندرکاران آن با طرحهای خارجی ارتباط دارند حتی اگر آن کشورها متحد باشند.
در خود ایران، حامی انحصاری «حزب الله» مقامات هرگونه فعالیت سیاسی را که با نظام «ولایت فقیه» تعارض داشته باشد یا خواستار بازگشت نظام شاه بشود ممنوع میکند. مخالفان نظام کنونی ایران یا در قبرخفتهاند یا در زندان یا به مناطق دور مهاجرت کردهاند.
اما ما از لبنان صحبت میکنیم و آن قدر سادهلوح نیستم که باور کنم گشودن پرونده «حزب الله» برای بررسی وابستگیاش مسئلهای امکان پذیر باشد. سیطره حزب بر تصمیمهای سیاسی به درجهای رسیده که با وجود آن محال است بتوان صدایی برای چند و چون کردن یا مخالفت بلند کرد. و بحرانهایی که امروز لبنان تجربه میکند از نتایج مستقیم این سیطرهاند.
TT
درباره هویت لبنانی «حزب الله»
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة