درحالی که جهان گرفتار مصیبت بزرگ «کرونا»است، نخست وزیراسرائیل بنیامین نتانیاهو با رقیب خود بنی گانتس برتشکیل دولت وحدت ملی اسرائیل توافق کردند. براساس این توافق به نخست وزیر اسرائیل در مدت کنونی و پیش از واگذاری قدرت به گانتس در ماه اکتبر سال آینده اجازه میدهد با موافقت کنیست، قدس را به طور کامل و برخی زمینهای فلسطین اشغالی در کرانه باختری از جمله دره اردن و شهرکها به طور کامل یا بخشی ازآنها را به سرزمین اسرائیل ضمیمه کند.
این برای برنامه صلح چه معنایی دارد؟ اگر اسرائیل و همه جریانهای سیاسی آن با صدای بلند بگویند میخواهند بخشهای بزرگی از کرانه باختری را ضمیمه خاک کشور خود کنند و زمینهای فلسطینی از جمله قدس را ببلعند و اگر اسرائیل و همه طیفهای سیاسیاش نظام «آپارتاید» نژاد پرستانه را تأیید میکنند که درآن میان شهروندان یهودی و غیر یهودیاش تبعیض را قانونی میسازد و با 20 درصد شهروندان فلسطینیاش به گونهای رفتار میکند که از حقوق کامل شهروندی بهره نمیبرند، معاهدهها و توافقات عربی که با اسرائیل به امضا رسید چه معنایی میدهند؟ آیا وقت آن نرسیده که این توافقات به شکل ریشهای بازنگری بشوند؟
وقتی سوریه، لبنان، اردن و فلسطین توافق کردند درسال 1991 به مادرید بروند، هدف اصلی جولان اشغالی یا زمینهای اشغالی اردن و مزراع اشغالی شبعا نبودند بلکه هدف اصلی پایان دادن به اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل بود و بازگرداندن قدس و تشکیل کشور مستقل فلسطینی برخاک فلسطین بود. وقتی جهان عرب نتوانست با استفاده از قدرت سرزمینهای اشغالی را باز پس بگیرد، روزنه امیدی برای بازگرداندن آنها با استفاده از راههای دیپلماتیک و با پوشش بینالمللی بازشد.
برای همین کشورهای عرب به مادرید رفتند و برای همین توافق اوسلو امضا شد و برای همین به معاهده صلح اردن و اسرائیل انجامید. بلکه برای همین هم ابتکار صلح عربی درسال 2002 کلید خورد. هیچ وقت هدف اصلی راضی ساختن اسرائیل یا تحقق منافع جداگانه برای هیچ یک از کشورهای عربی نبود، بلکه هدف اصلی همیشه تشکیل کشور قابل زندگی فلسطین بود.
امروز بعد ازآنکه برنامه سیاسی فقط یک سراب شده و پس از اینکه همه بخشهای سیاسی اسرائیل یهودی برملحق کردن زمینهای فلسطینی همصدا شدند که بی هیچ شکی شانس تشکیل کشور فلسطین را ازبین میبرد، اتفاقیه اوسلو چه معنایی میدهد؟ معاهده اردنی-اسرائیلی چه معنایی دارد؟ سخن اینجا احساسی نیست بلکه کاملا سیاسی است. معاهده اردنی-اسرائیلی چه معنایی دارد وقتی که اسرائیل به طور مستقیم قصد نابودی کشور فلسطین را دارد و این علیه منافع ملی اردن است. وقتی تلاش میکند هویت ملی اردن را نابود کند و هویت ملی فلسطین را محوسازد؟
این پرسشها قانونیاند و باید به آنها پاسخ داد. برای مثال، بندهای زیادی در معاهده اردنی- اسرائیلی وجود دارند که اسرائیل حتی اگر کنیست هم به تصمیم دولت برای ضمیمه کردن زمینهای فلسطینی رأی بدهد، آنها را نقض خواهد کرد. فصل دوم معاهده اشاره میکند که دوطرف« حاکمیت، سلامت منطقهای و استقلال سیاسی هردوطرف را به رسمیت میشناسند و محترم میشمارند» درحالی که کشتن کشور فلسطین تهدید مستقیم اردن، حاکمیت و استقلال آن به حساب میآید. بند دیگری از همین فصل اشارهای به اعتقاد دوطرف به اینکه «جابه جایی اجباری ساکنان درحوزه خود به گونهای اثر منفی برطرف دیگر میگذارد که شایسته است اجازه چنین کاری داده نشود» وجود دارد، مسئلهای که منجر به برداشتن گامهای جداگانه میشود که نتیجه آن جابه جایی اجباری ساکنان فلسطینی به سمت اردن است.
اقدامات امروزه اسرائیل هدف اصلی کشورهای عرب را که به خاطر آن به مادرید رفتند بی ارزش میسازد و ابتکار آنها برای صلح را تهدید میکند و اتفاقیههای اوسلو را به تمسخر میگیرد و قدس را برای همیشه به زیرحاکمیت اسرائیل میبرد و امروز به طور مستقیم امنیت ملی اردن را مورد تهدید قرار میدهد، دیگر چه میماند؟
برای رویارویی با این وضعیت و برای ایستادن در مقابل این گام و روشن ساختن مخاطرات آن مشخصاً براردن علاوه برهمه برنامه صلح، دولت اردن باید اقدام به برقراری تماسهای فشرده با نتانیاهو و گانتس بکند. اردون نمیتواند به کناری بایستد درحالی که دولت اسرائیل خود را آماده برداشتن چنین گامهایی میسازد. این نیازمند تلاش فشرده دیپلماتیک به رهبری جناب پادشاه عبدالله دوم است تا به طور علنی و غیر علنی با مراکز تصمیمگیری بینالمللی از جمله کنگره امریکا و سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا و رسانهها سخن بگوید و تأثیر این تصمیم براردن را شرح دهند.
اردن و جناب پادشاه جایگاه بینالمللی بزرگی دارند که به او درانجام این نقش کمک میکند. اگر این تلاشها برای منصرف کردن دولت اسرائیل از تصمیاتش اثرنبخشید، -دستکم- برنتایج خطرناک آن براردن پرتوافکنی میکند.همچنین جامعه جهانی مشتاق صلح دائم در منطقه را آگاه میسازد که چنین تصمیمات اسرئیلی نه تنها برطرف فلسطینی بلکه برکشورهای همسایه و معاهدات صلحی که جامعه جهانی از آنها استقبال کرده و آنها را آغاز حل و فصل همه زوایایی نزاع در منطقه و برقراری صلح دائم و عادلانه درآن میداند، اثرمیگذارد.
این مسئله نیازمند آغاز بازنگری حقیقی معاهده صلح اردنی-اسرائیلی است. اردن باید از این ورقه به طور جدی دربرابر دولت اسرائیل و جامعه جهانی استفاده کند. باید این اثرجدی را بگذارد که اسرائیل نمیتواند به طور یکجانبه دست به چنین اقداماتی بزند بدون آنکه نتایج منفی و جدی برروابطش با منطقه داشته باشد.
نمیتوان تصور کرد پاسخ اردن به تصمیم ملحق سازی درماه جولای آینده به صرف صدور بیانیه محکومیت یا فراخواندن سفیرش درتلاویو یا اخراج سفیر اسرائیلی ازعمان خلاصه شود؛ پاسخ باید درخور با حجم این تهدید وجودی باشد.
چنانچه اسرائیل اقدام به محلق سازی کرد و هیچ اهمیتی به اقدامات اردن یا جامعه بینالمللی نداد، نیاز ضروری است که اردن درآن هنگام دست از چنگ زدن به رؤیای «راه حل دوکشور» بردارد که خیلی روشن نابود میشود. وقت آن رسیده که اردن به بازنگری عمیق پرونده اردنی-اسرائیلی دست بزند که دیگر روشن است نمیتواند به این روش ادامه دهد که خود اسرائیل هم آن را نمیخواهد و به زیان خود و اردن رفتار میکند. امروز با یا علیه اقدام مشخصی نیستم آن قدر که خواستار بازنگری جدی شیوه اردنی با اسرائیل در گذشته هستم و ارزیابی میزان اثرگذاری آن در مرحله بعد.
اگر نتیجه این ارزیابی این بود که اسرائیل برعلیه منافع عالیه اردن عمل میکند، روشن است که این امر برمسائل بسیاری اثرمیگذارد از جمله قرارداد گاز وهر گونه روابط اقتصادی و امنیتی دیگر، از جمله آنها بررسی راه حمایت از ماندن زن و مرد فلسطینی درسرزمین خود برای بستن راه تلاش اسرائیل دربلعیدن زمین تا زمانی که وضعیت دموگرافی فلسطینی همه تلاشهای اسرائیلی را ناکام بگذارد.
ملحق ساختن غور اردن و شهرکها علاوه بر قدس حقایق جدیدی برروی زمین خلق میکند که جهان عرب نمیتواند نسبت به آنها بی تفاوت باشد.
TT
پیمانها پس ازتصمیم ملحق ساختن چه میشوند؟
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة