رضوان السید
اندیشمند،نویسنده، دانشگاهی و سیاست‌مدار لبنانی و استاد تحقیقات اسلامی در دانشگاه لبنان
TT

​امین معلوف... نابسامانی جهان و زیرآب رفتن تمدن‌ها

دو دهه پیش نویسنده بزرگ امین معلوف با این کتاب یا پیامش ما را شگفت‌زده کرد:«هویت‌های مرگبار». درآن زمان منتقدان و بررسی کنندگان از دو موضوع شگفت زده شده بودند؛ اصول نظری تطبیقی این موضوع بسیار حساس در دوران معاصر و دوم خود نویسنده آن کتاب که یک رمان نویس برجسته است و چنین نویسندگانی کمتر پا در عرصه پژوهش‌های نظری می‌گذارند. هرچند حالا پس از انتشار دو تأمل بزرگ او، مسئله دیگر عجیب نیست و تازگی ندارد؛ « نابسامانی جهان» چندسال پیش و اکنون «زیرآب رفتن تمدن‌ها».
از همان ابتدا مسئله «دیگری» ذهن امین معلوف را درگیر کرد، یعنی از زمان رمان«تاریخی‌اش» درباره جنگ‌های صلیبی و دیدگاه عرب‌ها درباره آن. اما ماجرای او با دیگری و هویت، بیگانگی و غرابت و ناکامی نیست آن طور که دیگر نویسندگان جدید و معاصر عرب می‌بینند. خواه دررمان‌ها یا دیدگاه‌های تطبیقی میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها یا درباره آنچه بین آنها وجود دارد، تفاوت برای او چندان مهم نیست. آنچه برای او مهم است تلاش‌های شخصی و نیرنگ‌ها برای برقراری ارتباط است که گاهی مصلحتی می‌باشد، اما در نهایت این ارتباط عمیق و انسانی است. هویت، احساس عمیق به ویژه بودن، تمایز و تفاوت برای افراد و گروه‌هاست. اما متضمن نیاز عمیق به دیگری است خواه کسی که به هویت و ویژه بودن چنگ زده متوجه آن بشود یا نشود. او در کندوکاوهایش(من ترجیح می‌دهم تجربه معلوف را تأملات بنامم) خیلی کم حکم‌های عام و شامل صادرمی‌کند. اما اجازه دهید به این حکم ارزشی کلی نگاهی بیاندازیم: درقرون وسطی(اگر این تعبیر درست باشد و به نظر معلوف دقیق نیست) هویت اروپایی یا دینی غربی تنگ‌بین‌تر و بیشترآمیخته به تعصب بود درحالی که هویت یا خویشتن اسلامی گشاده‌تر بود و رواداری بیشتری داشت. در قرن‌های اخیر و دوران معاصر عکس آن درست است. پس هویت‌ها همیشه هستند و اثرگذارند، اما چرا گاهی دچار تنش می‌شوند و با هم می‌جنگند و به انزوا می‌روند و گاهی گشوده می‌شوند و آرام و تلاش می‌کنند ارتباط برقرار کنند و آشتی جو می‌شوند؟ آیا موفقیت فردی یا عمومی است که بیگانگی و غرابت را به کنار می‌زند مانند وضع تمدن قدیم اسلام و تمدن جدید اروپا یا غربی؟ همین مسئله بر نویسندگان و فرهیختگان عرب در ارتباط با غرب امروز صدق می‌کند، به گونه‌ای که در برقراری ارتباط غریبه می‌مانند و حکم شکست برتجربه خود صادر می‌کنند و حتی برتجربه‌های اروپایی یا امریکایی هم! البته معلوف حواسش به تفاوت خودش هست، اما بیش ازآن به چند صدایی و جهان‌باوری خود آگاه است. آیا این به موفقیت تجربه اروپایی و فرهنگ ارتباط و برجسته بودن برمی‌گردد؟ اما فوکویاما در کتابی که درباره هویت نوشت(2016) آن را از جهتی به کرامت پیوند می‌دهد و می‌گوید، موفقیت هویتی گاهی به سمت تندروی و بسته بودن می‌کشاند به دلیل زخم‌های تاریخی عمیق و به دلیل عدم اطمینان به ادامه موفقیت به خاطر مشکل آفرینی و توطئه دیگران. در حقیقت جوشش تعصب آلود در ادیان آسیایی که امت‌ها و ملت‌هایشان ازنظر اقتصادی روبه مدرن شدن می‌روند، تأمل برانگیزاست و نیازمند بررسی. در «سمرقند» امین معلوف یکی از شخصیت‌ها درباره اکثریتی سخن می‌گوید که با اقلیت هراسان عقلانی رفتار می‌کند. برای نمونه یک نویسنده به نام نایپل متولد ترینداد از تباری هندی داریم که برنده جایزه نوبل هم شد و این نمونه موفقیت است، اما همین فرد پیله بسیار متعصبی علیه اسلام و مسلمان تشکیل داد و آنها را وبای آسیا و جهان لقب داد.
امین معلوف در دو کتاب «نابسامانی جهان» و «غرق شدن تمدن‌ها» از مشکلات هویتی به شکاف‌هایی گذر می‌کند که نظام جهانی پس از جنگ دوم جهانی را فراگرفت. و در آخرین کتابش براو معلوم می‌شود که مسئله آن قدر که به زوال روبه افزایش ساختمان و فرهنگ تمدن‌ها برمی‌گردد به شکست ابزار نظام جهانی ارتباطی ندارد؛ مانند همان‌هایی که دانشمندان زیست شناس و دریا شناسان درباره زیرآب رفتن قاره‌ها در دوران ماقبل تاریخ می‌گویند. در حقیقت توجه امین معلوف به تمدن‌ها و پایه‌ها و روابط داخلی و بلندپروازی جهانی و انسانی‌شان برای او یک مسئله قدیمی است. در همه آثارش-اگرچه به صراحت نمی‌گوید- مخالف نظریه «برخورد تمدن‌ها»ی هانتیگنون است؛ درآخرین کتابش همچنان برهمان دیدگاه اول خود است. آنچه طی دهه‌ها و دهه‌ها روی می‌دهد کاملا به مسئله‌‌ای دیگر برمی‌گردد: ویرانی نظام جهانی که تمدن‌ غربی علم کرد و بعد شکافی هولناک که زیست شناسانه به نظرمی‌آید؛ فرهنگ‌های جهان و روابط بینابین آنها و انسانیت‌شان طی چند دهه اندک، به غرق شدن و نابودی همه آن چیزی منجر می‌شود که نسل‌های قرن بیستم به آن عادت کرده بودند. این پیش بینی یا استنتاجی است که خیلی ازآنچه متفکرین و فیلسوفان پست مدرن درباره آن سخن گفته‌اند فراتر می‌رود. جهان از نگاه امین معلوف برخلاف باور بسیاری از اندیشمندان هویت‌ها همبسته‌تر است. و این همبسته بودن آن قدر که به تمایل بشریت به حل و ذوب شدن درغرب برمی‌گردد به ساختار و ابزار «نظام جهانی» مربوط نیست. آیا بارهای جهان بردوش غرب سنگینی می‌کند و غرق شدن «تایتانیک» آغاز شده و همه بار به زیرآب می‌رود؟ ابن خلدون مسئله را پدیده تاریخی برمی‌شمرد بدین معنا که «مغلوب تشنه تقلید از غالب است». اما معلوف که این مقوله را بررسی کرده و شاید درآن اساسا پدیده‌ای منفی نمی‌بیند. پیش از این با فوران هویت‌ها در فرهنگ‌های محو شده یا آنهایی که تلاش می‌کنند نوبشوند یا برعلیه فرهنگ غالب تمرد کنند را دیده است. جریان‌های افراطی در غرب امروزی جریان‌های پوپولیستی‌اند که از جهتی قصد سود بردن دارند و از جهت دیگر متوهم تفوق و یکه تازی‌اند. در حقیقت همه تمدن( که مجموعه تمدن‌هاست) به دلیل مشکلاتی که مدرنیزم و نظام جهانی انباشته کردند و از کنترل خارج شدند، در خطر غرق شدن‌است.