تیتر مال من نیست، اما به نظرم نزدیکترین ترجمه برای کتاب جالبی است که سال 2014 توسط تامس اکنسون سوئدی با عنوان انگلیسی «Surrounded by Idiots»
منتشر شد. ناشر کتاب مینویسد از این کتاب یک و نیم میلیون نسخه فروخته شد و براساس مقدمه آن به سی و سه زبان ترجمه شد؛ نمیدانم به عربی ترجمه شده یا خیر، جستوجو کردم اما به جایی نرسیدم! کتاب مرا گرفت؛ چرا که اندیشهای درخود دارد که همه ما داریم و فراتر از فرهنگهاست؛ براین گفته تمرکز دارد:« من از دیگران بیشتر میدانم، اما دیگران(ابله یا احمقاند) چیزی نمیفهمند». نویسنده (و البته خواننده) از خود میپرسد، چرا با برخی مردم به آسانی و بدون هیچ مانعی سخن میگویی درحالی که وقتی با کسانی دیگر صحبت میکنی خود را دربرابر دیواری سفت و سخت مییابی که نمیتوانی درآن شکافی ایجاد کنی؟ نویسنده واکنش مردم دریافت کننده اطلاعات و درک سخن و نظر گفته شده را به چهار گونه تقسیم میکند: قرمز، زرد، سبز و آبی و هر رنگی به نوعی انسان در درک مسائل و واکنش آنها را نشان میدهد؛ قرمز همان دشوارترین آنها در تعامل است و شایسته است که خود را خسته نکنی. اما رنگ زرد سخت است و نیاز به تلاش دارد و درمقابل سبز خودت را در باریکههایی درگیر و باریکههایی دیگر متفاوت میبینی. آبی اما «شبیه توست» چرا که میبینی دقیقاً آنچه را که میخواهی میفهمد و با تو موافق است.
البته این روش نویسنده است و لزومی ندارد همه بشریت در این تقسیمات قراربگیرند، اما ایده عمیقتر این است که هرکس که درخانه، مدرسه و محل کار با تو تعامل میکند، میشنود یا از تو میخواند«مثل تو نیست»... عادت کن که آدمهای مختلف ببینی، و برای برخی از آنها سخنان معانی مختلفی دارند و این را به تفصیل توضیح داده است و مثالهای کتاب بسیار جالب توجهاند. نویسنده این ایده را دارد که تعامل با رنگ قرمز دشوار است؛ چرا که همیشه مسائل را کاملاً برعکس آنچه میبینی میبیند، همین طور درمسائل قابل مناقشه خود را برحق مطلق میداند به حدی که اگر به او بگویی «خورشید از مشرق میدمد»، میگوید:«دقیقاً نه!».
مؤلف مینویسد، سخنی که به طرف دیگر میگویی معمولاً آنگونه که هست فهمیده نمیشود، سخنت از «صافی» یا «فیلتر»ی میگذرد که در دیگری وجود دارد ، که خود از مخزن پیشین شنونده، شامل مطالعات، شناختها، روش زندگی، کسانی که با آنها آمیزش میکند و تمایلات پیشینی او تشکیل میشود؛ حتی از کسی که اول به او «اطلاعات» را میدهد. بسیاری آنچه را که دوست دارند میشنوند و از آنچه میشنوند بخشی را به کارمیگیرند که مناسب آنهاست یا گفته را براساس «فیلتر»ی که ازآن میگذدر تفسیرمیکنند.
این را ننوشتم تا مروری برکتاب بکنم که نیازمند بررسی کامل است، چرا که واقعاً لذتبخش است، اما من تحلیلی درباره وضع «شناختی» که امروز تجربه میکنیم نوشتم به خصوص در میان مصیبت بزرگ معروف به «کووید-19»؛ مشخصاً آنچه که درباره واکسن گفته میشود. اما در برابر کوهی از اطلاعات و ضد اطلاعات قرارداریم که افکار عمومی«روشنگر» و محدود از جهتی دیگر را تشکیل میدهد؛ یا افکار عمومی «گمراه» از جهتی دیگر و به نظر من بخش دوم بزرگتر است که میتوان آن را «جنبش مخالف با واکسن» نامید. موضع درباره این پرونده برآگاهی تو از مسائل یا «فیلتر»ی که داری برمیگردد. هفته پیش پیامی از وزات بهداشت کویت به من رسید که پیشنهاد تزریق واکسن میداد. در موعد مقرر رفتم و مسائل به طور طبیعی پیش رفت، اما بحث و جدل پیرامون تأثیر تزریق یا ضرر آن میان نزدیکان، آشنایان و دوستان در شبکههای اجتماعی یا ارتباط مستقیم بالا گرفت... برخی ازآنان براین نظرند که مصیبت بزرگ اصلاً ساخته و پرداخته «قدرتهای بزرگ» است و تزریق برای خلاص شدن از مردم جهان سوم است؛ به خصوص «مسلمانان و عربها»! برخی دیگر براین باورند که مصیبت بزرگ درجایی«ساخته شده»، شاید چین و بلکه ایالات متحده. همکار دیگری ما را به رگبار ویدیوها و اطلاعاتی از «کارشناسانی» از کشورهای مختلف میبندد که میتوان آنها را شعبدهبازان «علمی» توصیف کرد، که تأکید میکنند، تزریق برای سلامتی مضر است و به نابودی میکشد، او تلاش میکند دیدگاهش را به من قالب کند و متقاعدم کند برحق مطلق است. برخی هم به این جا رسیدند که دروغ دیگری از کسی که ادعا میکنند«دانشمند امریکایی» است تبلیغ کنند که واکسن به دلیل زاویه آمپول تزریق ازبین میرود! در صحنهای دیگر شگفتزده میشوی وقتی میفهمی برخی صاحبان حرفه و شاغل در زمینه پزشکی تحت تأثیر ضد اطلاعات، از ثبت نام برای دریافت واکسن پرهیز کردند. ازنظرعلمی، دیده میشود که سرعت انتشار اخبار دروغین پنج برابر اطلاعات درست است چرا که باورکردن آنها به نیاز روانی پاسخ میدهد و برخی بخش بزرگی از وقت روزانه خود را در حال مرور اطلاعاتی صرف میکنند که از «واتسآپ» میرسند بدون دقت یا غربال کردن. رسانههای دیداری و شنیداری اخبار غیردقیقی به آن اضافه میکنند به طوری که نمیدانند، طرح سئوالهای «ابلهانه» از افراد متخصص برکوه شک میافزاید؛ به جای آنکه سعی کنند بر یقین مهر تأیید بزنند. فرهنگهای متعددی در عدم یقین مشارکت میکنند؛ راهپیماییهایی که در کشورهایی همچون فرانسه که فرض میشود پیشرفته است، زدن واکسن را محکوم میکنند و گواهی دهنده برآن شک و آن حیرت است.
درپرونده مصیبت بزرگ مانند بسیاری پروندههای دیگر که روزانه به مسائل عام و حتی شخصی مردم میپردازند، دیدگاههای «عمیقاً متضاد» درسیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد وجود دارد و با برخی افراد که «دگمایی» دارند نمیتوان به حد وسطی رسید، چرا که در «بخش قرمز» قراردارند. درباره حمله به آسمانخراشهای نیویورک در روز 11 سپتامبر سال 2001 کسی میگوید، یک کار «صهیونیستی» است؛ یا دستکم کار «سازمان جاسوسی امریکا»! به اظهاراتی که از برخی امریکاییها شنیده استدلال میکند و انگار خود امریکاییها یا دیگران به بخش قرمز برنمیگردند! حتی برخی تأکید میکنند، ساکنان اصلی امریکای شمالی به این دلیل که «مسلمان» بودند کشتار شدند. مواضع متناقض و معمولاً در تفسیر، اینگونه تفسیر نمیشوند که بخشی از «توهم توطئهاند» که جایی است که درآن برای «مسئله» هرچه میخواهد باشد خیلی راحت میتوان سربازگیری کرد... شاید دلیل آن این باشد که «الناس اعداء ما جهلوا/مردم دشمن آن چیزی هستند که نمیدانند»، و معمولاً وقتی گستره دانایی فرد یا جامعه کم شود، به سمت تفسیر «افسانهای» یا «اساطیری» غیرمنطقی روی میآورند چون برای آنها راحتتر است. برخی از آنها میدانند آنچه میگویند نادرست است، یا دستکم دقیق نیست، اما زیر فشار ترس از «قدرت» یا برای جلب منفعتی، تفسیر غلط مسائل ظاهری را میپذیرد یا معمولاً «فیلتر»ی که برای او شکل گرفته به افکاری که برای اکثریت منطقی به نظر میرسد اجازه عبور نمیدهد. پاسخ کتابی که نام بردیم درباره چنین وضعیتی هماناست که همه اشکال تفسیر سابق طبیعیاند و از اگر «فیلترها»ی مختلفی دیدی آزرده خاطر نشو.
سخن آخر:
کلمات قدرت دارند، اما کدام کلمهها را انتخاب میکنی؟ چون انتخاب کلمه اشتباه تو را به جایی میرساند که احمق باشی.
TT
محصور میان ابلهان
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة