حسام عیتانى
TT

انقلاب لبنان؛ دام‌ها و فرصت‌ها

انقلاب لبنانی‌ها از بسیاری دام‌ها که آزمون‌های سخت پهن کرده بودند، جست که این خود خبر از جدیت انقلابیون می‌دهد و عمق مسائلی که آنها را واداشت به خیابان‌ها بریزند.
انقلاب «کاغذ اصلاحات» را که دولت پیشنهاد داده بود، رد کرد. در آن نیرنگی دید نخ‌نما شده به این دلیل که این کاغذ قابل اجرا نیست و پر است از تناقضات بسیار. بعد قیام کنندگان تأکید «حاکم واقعی» لبنان را به مبارزه طلبیدند که دولت هرگز زیر فشار افکار عمومی استعفا نمی‌کند و موفق شدند استعفا را برآن تحمیل کنند. تظاهر کنندگان زن و مرد(زنان حضوری زنده و پر انرژی در انقلاب کنونی لبنان داشتند که بررسی جداگانه‌ای را می‌طلبد) در برابر حملات ملیشیای موافق وضع موجود و تحریک‌ها و تعدی‌های آنان به معترضان ایستادگی کردند که به طور مسالمت آمیز در پایتخت تجمع کرده بودند. در حالی که این رفتارها در مناطق تحت سیطره ملیشیا موفقیت چشم گیری کسب کردند با توجه به گنجاندن تجاوزها به عنوان بخشی از برنامه هراس افکنی و زدن تهمت خیانت و قطع ارتباط خانوادگی و محلی با معترضان به حساب می‌آمد که به دستور صریح فرمانده «انقلاب مقابل» صادر می‌شد.
هربار چنگ زنندگان به قدرت در لبنان خیال می‌کنند آنها از انقلاب مردمی در امان هستند. اما عامه مردم با حضوری وسیع‌تر و با تنشی در نوع اعتراضات و خواسته‌ها و تظاهرات آنها را غافلگیر می‌کنند همان طور که روز یکشنبه سوم نوامبر اتفاق افتاد، آن هم چند ساعت پس از اینکه«جریان آزاد ملی» تظاهراتی به راه انداخت که یک هفته تمام برای جمع کردن افراد در جلوی کاخ بعبدا وقت گذاشت؛ آنجا که رئیس جمهوری میشل عون به همراه دامادش وزیرخارجه جبران باسیل سخنانی ایراد کردند که هیچ اشاره‌ای در آنها به دادن امتیاز حقیقی به معترضان نکردند، کسانی که با تظاهراتی گسترده در بیروت و طرابلس و صیدا و بعلبک و تجمع در شاهراه‌های بسته شده پاسخ آنها را دادند.
همچنین شکست یار تلاش‌هایی شد که قصد برانگیختن احساسات فرقه‌ای و اختلافات مذهبی و منطقه‌ای را داشتند. علاوه بر این  پاسخگویی به خواسته‌ تظاهرکنندگان در تشکیل دولت بدون آلودگان به فساد را به تأخیر می‌اندازند و قدرت شروع به تلاش‌های کرد تا واقعیت موجود را بر شهروندان تحمیل کند آن هم با گذشت یک هفته از استعفای دولت سابق از آغاز مشورت‌های پارلمانی الزام آور که قانون اساسی به صراحت بر آنها تأکید دارد، طفره می‌روند.
شاید این سمت‌گیری نوک کوه یخی باشد در راه به شکست کشاندن جنبش و بازگرداندن امور به جایی که پیش از انقلاب 17 اکتبر گذشته بود. ائتلاف حاکم از به کار بردن هیچ ابزاری برای ایجاد شکاف در صفوف انقلاب برای پایان دادن به آن، فروگذارنمی‌کند. در کنار سنگ اندازی و به تأخیر انداختن‌ها که نشان دهنده تهی بودن صندوق ائتلاف از هرگونه راه حل واقعی است، گروه حاکم از طریق رسانه‌ها و «تحلیل‌گران» نزدیک وابسته به سناریویی مشابه آنچه در عراق اتفاق افتاده اشاره می‌کنند هرچند به صراحت از آن نامی نمی‌برند. ادامه حملات زدن تهمت خیانت و سخن گفتن از حمایت سفارت‌های خارجی مستقر در بیروت از انقلاب، با گفته‌های رهبر ایران علی خامنه‌ای همخوانی دارد که گفته بود، تظاهر کنندگان عراق و لبنان از برخی کشورهای «مرتجع» تأثیر می‌پذیرند. خلاصه سناریوی عراق این است که حاکمیت با حمایت ملیشیا واقعیت موجود را تحمیل می‌کند؛ تسلط با قدرت بر فضاهای عمومی و پراکنده ساختن تظاهر کنندگان و زدن تهمت عوامل امریکا و اسرائیل به آنها و «سنگ اندازی در راه آزادسازی قدس».
در مقابل انقلاب روزهای بنفش را تجربه نمی‌کند. تهدیدهای پیش روی‌اش سهمگین‌اند و با قدرت بر عبور ازموانع میدانی و تاریک سازی رسانه‌ای و حملات «تحلیل‌گران» کوتوله  و بهره برداران از نظام موجود محدود نمی‌شود و با تردید در مقابل مسائلی همچون بالا بردن سطح همآهنگی میان گروه‌های فعال در خیابان و تهیه برنامه عمومی در کنار برنامه‌هایی که تعدادی از کارشناسان و پژوهشگران همراه با انقلاب تهیه می‌کنند به پایان نمی‌رسند. از همان روزهای اولیه آمدن مردم لبنان به خیابان‌ها گفته شد، فقدان رهبری و برنامه به سبک انقلاب‌های عربی دیگر، همزمان نقطه قوت و نقطعه ضعف است؛ چرا که انقلاب را از رصد و تصفیه فیزیکی و سیاسی مصون می‌دارد، اما –ازجهتی دیگر- آن را پراکنده و کم اثر می‌سازد.
به این اضافه می‌شود تلاش دائمی جریان‌های مخالف به ایجاد شکاف در انقلاب با نام‌ها و اشخاص مشکوک و فرصت طلبان نفوذی که رسانه‌های نزدیک به قدرت شبانه روزی مشغول برجسته سازی آنهاست با هدف به تصویر کشیدن آنها رهبران بی مایه و بدون توان‌اند و از این راه امکان مشارکت نمایندگان حقیقی جنبش در دولت آینده را ناکام می‌گذارد که شامل برخی عروسک‌های می‌شود که از صندوق احزاب و قدرت و دستگاه‌هایش بیرون آورده می‌شوند.
این حاکمیت چندین رویارویی را باخت و نتایجی را از دست داد؛ در حالی که نتوانست از همه شکست‌ها و حجم تظاهرات نتیجه‌ای بگیرد آن طور که رفتار چهره‌های نظام و گفته‌هاشان نشان می‌دهد. این نیز خیلی عجیب نیست چرا که بر یک شکل از تفکر و فعالیت و نگاه کردن به مسائل و محاسبات ماندن، به طبیعتی راسخ در طبقه‌ای بدل شده که مدت‌هاست که از زخم‌ها و دردهای مردم لبنانی‌ زندگی کرده‌اند و حالا وقت رفتن‌شان رسیده است.