پنجره ای بسوی جهان ایرانی و دنیای عرب
«اومیکرون»؛ همچون قاتلی که به صحنه قتل برگشته است
«اومیکرون»؛ همچون قاتلی که به صحنه قتل برگشته است
ظهور سویهای جدید از «کرونا» چندان عجیب نبود. پیش از این دانشمندان نسبت به آن هشدار داده بودند. آنها از همین بهانه برای قانع ساختن کسانی که میترسند یا زیربار نمیروند و افراد گمکرده راهی که فکرمیکنند اجبار در واکسیناسیون محدود کردن آزادی آنهاست استفاده کردند. موضع گروه آخر وحشتناک و خوفناک است. اگر فرد این حق را داشته باشد که به سلامت شخصی خود اهمیت ندهد، بدون شک حق ندارد دست به کاری بزند که سلامت دیگران را تهدید کند، از جمله امتناع از واکسینه شدن. ظهور گونه نوپدید امکانپذیر و قابل پیشبینی بود، اما هیچ کسی تصورنمیکرد از چنین قدرت بزرگی برخوردار باشد که بتواند زندگی افراد و کشورها را تعطیل کند. و اینک ما با نسخهای جدید و پیراسته از ویروس روبه روهستیم با نام «اومیکرون». اگرچه مقداری زمان میبرد تا مسافر جدید از زدیک شناخته شود، اطلاعات اولیه نشان میدهد از نسخههای پیشین ویروس خشنتر و قدرت شیوع بیشتری دارد.
درماههای گذشته جهان نشان داد میتواند از زیر فشار ضربهای که ظهور ویروس وارد کرد، خارج شود. اقتصاد اندکی بهبود یافت و فرصت کرد خسارتهایش را بشمارد و به بهترین راه برای مقابله با آن فکر کند. مسئله در حد و اندازه مصیبتی تمام عیار به ارزش ترلیونها دلار و خسارتهایی سنگین به بخشهای متعدد از جمله گردشگری و هواپیمایی علاوه بر ضرر و زیانهای سنگین در بخش آموزش بود. با وجود بیرحمانه بودن آمار و ارقام، جهان بخشی از سرزندگی و اعتماد به توان خود را بازیافت به خصوص با افزایش میزان واکسیناسیون و سخن از قرصهایی که به بازارها نزدیک میشوند.
بی اغراق میتوان گفت جهان درحال فراموش کردن ویروس بود یا اینکه دیگر آن را خوراکی اساسی در سفره روزانه خود نمیدید. ویروسی که روزگاری تیتر اول مطبوعات را ازآن خود کرد، به خبری کوچک در پایین صفحه اول رفت یا به کلی ناپدید شد. اینها نشانههای برون رفت از وضعیت گروگان بودن است که ارقام، واکسنها و باوری راسخ به توان پیشرفت عظیم علمی در تهیه سلاحی را پشت سرخود دارد که میتواند حریف این اژدها شود.
جهان درگیر پروندههای دیگر شد. ظهور ویروس، نفرتهای بینالمللی را ازمیان نبرد و منجمدشان نکرد. نفرتها و هراسها نیروی محرکه سیاستها و بادهای گرم و جنگهای فرسایشیاند. چندان آسان نیست شنیدن سخنانی که در هفتههای اخیر درباره نگرانیهای عمیق ژنرالهای پیمان ناتو به زبان میآیند که جهان روزی با خبر حمله روسیه به اوکراین بیدار شود. هیچ شکی ندارم که تنها بند ثابت برنامه ولادمیر بزرگ همان به فرسایش کشاندن غرب و تزریق شک با گاز به رگهای اروپاست. دیگر پنهان نیست که آقای کرملین برنامهای انتقامی علیه الگوی غربی اجرا میکند که اتحاد شوروی را به شبه خودکشی کشاند بی آنکه تیری به آن شلیک کند. اما با تأمل دنبال کردن و زیر نظر داشتن سبک پوتین در وارد کردن ضربهها، کمک میکند چنین حملهای را بعید بدانیم که نه تنها حمله سال 1968شوروی به چکسلواکی بلکه اقدامات جنگ جهانی دوم و له کردن مرزهای بینالمللی با شنی تانکها را به ذهنها برمیگرداند.
درماههای گذشته جهان در شمایل کسی ظاهرشد که به همزیستی با «کرونا» عادت کرده و برای جنگهای قدیم و جدید فارغ شده است. سخن درباره خطر چینی افزایش یافت. نشانههای خطوط تماسی شفاف در دریای جنوبی چین و بر سواحل تایوان آشکار شد. آشکارا مشخص شد که امریکای برگشته از افغانستان میخواهد خود را برای رویارویی با «اتحاد شوروی جدید» که همان حزب کمونیست چین باشد، فارغ سازد. موفقیت رهبر کنونی چین در تکمیل اقدامات اقامت با پایان باز آمیخته به مقداری کیش شخصیت (که همان روشهای کلاسیک مهیا میسازند) در رأس کارخانه جهان بر سناریوهای جنجالی افزود.
ظهور ویروس، رفتار دایناسورهای باشگاه بزرگان را تغییر نداد و همین طور درندگی گرگهای منطقهای را. موفقیت وبا در کشتن پنج میلیون نفر و وارد ساختن خسارتهای نجومی بی سابقه به اقتصاد جهانی، کشورها را به سمت متوقف ساختن درگیریها یا بلوکه کردن توسعه زرادخانه خود نکشاند. با آهنگ وزش بادهای «کرونا» اتیوپی به سمت جنگ داخلی خود رفت و لبنان اقامت خود در جهنم را عمق بخشید و ایران به گازگرفتن انگشتان با امریکا ادامه داد بی آنکه پایتختهایی را که به اسارت گرفته آزاد کند.
شهروند معمولی پذیرفت «کرونا» بخشی از صحنه جدید است. واکسن را دریافت کرد و به محل کارش برگشت و با روحیه ورزشی ظهور ابتلاها در فاصله نزدیک به خود را دنبال میکند و به این بسنده کرد که دست به معاینه معمولی بزند که حالا به یک نوع تکلیف بدل شدهاست. اعتماد دولتها به اقداماتشان رو به افزایش گذارد. از برخی محدودیتها دست کشیدند و اشاره کردند برگشت به تعطیلی مطرح نیست حتی اگر ویروس برگردد. همچنین یادآوری کردند که اهمیت حیات اقتصادی دستکمی از زندگی مردم ندارد.
در زمان وبا و آنفلانزای اسپانیایی و غیره شهروند میتوانست اخبار فاجعه آمیز را دیر دریافت کند به خصوص از کشتاری که ویروسها رقم میزدند. امروزه و به برکت این جاسوس که تلفن هوشمند مینامند، سم اخبار به سرعت برسفرهات منتقل میشود. و پس از مشتی دقیقه کارشناسان ظاهرمیشوند و تیترها به دنبال هم میآیند و نگرانیها به خانههای شهروندان، خانههای دولتها و خانههای بورسها نفوذ میکنند.
اگر پیشبینیهای بدبینها درست ازآب دربیاید، جهان خود را با قاتلی زنجیرهای روبه رومیبیند که قدرت عبور از مرزهایی را دارد که بسیار بالاتر از قدرت تروریستها بر نفوذ و عبور است. همچنین گمراه سازی که از قدرت کهنه سیاستمداران بیشتر است به خصوص لهجه فریب دادن واکسنها. شاید خطرناکترین مسئله در ظهور قاتل جدید همان زنده ساختن فصل افسردگی و همراه با آن سناریوهای مرگ، فروپاشیهای اقتصادی، ورشکستگیها، دفاتر متروک کار، تجارتخانههای خالی و فرودگاههای وحشتآفرین باشد.
اگر مشخص شود قاتل جدید قدرت بی سابقهای در کشتن داشته باشد، جهان باید نتیجه لازم را بگیرد و پاسخ باید متفاوت باشد. شهروند عادی آرزو میکند درگیریها متوقف شوند و هزینههای آنها به سمت آزمایشگاهها روانه شود تا خرج شکست ویروس شوند.
از پوشش دادن اخبار ویروس و جنایتها و گونههای تحول یافتهاش خسته شدیم. از خسارتها و تشییع جنازهها خسته شدیم. از انزوا و بوی هویج و چرخیدن بین سطرها و دیوارها بریدیم. سفر جدید به نظر میرسد دردناک و پرهزینه باشد. انگار قاتل به صحنه جرم برگشته تا رکوردهای جدیدی بزند که در ظهورهای قبلی محقق نشدهاند. بر دانشمندان حساب بازمیکنیم که پا به جنگ آزمایشگاهها گذاشتهاند تا «دهکده جهانی» را از سرنوشت بد بیرون بکشند.