همچنان سفر ناگهانی بشار اسد به تهران و مذاکرات و توافقاتی که در آن صورت گرفت مورد توجه بسیاری از کشورها و رهبرانی است که روابط ایران و سوریه را دنبال میکنند و در کار پیگیری احتمالاتی هستند که ممکن است در بحران سوریه حادث شود. دلیل بنیادین این مسئله آن است که تنها چهار تن در این دیدار، یعنی سه نفر نخست رهبری ایران، و چهارمین تن که نوک هرم رژیم اسد است، حاضر بودند. همین مسئله باعث شدهاست که اطلاعات چندانی دربارهٔ این سفر بهدست نیاید و تنها برخی از حدس و گمانها در این خصوص سربرآورد و برخی اشارات و شاخصهای کلی مورد توجه قرار گیرد.
هر چند برخی به زوایای کلی این دیدار توجه زیادی کردند اما بههرحال تفسیری که بر پایه این میزان از اطلاعات قرار دارد آکنده از تناقض است. برای مثال این دیدار را میتوان یک نیاز ایرانی به همان مقدار نیاز رژیم اسدی بهحساب آورد، و از اینرو نمی توان آن را احضاریه اسد به تهران تفسیر کرد. همچنان که عدم رعایت پروتکل و قواعد دیپلماتیک در انجام دیدار دو طرف، نمی تواند معنایی مانند هدف روسیه از عدم کاربرد قواعد دیپلماتیک برای بشار اسد تلقی شود، البته بدون تردید هر یک از دو طرف از خاستگاه منافع خود نحوه تعامل با بشار اسد را در پیش میگیرد.
بههرحال علیرغم تمام تفسیرهای برگرفته از اطلاعات اندک کنونی، دیدار بشار اسد از تهران دارای اهمیت درخوری است که در دو نقطه بسیار مهم خلاصه میشود: نخست اینکه این دیدار زمانی برگزار میشود که روابط دو طرف بسیار عمیق شده و منافع هر دو را، در میان آتش و مرگ حوادث منطقه، و در سطح محلی و منطقهای و بینالمللی، بههم گره زدهاست؛ و آن منافع را بهمثابه زنجیره بههم پیوستهای کردهاست که در هشت سال گذشته تصور رژیم تهران بدون رژیم اسد و رژیم اسد بدون رژیم ایران را غیرممکن کرده است.
روابط رژیم آخوندی با رژیم اسد بهقدری مستحکم است که از منافع مشترک میان دو رژیم فراتر رفته و حتی کشورهای جهانی نیز آنها را دو روی یک سکه مینگرند. همچنان که اکثریت ملت ایران رژیم اسد را بخشی از مشکل این رژیم میدانند و همین مسئله بر ملت سوریه نیز انطباق دارد. ملت سوریه قتل و کشتار و آوارگی خود را بههمان میزان که تحمیل بشار اسد می کنند تحمیل رژیم آخوندی نیز میکنند. کشورهای منطقه نیز دلایل اصلی استمرار مشکلات و بیثباتی منطقه را در این میدانند که پیمان رژیم ایران و رژیم اسد استمرار یافتهاست. این استمرار روابط میان دو طرف بهقدری افزایش یافته که کشورهای اروپایی و آمریکا سیاستهای خود را با توجه به این واقعیت تنظیم میکنند و حتی خود روسیه نیز درصدد برآمده است که فعالیت ایران در سوریه را قدری کاهش دهد و در مقابل برخی سیاستهای آن بایستد، و در مقابل رژیم اسد را بهصورتی بازیابی کند که منافع روسیه را تأمین کند؛ و نکته دیگر در اهمیت این دیدار زمانی است که در آن صورت گرفتهاست. اجرای این دیدار همزمان با بالاگرفتن مشکلات متعدد داخلی و انسداد سیاسی در هر دو رژیم آخوندی و اسد اتفاق افتاده و در زمانی که پروندههای منطقهای که این دو رژیم درگیر آن هستند، به مرحله بنبست رسیدهاست. البته گفتنی است که خود سیاست روسیه در سوریه نیز دچار مشکلات قابل ملاحظهای شده که از جمله آنها میتوان به مماشات اجباری روسیه با سیاستهای «اسرائیل» در قابل سوریه و «حزبالله» اشاره کرد، بهویژه که عملیات نظامی «اسرائیل» همواره در خاک سوریه و در حضور نیروهای روسیه ادامه پیدا کرد و بر ضد فعالیت حزبالله لبنانی و طرفداران ایران عمل میکرد. یکی دیگر از مشکلات روسیه اجبار برای تعامل با ترکیه بود که یک زمانی هم-پیمانان روسی، یعنی ایران و سوریه، خواستار کنار زدن آن از صحنه بودند.
خلاصه اینکه رژیم آخوندی و اسد بهسوی شرایط سختتر و گوشهنشینی بیشتری در حال حرکت هستند زیرا از یکسو اختلافاتی با روسیه دارند و همچنان نتوانستند از ایجاد یک مکانیزم برای حل امور برآیند و از سوی دیگر این دو رژیم همچنان همان طرز تلقی دربارهٔ بهترین راهحل، یعنی استمرار خشونت، را در سوریه بهکار میبرند.
در میان این اوضاع و شرایط ایرانیها چنگزدن به رژیم اسد را یکی از عناصر قدرتنمایی خود میدانند تا قدرت آنها در منطقه اثبات شود و منازعات آنها در منطقه استمرار یابد و از سوی دیگر رژیم اسد تهران را پناهگاه پایانی خود میداند که میتواند همه مشکلات خود را حل کند و ضامن بقای آن در راس قدرت باشد.