جهان در حال عبور از پیچ خطرناکی است. آتش سوزی عظیم و غیبت وحشتناک ماشینهای آتش نشانی. درمانگاه بینالمللی تعطیل است و به زودی اعلام میکند قادر به پذیرش مجروحان نیست. از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون وضعیت به این بدی نبوده است. آنچه در حال وقوع است بسیار خطرناکتر از جنگ کره، جنگ ویتنام و بحران موشکی کوبا است.
در دنیای کنونی بوی بیسابقهای از ترس میآید. کسانی هستند که معتقدند ولادیمیر پوتین نسبت به آینده روسیه و نقش آن احساس ترس عمیقی دارد. او فروپاشی شوروی را جنایتی میداند که خطوط دفاعی کشورش را از بین برد و طوفانها را به مرزهایش نزدیک کرد. مرد قوی اساساً یک مرد ترسیده است. او از جادوی مدل غربی که بسیاری از جمهوریها را به درآوردن جامه شوروی اغوا کرد و از «انقلابهای رنگی» که حاکم را در برابر دو گزینه سخت قرارمیدهد، میترسد؛ غرق در خون کردن میدانها یا تحویل مهرها به کسانی که «سفارتخانهها جابهجاشان می کنند». او از آهنگ شتابان انقلاب تکنولوژیک در غرب و ناتوانی کشورش در رسیدن به آن میترسد. او از قدرت دلار و اعتبار آن که از اعتبار ناوگانها و موشکها بیشتر است میترسد.
ترس در رگهای اروپا جاری شد. آلمان اعتراف میکند که ارتش این کشور از نظر تعداد و زرادخانه برای دفاع از سرزمینهایش کافی نیست. این باعث میشود که چتر آمریکایی داستان زندگی و مرگ باشد و هر چتر بهایی دارد. لهستان میترسد که اوکراین اولین حلقه در زنجیر جنگی باشد که ممکن است از مرزهای صحنه کنونیاش سرریز کند.
آمریکای قوی هم میترسد. پوتین میتواند جنگ را تا زمان درهم شکستن اوکراین ادامه دهد، همان کاری که روزگاری متحدان در برلین انجام دادند. از آن میترسد که فرسایش غرب در جنگ روسیه در اوکراین هدیه یک عمر به صعود ترسناک چین باشد. ژاپن میترسد و سعی میکند نگرانیهای خود را با چتر آمریکایی و خرید موشک برطرف کند. و کره جنوبی پس از اینکه رهبر کره شمالی نقشی برای خود در دنیای پوتین پیدا کرد، دست به زرادخانه خود میکشد.
شام خوشمزه بود، اما شب عراقی گفتوگو درباره ترسها را برمیانگیزد. سیاستمدار گفت که این بخش از جهان مدتهاست که شاهد رقابت بین امپراتوریها و گروههای جمعیتی بزرگ بوده است. این له کردن همدیگر با رودهایی از خون و تلخیهایی که از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشوند پایان یافت. امپراتوریهای سابق دچار احساسات بدنهایی هستند که در معرض قطع اجباری قرار گرفتهاند. عراق خود در دل ترس متولد شد. گویی بین آروارههای انبر، یعنی بین ایران و ترکیه به دنیا آمده است.
سختترین چیزی که یک نقشه ممکن است متحمل شود زمانی است که امواج ترس از درون با امواج ترس از بیرون روبهرو میشوند. ترس شیعیان که بعدها به ترس سنیها تبدیل شد. و ترس کردها بر هویت و حقوقشان. و ترس عربها از جهش قوی کردها از روی نقشه. ترکیه نقشی فراتر از مرزهای کنونی و شاید تواناییهایش میخواهد. همین امر در مورد ایران نیز صدق میکند که خطوط «دفاعی» خود را در نقشههای دیگران ترسیم میکند. ایران انقلابی همیشه قوی و ترسناک بوده است. این کشور نیز مانند روسیه از غرب و مدل آن میترسد. در داخل، گویی انقلاب از به خود گرفتن ردای حکومت واهمه دارد، زیرا معتقد است که این امر آن را به حالت عادی برمیگرداند که با هنجارها و قوانین بینالمللی اداره میشود.
ترس عراق از انقلاب خمینی اولین دلیل جنگ عراق و ایران بود. البته میتوانیم تمایل صدام حسین به پاک کردن صفحه امتیازاتی که به شاه ایران در توافقنامه الجزایر در سال 1975 داده بود، اضافه کرد. ترس سوریه از ترکیه باعث شد در مقطعی با کارت پکک بازی کند تا اینکه تقریباً باعث جنگ بین دو کشور شد.
عراق دهههای زیادی را با ترس سپری کرد. مکان گنجایش بیش از یک مرد را ندارد. عبدالکریم قاسم از نقشی که شریکش عبدالسلام عارف در انقلاب 58 ایفا کرد میترسید، بنابراین او را کنار زد و خوار ساخت. عبدالسلام میترسید که عبدالکریم زنده بماند و برای همین به او رحم نکرد و گزینه اعدام او را در ساختمان رادیو در سال 1963 ترجیح داد. صدام استاد ترسها بود و برای چیدن «گیاهان سمی» در کشور، حزب و ارتش تلاش میکرد. ترس با غیبت صدام از بین نرفت. تهاجم آمریکا معادلات عراق را تکان داد. عدهای که از صحنه جدید میترسیدند به جبهه مقاومت پیوستند، سپس شماری از آنها به سمت «داعش» رفتند و انواع ترسها تازه شد. بسیاری بر سر قانون اساسی فدرال عراق موافق بودند و سپس با دیدن مسعود بارزانی که زیر دو پرچم نشسته است؛ اولی برای عراق و دومی برای اقلیم، ترس برخی از آنها تازه شد.
ترس دروازه وحشت است. هراس به حذف و مجازات وسوسه میکند. این منطقه ترس است. شهروند از همسایهاش که شبیهش نیست میترسد؛ همسایهای که ویژگیهایش با ویژگیها او همخوانی ندارند. شاید چون از چشمهای دیگر مینوشد. یا کتاب دیگری میخواند. ما تشابه و همخوانی کامل را ترجیح میدهیم. ما ترجیح میدهیم دریایی از اعداد و ارقام بدون ملاحظه یا تمایزی باشیم. ما برای زندگی در کشوری آموزش ندیدهایم که ضمانت آن مفاد قانون اساسی باشد. کشوری که اختلافات را درسایه حاکمیت قانون میپذیرد.
این سیاستمدار گفت وقتی اخبار لبنان را میشنود احساس درد میکند. «این کشور یک تفکر فرهنگی و تمدنی است که امیدوار بودیم از آن درس بگیریم. وقتی به دانشگاهها و کتابخانههایش میرفتیم از سبک زندگی باز آن خوشحال میشدیم. از پایتختی شاد بودیم که تیتر روزنامههایش یکی نبود و یک نفر آنها را نمینوشت. ما معتقد بودیم که لبنان پل، پرتوهای امید را به سوی ما خواهد فرستاد. متأسفانه ترسهای متقابل لبنانیها در کنار ترس کشورهای اطراف، منجر به نابودی این آزمایشگاه زیبا شد که لبنان با تنوع طبیعی و دریچههایش به روی پیشرفت در حال شکل دادنش بود. ما پیش از هر انقلاب دیگری به یک انقلاب فرهنگی نیاز داریم. انقلابی که این ترس مزمن متقابل را بین و درون نقشهها از بین میبرد».
در جهان ترسان که دست به زرادخانههایش و هواپیماهای بدون سرنشیناش میکشد، نقشههای کوچک به حکومت و دولتمردان نیاز دارند. فقط دولت مدرن از دردها میکاهد و خطرات را کاهش میدهد. نقشهها را نمیتوان با توهمهایی فراتر از محدودیتهای آنها همچنین با شرطبندی بر کمتر از آنها نجات داد. شام خوشمزه بود، اما شب بغداد به بیدار ساختن گفتار ترسها در دنیایی که امروز بر روی طناب ترس قدم میزند کمک میکند.
TT
روی طناب ترس
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة