تابستان داغ است و پیامش روشن؛ ساکنان این سیاره باید قبل از آنکه دیرشود، خود را نجات دهند. آنها باید پیامهای طوفانها، سیلها و آتش سوزی جنگلها را بگیرند. تغییرات اقلیمی جهان را بیثبات میکند، به محصولات زراعی آسیب میزند، برخی مناطق را غیرقابل سکونت میسازد، موج مهاجرتهای گسترده راه میاندازد و احتمالاً موجب جنگهایی برسر تقسیم آبها و فصلها شود. این یک معضل فرامرزی است که حل آن فراتر از توان دولتهای کوچک و بزرگ است. تداوم نادیده گرفتن خطرات نزدیک به این معنی است که والدین فرزندان و نوههای خود را گرفتار در بحرانهایی رها کنند که نان، فرصتهای شغلی و ثبات کشورشان را تهدید میکنند. چنین اتفاقی اگر بیفتد، مانند خیانت به آینده است، اما مقابله با معضلی به این بزرگی، نیازمند فرهنگی دیگر و فضایی متفاوت است، نیاز به دولتهایی با حرص کمتر، سیاستهایی عاقلانهتر و تصمیمگیرندگانی که احساس مسئولیت را بر حرص و طمع پیروزی و جلادادن نقشها مقدم دارند.
موضوع تغییر اقلیم تجملاتی نیست و ادامه بیتوجهی به آن مانند بریدن شاخهای است که فرد روی آن نشسته باشد. ما در سالهای اخیر که اجلاسهایی درباره خطر نزدیک برگزار میشد، استراتژیها آماده میشد و قولهایی داده میشد، خوشبین شدیم و تقریباً معتقد بودیم که تغییرات اقلیمی اولویت اصلی دولتهای کوچک و بزرگ خواهد بود، اما ناگهان به دنیای وحشتناکی افتادیم که نشان میدهد، محاسبات بازیگران بزرگ منجر به تغییر اولویتهایی میشود که تصور میکردیم نزدیک میشوند. در اینجا ما در جهانی زندگی میکنیم که اولویت مطلق را بر ترسیم مجدد مرزهای امپراتوریها می گذارد. و این خطرناکترین فضای بینالمللی نه تنها از زمان فروپاشی دیوار برلین و خودکشی اتحاد جماهیر شوروی، بلکه از زمان جنگ جهانی دوم نیز میباشد.
ترسیم دوباره مرزهای امپراتوریها بیانی نگران کننده و ترسناک است و تجربههای تاریخ شفاف و صریحاند: ترسیم مرزها تنها با خون، له کردن کشورها، هدر دادن بودجههای هنگفت همراه با نهرهای خون و امواج پناهجویان است. اغراق نیست اگر بگوییم که امروز اضطراب جهان را میدرد. مناطقی که خود را جزایر ثبات میپنداشتند، نسبت به آمادگی ارتشهای خود حساس شده و بودجه دفاعی خود را دو برابر میکنند و نگرانند مبادا شهروندانشان از کالاهایی که برای دفع گرسنگی یا سرمازدگی ضروری است محروم شوند.
آیا جهان امروز بهای فریبهایی را میپردازد که کشورهای بزرگ در سیاستهای خود درپیش گرفتند و دغدغه پیروزی را بر محاسبات ثبات مقدم داشتهاند؟ آیا برای مثال، غرب روسیه را زمانی که از زیر آوار اتحاد جماهیر شوروی بیرون آمد فریب داد؟ آیا غرب قادر به ارائه فرمولی گسترده و منعطف برای یک چارچوب اروپایی نبود که بتواند روسیه زخمی و ترکیه زخمی را نیز در خود جای دهد؟ آیا امپراتوری آمریکا با حرکت دادن پیادههای پیمان «ناتو» به سمت سرزمینهای روسیه که از نظر تاریخی دچار عقده محاصره است و جز اقامت درسایه یک مرد قوی امتناع میکند، فریبکارانه رفتار کرد؟ قوی پیروز نیازی به گوش دادن به ضعیف احساس نمیکند. قدرتمند در ابریشم قدرت خود غرق میشود و درسهایی را که ظهور و سقوط امپراتوریها بر جا میگذارد، نادیده میگیرد. من یکی از کسانی هستم که میگویند، غرب با روسیه یتیم برخورد شایستهای نداشت، اما این گفتار رفتار کنونی روسیه پوتین را که به مجازاتی برای اوکراین و جهان تبدیل شده، توجیه نمیکند.
آیا میتوان از ترفند روسی سخن گفت که ولادیمیر پوتین از زمانی که تاج و تخت تزارها را در اوایل قرن حاضر به دست گرفت، بافت؟ آیا کلنل از زیر آوار شوروی زخمی بیرون آمد و نقشه انتقام بزرگ و کودتای بزرگ را از جهان پنهان کرد؟ آیا پوتین از دلمشغولی آمریکا برای پاسخ به حملات 11 سپتامبر و حمله به عراق و افغانستان استفاده کرد تا ارتش و جامعه خود را برای حمله به غرب در زمان مناسب آماده کند؟ آیا اولین فرصت طلایی او در خاک سوریه به ویژه در سال 2013 بود که باراک اوباما از عملیکردن تهدید خود مبنی بر مداخله نظامی در پاسخ به زیرپاگذاشتن «خط قرمز» شیمیایی خودداری کرد؟ عدهای بر این باورند که پوتین وارث روش تزارها و رویکرد استالین است که غرب را خطرناک، فاسد و فاسدکننده میداند و افول اوباما را دلیلی بر خسته شدن امپراتوری آمریکا از جنگها و بارهای خود تفسیر کردند و اینکه غرب افول خود را آغاز کرده است. آنها بر این باورند که بازپسگیری کریمه بر اساس این احساس کرملین بود که دندانهای امپراتوری آمریکا تقریبا شکسته شده یا میشود و به همین دلیل آن را سال بعد در مورد کریمه آزمایش کرد و زمانی که سال 2015 شکست خورد برای مداخله نظامی در سوریه پاپیش گذاشت.
آمریکا خطر ظهور چین را برای کنارهگیری از خاورمیانه بهانه کرد. در این زمان پوتین در حال آمادهسازی نقشهها، محاسبه گاز، غلات، تنگهها و دریاها بود. در همان زمان رشتههای دوستی و اتحاد میبافت. تعجب آور نیست که او تصمیم گرفت دوستی نامحدود با چین را پیش از شروع حمله بزرگ در اوکراین اعلام کند، چون دریافت اروپا گذرگاه ضروری برای کودتاهای بزرگ است. طوفانی که با سفر پلوسی به تایوان به راه افتاد، این تصور را تقویت کرد که جهان در مرحله بسیار خطرناکی فرو رفته که در توصیف آن به عنوان مرحله ترسیم مجدد مرزهای امپراتوریها اغراق نمیشود. چین که با پلاکارد «کمربند و جاده» به جهان یورش برد، مشتاق بود به امپراتوری آمریکا یادآوری کند که نه تنها دومین قدرت اقتصادی جهان است، بلکه یک قدرت هستهای با ارتشی قدرتمند است که توان کافی برای دفاع از منافع و نقش خود دارد.
این یک بازی بزرگ و خطرناک است که در سراسر جهان اتفاق میافتد. دوئل پرهزینه و آشکاری که همزیستی با آن مستلزم وجود دولتهای توانا، جسور و عاقل است، دولتهایی که بتوانند ثبات و منافع خود را حفظ کنند، کارتهای خود را مرتب کنند و منابع و دوستیهای خود را به کار گیرند. در زمان ترسیم مرزهای امپراتوریها، مردم خاورمیانه نمیتوانند کشورهایی را که در مرزهای نقشه کنونی خود احساس تنگی میکنند، فراموش کنند. رفتار ترکیه را دیدیم که در جریان بهار عربی تلاش کرد کودتای بزرگی را در منطقه ترتیب دهد. دیدیم که ایران چگونه زمام تصمیمگیری چهار پایتخت عربی را گرفته است. گذشته امپراتوری میخوابد و بیدار میشود. به امروز تلخکامیها، انتقامها وطرحهای انقلابها میفرستد.
تابستان شعلهوراست. و دغدغه گرمایش زمین فروکش کرد. ما به سمت گرم شدن درگیریهای بینالمللی در فضای ترسیم مرزهای امپراتوریها کشانده میشویم. تابستانی گرم، به ویژه پس از آنکه پوتین زخمهای امپراتوریها را به تمامی بازکرد.
TT
فضای ترسیم مرزهای امپراتوریها
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة