در سالهای گذشته، هرگاه یک حزب سیاسی در کشورهای غربی و بهویژه آمریکا، از جریانهای مذهبی برای افزایش آرای خود در انتخابات استفاده میکرد، به کتاب اسکات هیبارد ارجاع میدادم: «سیاست مذهبی و دولتهای سکولار: مصر، هند و ایالات متحده آمریکا» (2010). محقق در این کتاب که شهرت یافت، نشان میدهد که در این سه کشور بزرگ، احزاب و مراجع از دهه هفتاد قرن گذشته، از گروههای مذهبی جدید و نوظهور برای کسب محبوبیت و نفوذ درانتخابات با به دوش کشیدن مطالبات ویژه دارای رنگ مذهبی خود کمک گرفتهاند. السدیر مک اینتایر، فیلسوف معروف، در کتاب خود با عنوان «اخلاق، تعارضات و مدرنیته» (2016) برعکس این موضوع را مطرح کرده است. او معتقد است که پدیده «بازگشت دین» برای پرکردن خلأی که سکولاریسم نتوانست آن را پر کند، به این امر منجر شد. به عبارت دیگر، این گروههای مذهبی جدید بودند که به سمت نفوذ در حوزه عمومی هجوم بردند و تبادل علایق صورت گرفت که به زودی به اهداف مشخصی رسید.
برجستهترین حکومتی که امروز در آن تبادل منافع بین احزاب مذهبی و سیاسی صورت میگیرد، دولت رژیم صهیونیستی است. این مبادله در دهههای گذشته رشد کرده است تا اینکه کاملاً بر دولت فعلی استیلا یافت. درست است که هنوز یک راست صهیونیستی و یک راست مذهبی وجود دارد؛ اما راست دینی مسلط شده است. به همین دلیل، مخالفان بر این باورند که تغییر قوانین در پارلمان اسرائیل تنها تلاش نتانیاهو برای محافظت از خود نیست؛ بلکه مقصود و هدف راهبردی تغییر هویت دولت نسبت به نهاد دینی یهودی است. در این راستا میتوان تلاشها برای رسیدن به این هدف را در طول بیش از یک دهه ردیابی کرد و اکنون اعتقاد بر این است که موضوع به اوجی رسیده است که صرف نظر از ملاحظات آمریکاییها نمیتوان از آن عقبنشینی کرد، زیرا حتی بایدن، رئیسجمهوری آمریکا نیز به آن اشاره کرد که دولت اسرائیل حاوی عناصر افراطی است که دولت عبری قبلاً نمونه آنها را به خود ندیده بود.
دین چگونه مدیریت میشود؟ حکومتها چگونه با آن برخورد میکنند؟ در هر دینی یک مؤسسه یا مؤسسات آموزشی و راهنمایی برای نجات وجود دارد و قدرتمندترین مؤسسه نجات در دین کاتولیک مؤسسهای مقدس برای امور مذهبی و آیینی است، اما در امور سیاسی دخالت نمیکند، هر چند رهنمودها و دستورات در امور کلی اخلاقی و امور خانواده دارد. در زمان ژان پل دوم، پاپ پیشین، کلیسای کاتولیک در دهه هشتاد قرن گذشته به نام ایمان و آزادی علیه اتحاد جماهیر شوروی مداخله کرد، بنابراین به نظر میرسید که با آمریکا در مبارزهاش شرکت میکند. اما در دهه 1990، با اعلام پیروزی اقتصاد بازار، کلیسا به مواضع اخلاقی اولیه خود برگشت و دیگر اشتیاقی به نظم نوین جهانی نشان نداد.
در مورد بخش دوم مسیحیت، یعنی کلیساهای متعدد و فزاینده پروتستان و انجیلی در زمان جدید؛ هر کلیسا، کوچک یا بزرگ، مرجع و نهاد نجات خود را دارد. جنبش آن به حدی رشد کرده که وقتی صحبت از «بازگشت دین» میشود، منظور کلیساهای نجات جدیدی است که در ایالات متحده شکوفا شدند، سپس در خارج از آن در سراسر جهان فعال شدند و بسیاری از آنها در مدیریت سیاسی داخلی ائتلافها، و گاهی اوقات نفوذ در امور خارجی دارند.
پدیده تکثیر گروههای مذهبی در یهودیت جهانی نیز وجود دارد. در اسرائیل، این نهاد مذهبی (ارتدوکس) است که برای حکومت تعیین میکند چه کسی یهودی است. در حالی که کنیسههای کوچک یا متوسط دارای کشیشها و مراجع خاص خود هستند، دیگر نمیتوان فقط در مورد محافظه کاران و اصلاح طلبان سخن گفت. و تمایل زیادی به دخالت در امور عمومی در آن برجسته میشود.
و در اسلام؛ در اسلام اهل سنت معمولاً مرجعی رسمی وجود دارد که در دامان دولت زندگی و به امور دینی و آیینی جامعه و رهنمودهای کلی اخلاقی و تربیتی رسیدگی میکند. اما رسیدگی به جهتگیری افراد در اختیار مراجع عمومی است و به هر حال مراجع دینی اهل سنت جنبه نجات بخشی ندارند.
در اسلام در میان گروههای شیعه تحول چشمگیری رخ داد؛ «مراجع تقلید» بر اساس کشورها و گاه در بین کشورها متعددند و هنوز هم هستند. اما با ظهور انقلاب اسلامی در ایران، گرایش به تمرکز بالا گرفت و مسئله دینی با رهبری سیاسی ایران در هم آمیخت، به طوری که ایران نه تنها در سیاست، بلکه در دین نیز رهبر جهان تشیع شد.
در صحبت از اسلام اهل سنت، تحولات قابل توجهی رخ داد و آنچه به اسلام سیاسی معروف شد، پدید آمد و رشد کرد و احزاب سیاسی/مذهبی شکل گرفتند که به نام دین به قدرت رسیدند و اسلام را راه حل میدانستند. این جنبشها خصلت ایدئولوژیکی دارند که گاهی به افراط گرایی و تروریسم منجر میشود.
چرا اکنون از دین و سیاست صحبت میکنیم؟ به دلیل ظهور تأثیرات فراوان آن بر سیاستهای داخلی و خارجی دولتها و برجستهترین آنها در حال حاضر الگوی اسرائیل و ایران و تأثیرات چشمگیر در میانمار، هند و سایر کشورها است.
سایر متفکران و فیلسوفان دین، «بازگشت دین» را پدیدهای منفی نمیدانند و به نظرآنها جنبشهای صلح و همکاری نیز از آن سرچشمه میگیرند. ارزشهای بزرگ رحمت، شفقت، عدالت، گفتوگو، همسایگی و حقوق بشر، اصولاً و قبل از حذف یا عرفی شدن آنها، ارزشهای دینیاند. هانس کینگ متفکر کاتولیک میگوید، صلح جهانی بدون صلح بین ادیان وجود ندارد و صلحی بین ادیان وجود ندارد مگر با همگرایی بر اخلاق جهانی.
اما مشکلات تفاسیر دین در غرب سکولار و مسیحی با مشکلات دین و سیاست در شرق متفاوت است. در شرق، مذاهب به سرعت با ملیتها در میآیند و چالشهایی برای دولتهای ملی به وجود میآید که مذاهب سیاسی به طرق مختلف با آنها مخالفت میکنند یا تسلیم آن میشوند.
این چالش ما را به تأمل در تمایز بین سیاستهای دینی دعوت میکند، که اعمال آن باید به خاطر امنیت و ثبات در دست دولتها باقی بماند. مدیریت دین در امور عبادی، مناسکی، اخلاقی، تربیتی و ارشادی که از اموری است که مؤسسات دینی بر عهده دارند و برای اجرای مؤثر آنها نیازمند احراز صلاحیت و بازپروری متناسب با زمان جدید و شرایط آن است. همانطور که همیشه میگویم، امروز نیاز مبرم این است که آرامش را در دین بازگردانیم، برای تجربه دولت-ملت مدنی پیروز شویم و روابط با جهان را اصلاح کنیم.