وزیر خارجه لبنان میهن پرستیاش را یک پدیده«ژنتیکی» دانست. او پس از آن توضیح داد که او ژنی است چون میهن پرست و این دو یک معنا دارند. پس ما به طور ژنتیک ناب درست شدهایم و هیچ تصمیم بشری نمیتواند آن را تعدیل کند. این قضا و قدری است که محکوم به آنیم.
ساخت ژنتیکی پیش از این موجب تولد«دانشی» تقلبی شد که نازیها شبها و روزها پای آن نشستند که به «دانش اصلاح نژاد» معروف شد. این دانش اجازه چه کارها که نداد. از جمله عقیم سازی اجباری کسانی که به «نژادهای پست» برمیگشتند که نباید زاد و ولد کنند و افزایش یابند. موش نباید با سوپر من تماس داشته باشد؛ اولی هرگز سوپرمن نمیشود اما دومی به موش بودن سقوط میکند.
بد نیست برخی ماجراها را بازگو کنیم. لبنان در مقابل پناهندگان سوری و فلسطینی شاهد کارهایی است که این احتمال را میدهند که برخی از آنها به «اصلاح نژاد» نزدیک باشند. همچنین شعارهایی به هوا میرود یا«سیاستهایی» که خواستار بازگشت فوری سوریها به کشورشان میشود که اکنون« برای بازگشت امن شده است». یک بخش خبری از حماه و ادلب کافی است تا آن «سیاستها» را دعوتی شفاف به کشتن سوریهای «غیر مفید» تعبیر کنیم. اینها با سخنانی که برخی مراکز نزدیک به محیط سیاسی وزیر پخش میکنند همراه میشود، سخنانی که به طور علنی از نژادپرستی تمجید میکنند و میگویند:«بله، ما نژاد پرستیم».
در کمترین سطح، این را میتوان تلاشی بیماربرای ابراز قدرت دید. در انتخابات پارلمانی اخیر روشن بود چقدر به بیان واژههای«قدرت» و «قدرتمند» در توصیف لیستها و نامزدها نیاز وجود دارد. همچنین در توصیف مناطقی که قصد دارند آنها را نمایندگی کنند: «جبل» قدرتمند است و «سهل» کمتر از آن قدرت ندارد. چیزی نمانده بود که میان شمال و جنوب و بقاع با اتکای به قدرت درگیری پیش بیاید. اما وقتی که نامی از «قدرت» نیاید به نظر میرسد کلمات مترادفش حضور دارند: مردانگی، اصالت، جوانی، خرد کردن سنگ ... پس جای تعجب ندارد که به موجودی «ناتوان» مانند مادر این حق را نمیدهند که برای پسر یا دخترش شناسنامه بگیرد.
و قدرت آخر الامر مد روزگار ماست: این چنیناند رهبران جهان. و اگر گروههایی بسیار در آن کشورها که برخی از آنها پیشرفتهاند و از مدرنیته و روشنگری روی گردانند چنین میکنند، چرا گروههایی مشابه در لبنان بر سازی که آقای ترامپ یا خانم لوپن انتخاب کردهاند مینوازند؟
در حالی که این کشور که بزرگترین حزبش در جنگ سوریه شرکت کرده، در حال حاضر به وسوسه «قدرت» گرفتار شده است به گونهای که این سئوال را پیش میکشد که تلاش میکند بر کدام ناتوانی پرده بکشید.
ما قدرتمندیم، «حزب الله» میگوید و اشارهای به موشکها میکند. «العهد» هم در حد و اندازه خودش قدرتمند است، مطابق حکمتی که محیط «عون» با ریتمی طوطیوار تکرار میکند. دو شریک«تفاهم مار میخائیل» این دو راه خود را به سمت باشگاه قدرت یافتند.
اما تفاوتها از چشم پنهان نمیمانند. «التیار» سخن از «قدرت» میگوید به همان اندازه که «حزب» به کار میبرد، نه! بلکه این قدرت و ارتش دومی است که مانع این میشوند «قدرت العهد» جدی گرفته نشود. با این حال وجه مشترکی وجود دارد و آن اینکه دو طرف به آن معنا که خودشان میخواهند قوی نیستند. مثلا نمیتوانند بر ما «اصلاح نژاد» را تحمیل کنند یا مأموریت مشابه دیگری که مثلا بشویم «لبنانی ناب» یا «مجاهدین علیه صهیونیزم و تکفیریها». جایی که «حزب» بخش بزرگی از نیروی خود را در خارج هزینه میکند و به این بسنده میکند که مانع از انجام وظیفه خارجی داخل کشوربشود.
تفاوت این بار اما در این است که ما با فرقهگرایی برافروخته طرفیم نه در برابر قومیت گرایی آتشین. فرقهها گاهی واکنشها و فریادهای فاشیستی پس میدهند اما از تولید فاشیسم کامل عاجزند که میان مسائل دیگر و احساسات قومی فراگیر ارتباط داشته باشد. اینجا فرقهگرایان ادای قومیت را درمیآورند و نمایشش را اجرا میکنند تا متوهمانه نیازشان به قومگرا را برطرف کنند. مثلا تلاش میکنند ما را قانع کنند که «امت» همه پشت سر آنها در جنگ خارج از مرزها برای بیرون راندن بیگانگان ایستادهاند.
خطبه خوان آشنای لبنانی تلاش میکند این وجه تفاوت میان فرقهگرایی و قومیت گرایی را با تعابیر «غول آسایانه» درهم بکوبد. غول آسایانی که ما را اینگونه فریب میدهند وحدت مورد نظرشان کوچک را بزرگ میسازد. وما را با قهرمانانی که به نمایندگی از ما و البته به خاطر منافع ما و برای تحقق همان اهداف قربانی میشوند، تحریک میکنند.
اما «وای برملتی که نیازمند به قهرمان باشد» آنگونه که گالیله با زبان برشت گفت. هرکسی باور ندارد بگذار نگاهی بیاندازد به لبنان که برهمه چیز نزاعی برپاست و از هرگونه قدرتی تهی جز آن اندکی که طرفی خارجی به طرفی داخلی به منت میبخشد. این بحران لبنانیها با وابسته بودنش به مشکلات اقلیتها در لبنان و شرق به طور کلی دو چندان میشود. مغرض و متعصب هر روز این مشکلات را انکار میکنند. اما خود مغرض و متعصباند که گمان میکنند قدرت میتواند راه درمان این دردها باشد.
TT
زنده باد ناتوانی... سرنگون باد توانایی
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة