در این تیتر هیچ اغراقی نیست. این هفته منطقه به مناسبت سفر دورهای رئیس جمهوری جوبایدن پر بود از برگزاری جلسات در بالاترین سطوح. همه پروندهها برای بررسی بازند؛ روابط دوجانبه بین ایالات متحده و کشورهای مهم منطقه. قضیه فلسطین و آینده راه حل دوکشور و وضعیت قدس. قیمتهای انرژی و تلاش امریکا برای رسیدن به موضع مشترک با متحدان دربرابر جنگ روسیه و اوکراین و پیامدهایی که برآینده روابط بینالملل و اقتصاد جهان برجای میگذارد...
و لبنان در اوج این بحث و جدلها کاملاً مهمل و غایب است. هیچ کسی درفکر یافتن جایگاه این کشور بر روی نقشه یا اطمینان از اینکه همچنان همانجاست نیست، درحالی که مقامات آن که مشغول حفظ منافع خود و محافظت از امور کوچکاند، گمان میکنند کشورشان دغدغه همیشگی جهان است. در شبکههای ماهوارهای و ستونهای مطبوعات بحثی جز میزان توجه بینالمللی به اوضاع آنها و اینکه چطور از رویدادهای مهم متأثرمیشوند دیده نمیشود؛ از مذاکرات هستهای با ایران و انتخابات میان دورهای کنگره امریکا گرفته تا برسد به پیامدهای جنگ روسیه علیه اوکراین... همه آنها تأثیراتی بر فرصت تشکیل دولت لبنان و شانسهای آقای جبران باسیل در پیشروی به سمت وراثت ریاست جمهوری ازمیشل عون علاوه بر نرخ نان و ساعتها(یا دقایق) که به شهروندان اجازه برخورداری ازنعمت برق در کشور روشنایی و نور داده میشود، دارند.
رهبران لبنان به اندکی فروتنی و خروج از توهمی نیاز دارند که درآن زندگی میکنند و گمان میکنند کشورشان محور جهان است. اندکند کسانی که اهمیتی به سرنوشت لبنان و فجایع معیشتی که برمردمش آمد میدهند. و دلیل این هم بیوجدانی جهان یا بیتوجهی عامدانه نسبت به سرنوشت ملت لبنان نیست، بلکه به این دلیل است که باوری کامل میان تصمیمگیران- خواه در منطقه ما یا پیرامون جهان- شکل گرفت که فروپاشی اقتصادی، معیشتی و بحرانهای سیاسی که لبنان با آنها روبه روشده، دست ساخته مسئولان آن با مشارکت شبه کامل یا همدستی منفعتطلبانه بین آنها و بین اکثریت مطلق شهروندانشان است.
با وجود همه فجایعی که برای لبنان اتفاق افتاد و علیرغم درخواست مقامات سراسر جهان از رهبران این کشور که: به خودتان کمک کنید تا کمکتان کنیم، اینان که خود را رهبران و مسئولان میخوانند، هیچ دغدغهای جز محافظت از منافع خود که همیشه به زیان منافع عامهاند، ندارند.
نمونهها بسیارند؛ چه در متوقف ساختن تحقیقات درباره انفجار بندر بیروت برای محافظت از رهبران حزبی یا شکست در حل بحران نقدی که به مدت سه سال ادامه یافته و روز به روز گسترش مییابد و در سقوط هولناک ارزش پول ملی و بلوکه کردن اموال سپردهگذاران در بانکهای لبنانی تجسم مییابد. فراتر از این ناتوانی در مواجهه با حقوق و تعیین زمانها در قانون اساسی است، خواه مسئله به تشکیل دولت مربوط بشود یا به انتخاب رئیس جمهوری که هر ایستگاهی نیاز به سریالی از مشورتها و تدارک دیدن معاملههایی دارد که ماهها و گاهی سالها وقت میبرد درحالی که نهادهای حکومتی تعطیل و خلأ عنوان مدیریت عمومی میشود.
آخرین روایتها که بخشهایشان شانه به شانه داستانهای سوررئال میزنند مربوط به تشکیل دولت جدید و گفتههای نخست وزیر نجیب میقاتی درباره تلاش برای تشکیل جلسه با رئیس جمهوری برای یافتن راه حلی جهت تشکیل دولت درسایه اجماع بر نیاز در تسریع تشکیل آن برای ادامه مذاکرات با صندوق بینالمللی پول و مواجهه تصمیمهای دشوار داخلی که دولت استعفا کرده نمیتواند اتخاذ کند مربوط میشوند.
داستانی عجیبتر از تخیلی، سخت میتوان تصور کرد در کشوری میان رئیس جمهوری و نخست وزیر روی دهد. شگفتانگیزتر اینکه در روایت میقاتی جزئیاتی درباره بیمسئولیتی بخشهای اداری کاخ ریاست جمهوری و توهین عامدانه به جایگاه نخست وزیری وجود دارد از جمله پاسخ ندادن به درخواست میقاتی برای ملاقات با عون با گذشت ده روز از این درخواست، علاوه بر تشکیک میقاتی در توان رئیس جمهوری در گرفتن تصمیمهایی که مایه نارضایتی «حلقه پیرامونیاش» بشود که به دنبال سهمخواهی در دولتاند. همه این جزئیات این پرسش را پیش میکشند که این دو مرد چقدر توان تعامل مشترک و توافق برسر دولت جدید پس از این تنش آتشین و رد و بدل کردن تهمت با همدیگر و حملات رسانهای دارند.
و همه اینها درسایه پیشبینیهای روبه افزایش صورت میگیرد، این آخرین دولت دوره عون، وظیفه پرکردن خلأ ریاست جمهوری پس از پایان این دوره در اواخر اکتبر آینده خواهد بود چرا که این احساس عمومی وجود دارد، انتخاب ریاست جمهوری در موعد قانونی در لبنان بیشتر شبیه به یک آرزو شده است براساس تجربههای پیشین که با پایان دوره امیل لحود و میشل سلیمان همراه شد که خلأ ریاست جمهوری در مورد اولی هفت ماه و در مورد دوم دو سال و نیم طول کشید پیش از آنکه مجلس نمایندگان تسلیم خواسته «حزب الله» شود و با انتخاب میشل عون موافقت کند.
آنچه اکنون میقاتی برای تشکیل دولت با آن روبه رومیشود عجیب نیست. در دوره عون نخست وزیران سعد الحریری و حسان دیاب با همین موانع روبه رو بودند علاوه بر مشکلاتی که میقاتی در تشکیل دولت کنونی با آن مواجه شده است. و دلیل آن ناتوانی عون در ایفای نقشش به عنوان رئیس جمهوری بود. او به گونهای رفتار کرد که گویی رئیس جریان آزاد میهنی است و همین کار را هم اکنون میکند به طوری که برای جریان سهمخواهی میکند، که ادامه نفوذش را تضمین کند اگر این دولت پرکردن خلأ در جایگاه ریاست جمهوری را به عهده گیرد. همچنین خواستار ابقای وزارت انرژی در دست همین جریان است با وجود آنکه وزرایش در طول سالها بر سریال حیف و میل مالی درآن و شکست در مدیریت آن مشرف بودند تا آنکه تاریکی کامل بر خانههای بیروت حاکم شد.
TT
پروندههای باز منطقه و لبنان مهمل
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة