کسی که روند اتفاقات وین میان کشورهای عضو در توافق هستهای سابق و نظام ایرانی را دنبال کند به ذهنش خطور میکند که تاریخ خود را تکرار میکند و کسی که همان اشتباهات را تکرار کند و منتظر نتایج متفاوتی باشد خود را فریب میدهد و تاریخ هرگز خود را تکرار نمیکند، اما کسانی را که تسلیم فکر «قابلیت فریب» شدهاند، فریب میدهد.
توافق هستهای سابق بسیار ناموفق بود و همین ناموفق بودن دلایل منطقی و واقعی دارد و نتایج گفتوگوهای وین هرچه باشند باز آزموده را میآزمایند و خطا را دوباره تکرار میکنند. یکی از مهمترین دلایل شکست توافق سابق این بود که کشورهای خلیج عربی را به طور کامل از مذاکرات و امضا و بیانیه توافق دور ساخت و این همان چیزی است که امروز در وین تکرار میشود و نتیجه بدون شک متفاوت نخواهد بود.
شورای همکاری خلیجی خواستار مشارکت در گفتوگوهای وین شد و دبیرکل آن پیامهای صریحی به وزرای کشورهای پنج بهعلاوه یک ارسال و اعلام کرد، کشورهای خلیج عربی کشورهای حامی ثبات در منطقه و جهاناند و مذاکرات با نظام ایران به طور اساسی با آنها ارتباط دارد و دور ساختن آنها بیانگر این است که توافق مردهای که تلاش میشود دوباره احیا شود به مرگ دیگری منتهی میشود.
کسی که گفتوگوها و جزئیات آنها را در اخبار دنبال کند چارهای ندارد جز اینکه بین وضعیت چند ماه پیش، وقتی که نظام ایرانی از تحریمهای بسیار سخت امریکا ترسیده و متضرر بود و آنچه امروز درجریان است مقایسه کند. ناز و نوازش توسط غربیها به سطح آشکاری رسیده و نظام ایرانی از این برای تبختر و فخرفروشی بهره میبرد. آیا کسی باور میکند نظام ایرانی چند ماه پیش میتوانست غنی سازی اورانیوم را به سطح شصت درصد برساند؟ حقیقت اینکه هیچ کس، اما این پرسش راه را برای مقایسه بازمیکند و به درستی حجم تلاش غربیها برای رسیدن به توافق به هرشکلی با ایران را بفهمد.
یکی از خطاهای توافق هستهای سابق این بود که آشکارا به دو مسئله اصلی در منطقه نپرداخت: اول، بلندپروازیهای سلطهگرایانه و گسترش نفوذ که نظام ایرانی در سردارد و دخالتهای آشکار آن در امور داخلی کشورهای عربی با اشغال مستقیم و شبه مستقیم عراق، سوریه، لبنان و یمن نمیپردازد و اینکه در این راستا باید تن به قوانین بینالمللی بدهد. و به همین دلیل شرهای ایران پس از توافق هستهای شکست خورده رو به فزونی گذاشت تا اینکه دولتی در امریکا به قدرت رسید که با ایران قاطعانه برخورد کرد.
دوم، توافق هستهای سابق به موضوع موشکهای بالستیک ایران که کشورهای عرب خلیج را تهدید میکند، نمیپردازد و این عاملی در ناکامی آن توافق بود و ایران امروز نفت سعودی و منابع انرژی جهان و شهروندان و تأسیسات غیر نظامی را آشکارا مورد حمله قرارمیدهد و مسئله در حد نگرانی از رها کردن لگام ایران تا منطقه را به تباهی بکشاند محدود نمیشود بلکه به یک واقعیت عینی بدل شده که سراسر جهان شاهد آن است.
بازگشت عقبنشینی و انزوا برای رهبری تفکر و تصمیمات بزرگترین امپراطوری که جهان در تاریخ به خود دیده نشانهای است بر کاهش تأثیرگذاری و میل سیاسی آگاهانه و از روی انتخاب و نه ناچاری. و اخبار سخن از عقبنشینی قریبالوقوع امریکا از افغانستان و عقبنشینی به شکلی متفاوت از عراق و خلیج و دیگر مناطق اطراف جهان میگویند و این عقبنشینی و انزوا در دو روند نتایجی برکشورهای جهان خواهد گذارد: کشورهای بزرگ تلاش خواهند کرد نفوذ بیشتری بیابند و قدرت بیشتری اعمال کنند و کشورهای متحد به دنبال گزینههای امنتری خواهند رفت که منافع آنها را بیشتر تأمین کنند. منطقی نیست که از جهان عقبنشینی کنی و انتظار داشته باشی بتوانی دستآوردهای خود را حفظ کنی و زیان نبینی. منطق تاریخ متوازن است و عقبنشینی که موجب پیدایش خلأ میشود دیگران را وامیدارد نفوذ کنند و خلأ را پرکنند و متحدان وقتی که تنها رها شوند به دنبال منافع مشترک با کسی میروند که عرضه کند و اهمیت و ضرورت آن را درک کند و در اینجا موازنه قوا تغییر میکند. تاریخ خردمند است و مسیرش منطقی دارد و حرکتش حکمتی و زیان دیده باید در محاسباتش تجدید نظر کند.
تنها فریب خورده است که فکرمیکند کشورها وقتی با اغماض در مقابل دشمنانشان و سکوت در برابر آنچه استقلال و ثباتشان را تهدید میکند مواجه شوند، سکوت میکنند و وقتی که تصور میکند از وارد شدن در جنگ هستی و نیستی با همه تلاش و درد و مشقتی که دارد عاجزند، درآن زمان مسابقههای تسلیحاتی به راه میافتد که هیچ کسی قادر به متوقف ساختن آن نیست و نمیتواند تأثیرات آن را نه تنها بر کشورها بلکه برهمه جامعه بشری مدیریت کند. پیامهایی که گفتوگوهای وین میفرستند گویای ایناند که، اگر تو نظام سیاسی سرکشی هستی با مجازات بینالمللی مواجه میشوی و اگر برآن سرکشی خود پافشاری کنی و پا را فراتر بگذاری و شرهای بیشتری بگسترانی، کشورهای بزرگ و نهادهای بینالمللی با تو وارد مذاکره میشوند و اگر به همان رویکرد خود ادامه دهی امتیازهایی خواهی داشت و تحریمها از تو برداشته میشوند و ناز و نوازش میشوی.
زمان صعود و هبوط قدرتهای جهانی همان لحظههای تنش و بی ثباتی بزرگاند که برنده و بازنده دارند؛ تاریخ اینگونه سخن میگوید و بشر اینگونه شناخته و تجربه کرد و به همین دلیل جهان رو به نزاعها و درگیریها و جنگهای بیشتری میرود که برای چندین دهه در مناطق مختلف جهان ادامه مییابند و تاریخ کشورها و ملتها بهترین شاهد براین ماجراست و در هرفرهنگی براین موضوع دلایلی وجود دارد.
با ارتباط محکم و بی سابقه جهان در تاریخ بشریت هیچ کسی از تأثیرات و تنشهای بزرگ به دور نیست هرچند هم خود را قوی و دور و محصور در دژ تصور کند. کافی است پدیده تروریسم در دهههای اخیر رصد شود تا مشخص شود تغافل از حرکت تاریخ میتواند مشکلات حقیقی برای دورترین کشورها و باثباتترین و قویترین آنها ایجاد کند.
در همین راستا جهان به زودی و با برداشتن برخی
تحریمها از ایران درخواهد یافت که تروریسم به پایان نرسیده و میتواند به شکلها و نامهای متعدد برگردد تا زمانی که حمایت کننده وجود دارد و بر رفتار و استراتژی و سیاستهای خود اصرار کند و میداند که همه اینها بدون هیچ مجازاتی خواهند گذشت و بسیاری هزینه بی تفاوتی و عقبنشینی را خواهند پرداخت که به عواقب آن برجهان فکرنکردهاند.
بنیادگرایی در غرب با حمایت همان کشور جانی تازه میگیرد و موجب مشکلاتی نامحدود برای کشورهایی میشود که ازآن دفاع میکنند و تصور میکنند شرهای این جماعتها به کشورهای عربی و مسلمان محدود میشوند و به آنها نمیرسد. چشمپوشی و اغماض در اینجا عواقب وخیمی درآینده خواهد داشت و تساهل با بیمار آن را به طاعون بدل میکند.
نیوتن گفت: هر کنشی واکنشی دارد و هگل گفت: تاریخ مراحلی را میگذراند، در یک منظومه وسیع از اندیشهها و مفاهیم در انواع علوم که به تفکر منطقی و تعامل واقعی با حرکت تاریخ و تعامل با جهان این توان را میبخشد که اشرافی مهم برآینده و خوانش غیر رؤیایی و غیر سودایی از آن داشته باشد.
و در پایان عربها میگویند: هیچ کسی مانند ناخنت پشتت را نمیخاراند و ثبات و صلح در منطقه و جهان نیازمند دندانها و قدرت برای اعمال آن و محافظت از آن است.