انعام کجه جی
روزنامه نگار ونویسنده
TT

خوابیدن در تخت‌خواب پیکاسو

جهانگردها در مقابل خانه شماره ۷ در کوچه‌ای که کف‌اش با سنگ‌فرش شده می‌ایستند، کوچه‌ای منتهی به رودخانه سن. اینجا محله سان ژرمن در ساحل چپ رودخانه است. یکی از آن جاهایی که جهانگردان دوست دارند موقع بازدید از پاریس قدیم با پای پیاده گز کنند. شب و روز آنها را می‌بینی، نقشه به دست با بطری آب و تلفن‌های همراه عکس می‌گیرند. سرشان را بالا می‌گیرند و به پنجره‌هایی چشم می‌دوزند که به دو قرن پیش برمی‌گردند. آنجا در طبقه بالا، پیکاسو تابلوی معروفش «گرنیکا» را کشید. اگر «مونالیزا» ی داوینچی ایتالیایی در میان آثار هنری مشهورترین است، نقاشی دیواری هنرمند اسپانیایی داستان دیگری است؛ اولی تابلوی عشق است و دومی تابلوی جنگ.
به نظرمی‌رسد عبارت «طبقه بالایی» تا حدودی تعبیری مجازی است. پیکاسو تابلویش را در دوبلکس گونه‌ای کشیده‌است. جایی مرتفع مانند محل انبار خوراک در خانه‌های روستایی. اما انبار وسایل اسقاطی از زمانی وارد تاریخ هنر شد که پیکاسو ساکن این عمارت شد و دوبلکس گونه را به کارگاه نقاشی خود تبدیل کرد. جنگ داخلی اسپانیا هنوز شعله می‌کشید و نقطه کوچکی در شمال کشور در بمباران به آتش کشیده شد. قلم نقاش از راه رسید تا خاکستر روستای گرنیکا را به فریادی بدل کرد برای آزادی.
هشتاد سال گذشت. نقاش مرد و نقاشی دیواری‌اش وارد کتاب‌های تاریخ هنر شد و در موزه «ملکه صوفیا» در مادرید جای گرفت. سال‌های رفت و آمد و قیمت املاک در پایتخت‌های بزرگ چند برابر شد. چشمان عقاب‌های سرمایه‌گذار بر منزل شماره ۷ در کوچه سنت اگوستن ماند. آستین بالا زدند و در اسناد ملکی به جست‌وجو پرداختند. تماس‌ها گرفتند و با دست‌اندرکاران وارد مذاکره شدند. قولی برای خرید عمارت گرفتند. نقشه‌های جذابی برای تبدیل آن به آپارتمان‌های شیک و اشرافی تهیه کردند. در هر آپارتمان یک «جکوزی». چیزی جذاب‌تر از یک آگهی که دعوت به خواب در تخت‌خواب پیکاسو می‌کند برای میلیونرها وجود دارد؟
اما خواب به چشم نگهبانان تاریخ راه ندارد. عریضه‌های اعتراض بیرون آمد و تظاهرات جلوی وزارت فرهنگ در پاریس راه افتاد. دعاوی در دادگاه‌ها مطرح شد و سریالی طولانی و پیچیده از جلسات و دادخواهی‌ها و اغواگری‌های زیرمیزی آغاز شد. اطراف درگیر با هم ستیز می‌کردند و رسانه‌ها به سمت‌شان سنگ و دمپایی پرت می‌کردند. یک سال گذشت و باز سال دوم سپری شد و جنگ با توافقی قانونی مرضی الطرفین به پایان رسید. شرکت سرمایه‌گذاری آپارتمان‌های شیک را می‌سازد با این شرط که نمای ساختمان را حفظ کند. ورثه پیکاسو وارد درگیری شدند با اینکه نه شتری داشتند و نه بچه شتر در این ماجرا. آنها نیز شرط کردند که برای یادبود پدر بزرگی که بیست سال از عمرش را در آن خانه سپری کرده، بخشی از آن به مرکز فرهنگی تبدیل شود.
ژان لوی پارو هنرپیشه پس از آن در همان مکان ساکن شد. همسایه‌ها به دیدن چهره‌های صاحب نام عادت کردند که به آن عمارت تردد می‌کردند؛ شعرا و هنرمندانی همچون ژان کوکتو، فرانسوا موریاک، ژاک پریور، آراگون و پل کلودیل. در کتاب بیوگرافی با عنوان «خاطراتی برای آینده» کارگردان آنتوان آرتور نوشت، آپارتمانی مرکب از سه اتاق عجیب دارای قوس در طبقه بالا اجاره کرد که سقف‌شان بر ستون‌های چوبی برجسته تکیه داشت. چند تختی هم برای دوستانی که بی‌خبر از راه می‌رسیدند آماده بود. هر کسی می‌خواست می‌آمد و هر کسی هم دلش خواست می‌خوابید. روز یکشنبه هم دور هم جمع می‌شدند و سفره‌ای روی کف زمین پهن می‌کردند. به سلامتی زیبایی آزادی قدح‌ها را بالا می‌گرفتند. بعدها همین رهگذران در زمینه کاری خودشان به شهرت رسیدند.
چه بر سر آن دوبلکس گونه آمد؟ گفته می‌شود بدل به سالن همایشی شد که در آن به تفسیر آثار پیکاسو پرداخته می‌شود. آیا چیزی برای تفسیر مانده یا برای تفسیر شدن؟ سرمایه گذاران دروغ گفتند حتی اگر راست گفته باشند.