حسين شبكشى
TT

هدیه ایرانی

وقتی نتایج وضعیت ملتهب منطقه خاورمیانه را به طور کلی و به خصوص در باره رویارویی با نظام ولایت فقیه را دنبال می‌کنم به یاد دیدارم با رئیس جمهوری اسبق امریکا جیمی کارتر می‌افتم. چند سال پیش صبح تنها در هتلی عمومی روی میز صبحانه نشسته بودیم. به مناسبتی شب قبل در مراسمی شرکت کرده بودیم. با هم مشغول صحبت بودیم و به او گفتم: دوسئوال از تو دارم، اول درباره پیمان کمپ دیوید است و دوم درباره خمینی وانقلاب ایران. جوابش به سئوال اول این بود که بیگین اهل مانور دادن بود و فریبکار و فلسطینی‌ها به دست اسرائیل مظلوم واقع شدند. درباره سئوال دوم نیز لبخند زنان گفت: نتیجه مشاوره بد بود.
پس از این دیدار به جست و جوی منظور آن مرد رفتم و به این نتیجه رسیدم: در حالی که وزیراسبق خارجه امریکا هنری کسینجر از شهرت استثنایی اینکه او باهوش‌ترین، زیرک‌ترین و خطرناک‌ترین برخوردار بود، اما کسانی که به درون آگاه‌اند، می‌دانند این وصف باید نصیب مشاور امنیت ملی در دوره رئیس جمهوری کارتر زبیگنیو برژینسکی باشد. دو مرد، کسینجر و برژینسکی دو مهاجر یهودی از اروپا بودند، اولی از آلمان و دومی از لهستان، اما برژینسکی در نگاه استراتژیک و دراز مدت خطرناک‌ترین بود. برژیسنکی لهستانی الاصل که کشورش در آن زمان در اردوگاه شوروی قرار داشت، نگران نفوذ شوروی به مناطق دیگر بود و ایران در منطقه نرم محسوب می‌شد و نزدیک مرز شوروی و منابع نفت خلیج. مرد به نظر می‌رسید به این باور رسیده بود که حکومتی بنیادگرا، فرقه‌گرا و تندرو به رهبری خمینی دیواری در برابر خطر توسعه احتمالی شوروی در منطقه ایجاد کند. و همین اتفاق افتاد.
مرد بر این تفکرش اصرار کرد و تبلیغ و به کمک سفیر ایالات متحده در تهران شاه را سرنگون کرد. سفیر به کمک «خائنانی» به نهاد ارتش ایران نفوذ کرد که وفاداری خود را به خمینی اعلام کرده بودند. «روابط» با ایران ادامه یافت و در دوره رونالد ریگان معامله به «ایران کنترا گیت» معروف شد که نشان داد نوعی«همکاری» با امریکا وجود دارد و البته حمله به عراق در دوره رئیس جمهوری جورج بوش پدر بدون هماهنگی با ایران و عدم اعتراضش به آنچه در عراق اتفاق می‌افتاد، امکان نداشت صورت بگیرد. و این دقیقا همان چیزی بود که کاملا اتفاق افتاد. و البته توافقی که بسیار معروف شد، در دوره رئیس جمهوری سابق باراک اوباما صورت گرفت.
قدرت کنونی اسرائیل و حالت صلح و شکوفایی اقتصادی که از آن بهره می‌برد، نتیجه طبیعی توسعه طلبی جغرافیایی است و اشغال چهار پایتخت عربی توسط ایران است و راه اندازی مجموعه‌هایی از ملیشیای تروریست تکفیری مانند «حزب الله» و حوثی و دیگران. ایران خود زیباترین هدیه به اسرائیل در منطقه است. و این سئوال همچنان می‌ماند که چطور می‌توان از زیباترین هدیه بی نیاز شد؟ هر هدیه تاریخ مصرف و انقضایی دارد وشاید پاسخ در آینده‌ پیش رویی باشد و در جنب و جوشی که در سوریه درباره ایران صورت می‌گیرد، اگر توافق روسی- امریکایی در آنجا برای پایان دادن به نفوذ ایران به نتیجه برسد. براساس این نتیجه ممکن است این نظر را داد که روند امور در همه منطقه همین باشد.
وجود ایران منفعتی اسرائیلی بود که به هدفش رسید. این حقیقتی است که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت و هیچ ارتباطی به نظریه توهم توطئه ندارد، چون دیگر نظریه نیست و به واقعیت تبدیل شده است.