در حالی که پیش بینیهای تحلیلگران و سیاستسازان درباره چاره اندیشی نظام ملاهای ایران برای انتقام کشته عزیزشان درجریان بود، پرسش حقیقی که نیازمند تفکر بیشتری است، اما در گوشهای کاملا دور و پنهان قرار دارد.
پرسش این است: کشته شدن سلیمانی چه پیامدهایی بر جنگ تند قدرت که در درون راهروهای حاکمیت و سیاست تهران میگذارد، خواهد داشت؟ مسئلهای که بدون شک روند و آثار آن در آینده با شدت و حدت بیشتردر داخل ایران آغاز میشود.
ماشین تبلیغاتی و رسانههای ایرانی تلاش میکنند چهره سلیمانی را به گونهای معرفی کنند که او مردی با قدرت خارقالعاده است-و یک تنه- توانست عراق، سوریه، لبنان، غزه و بخشهایی از افغانستان و یمن را زیر عبای بزرگ ایران بکشد. او توانست شد با موفقیتی درخشان و بی نظیر امریکاییها را از خاورمیانه بیرون براند، علاوه براینکه نیروهای قدرتمند خلافت ادعایی«داعش» را که جرأت کرد مرزهای جمهوری اسلامی جوان تهران را تهدید کند، تار و مار کند. سلیمانی از خرج توش و توان خود برای تبلیغ و تقویت آن تصویر در مخیله مریدانش کم نگذاشت. براثر همین جایگاه وسیعی در رسانههای غربی از جمله ایالات متحده و اسرائیل، آنچه را که تهران و رسانههایش به طور ضعیف عرضه میکردند دستمایه پروژه تبلیغاتی خود ساختند.
در حالی که واقعیت تصویری کاملا متفاوت از ژنرال فقید نشان میدهد. قاسم سلیمانی سال 1980به جریان انقلاب اسلامی ایران پیوست و آن زمان سناش از 27 تجاوز نمیکرد. در زمانی که ملاهای ایران سخت سرگرم تأسیس گردانها و لشکرهای «سپاه پاسداران» نوپا بودند که مأموریتاش محافظت و دفاع از انقلاب و نظام حاکمیت بود. چند ماه پس از آن ارتش هلهله گوی فریبکار که سلیمانی یکی از سربازان تازه کارش بود، با مأموریت کمک به ارتش ایران راه افتاد؛ ارتشی که در جنگ با نیروهای مهاجم عراقی در مرزهای غربی کشور به شدت آسیب دیده و زمینگیر شده بود . در میان 8هزار افسر از جنگجویان ارتش ملی ایران که خمینی آنها را روانه جنگ کرد، اولین فرصتهای پیشرفت برق آسای افرادی چون قاسم سلیمانی مهیا شد. کسانی که بی هیچ آموزش یا صلاحیتی مناسب با اندک آموزش رسمی و شاید بی هیچ آموزشی وارد واحدهای نظامی شدند. از جهتی دیگر و تنها در مدت سه سال از پیوستناش به واحدهای نوپای «سپاه پاسداران»، این جوان خود را فرمانده گروهی از نوسربازان دید. نیروهای ایرانی تحت امرش سه بار و به طور پیاپی متحمل شکست بزرگ و تحقیرآمیز نظامی شدند با نامهای «والفجر هشت»، «کربلای یک» و «کربلای دو». محسن رضایی فرمانده وقت «سپاه پاسداران» توضیح میدهد این سه عملیات ویرانگر سریالی از فجایع شدید نظامی بودند که نیروهای نظامی ایران در آن جنگ تجربه کردند.
با این حال قاسم سلیمانی که قبل از هرچیز باید ابراز سرآمدی بی حد و حصر و تواناییهای خارق العاده ذاتی خودش را ادامه میداد، وقتی موفق به پیروزی منحصر به فرد – و شاید مستمر-شد که خودش را به حلقه علی خامنهای رساند که واقعیتهای موجود نشان میدادند پست رهبری ایران در جمهوری اسلامی را به دست میآورد.
خامنهای حیات سیاسی خودش را از پست معاونت وزیر دفاع جمهوری اسلامی آغاز کرد و پلکان ترقی را به سرعت طی کرد و نامزد منصب ریاست جمهوری اسلامی شد و قاسم سلیمانی که منتقدانش او را به « کیف ملا به دست» لقب میدادند همیشه و در همه حال درکنار علی خامنهای دیده میشد. در دهه نود قرن پیش، یعنی در زمانی که خامنهای فضاها را آماده میکرد تا حرف اول و آخر در تعیین سرنوشت مردم ایران ازآن او باشد، سلیمانی زیرک ازهمه فرصتهای پیش آمده برای یافتن جاپای محکم در گروه جدید خامنهای استفاده کرد.
زمان ایفای نقش برجسته سلیمانی که انتظارش را میکشید وقتی فرارسید که قانون جدیدی درباره صدور انقلاب اسلامی ایران به کشورهای دیگر تصویب شد. در گام اول و برای مشروعیت بخشیدن به طرح جدید ایرانی، صدور انقلاب اسلامی یکی از واجبات مقدس دینی شمرده شد که به صراحت در قانون اساسی نظام ایرانی وجود دارد. با دادن اهمیت فراوان به تبلیغ و بازسازی صفوف همدلان با انقلاب اسلامی درسراسر کشورهای مجاورعربی از طریق تشکیلات جدیدی با نام «حزب الله»، مأموریت به دفتری در دهلیزهای وزارت خارجه زیر نظر آیت الله هادی خسروشاهی سپرده شد. براثر فشارهای متمرکزی که سلیمانی وارد میساخت، انجام مأموریت از وزارت خارجه به تشکیلات «سپاه پاسداران» اسلامی منتقل شد. اما تا آن زمان، سلیمانی موفق به کسب مقامی که دنبالش بود نشد و سرهنگ اسماعیل قاآنی آن را به دست آورد، مردی که اکنون جانشین قاسم سلیمانی در فرماندهی «سپاه قدس» وابسته به «سپاه پاسدران» شد. گام ضروری بعدی از طرف سلیمانی کنار زدن اسماعیل قاآنی از تصویر و به دست آوردن آن پست مهم برای خود بود تا سرهنگ قاآنی در مقام معاونت باقی بماند. این گام نیز عطش مطلق سلیمانی به قدرت و نفوذ را کم نکرد، کسی که در مخیلهاش رؤیا و بلندپروازیهای بزرگی «لانه کرده بود». اما با این همه از آنجا که در سلسله مراتب قدرت و رهبری تشکیلات «سپاه پاسداران» اسلامی بود باید از فرماندهان بزرگی که آنها را به شدت تحقیر میکرد، اطاعت میکرد.
با حمایت علی خامنهای سلیمانی موفق شد تیول قدرتی برای خود ایجاد کند که در «سپاه قدس» متجلی شد که-علیرغم اینکه بخشی جدایی ناپذیر از فرماندهی «سپاه پاسداران» ایرانی بود- بودجه و تشکیلات خاص خود را داشت و دستورات خود را فقط از رهبری میگرفت و نه کسی دیگر.
پس از آن سلیمانی حاکمیت خود بر سیاستهای خارجه تهران درباره پرونده بسیار مهم را گستراند: کشورهای عربی، افقانستان، کره شمالی، امریکای جنوبی و همچنین روسیه در برخی زوایای حساس سیاسی. از آن زمان، سابقه نداشت یکی از رؤسای جمهوری اسلامی یا وزرای خارجه موفق به گفتوگوی مستقیم با رئیس جمهوری روسی ولادمیر پوتین بشود، آن طور که سلیمانی انجام میداد.
برای سلیمانی عادی شد که نظر تأثیر گذارش را در انتخاب سفیران جمهوری اسلامی در پایتختهای عربی مهمی مانند بغداد، دمشق، بیروت، دوحه و دیگر پایتختهای عربی اعمال کند.
نمایش دراماتیک حیرت انگیز حجم استقلال و نفوذ گسترده قاسم سلیمانی در ایران وقتی رسید که اجازه داد رئیس جمهوری سوریه بشار اسد سوار بر یک هواپیمای اختصاصی وارد تهران پایتخت بشود بدون آنکه حتی به دولت ایران یا رئیس جمهوری آن حسن روحانی اطلاع سادهای داده باشد، بگذریم از وزیر خارجهای که اصلا در دیدار با رئیس جمهوری رهبر ایران حضور نداشت.
سلیمانی تشنه قدرت و سلطه اصرار داشت حتی در کوچکترین و جزئیترین مسائل تصمیم گیری دخالت کند. در گفتوگویی ویژه- که در ماه نوامبر سال پیش با او انجام شد- آخرین محسوب میشد-، ژنرال سلیمانی درباره حسن نصرالله صحبت کرد، فرمانده شاخه لبنانی «حزب الله» که هیچ تصمیم نمیگیرد یا گامی برنمیدارد مگر اینکه از خود سلیمانی اجازه بگیرد.
در داخل ایران سلیمانی موفق شد حکومتی در درون حکومت تشکیل بدهد. براساس اعلام گمرک ایران، «سپاه قدس» به تنهایی 25 اسلکه دریایی در داخل پنج بندر بزرگ ایران دارد که مخصوص واردات و صادرات خود «سپاه قدس» هستند بدون آنکه مقامات ایرانی دراین باره دخالتی بکنند. عوارض خاصی بر واردات خودروهای خارجی به نفع صندوق ویژه زیر نظر «سپاه قدس» اعمال میشود تا هزینههای فعالیتهای جاری در عراق و سوریه و لبنان در کنار کمک به گروههای فلسطینی طرفدار ایران تأمین شود.
سلیمانی در بسیاری از کشورهای عربی و برخی دموکراسیهای غربی شبکه ویژه گروه فشار در اختیار داشت. صدها تندرو ایرانی و عرب با بورسیه مستقیم «سپاه قدس» ایران وارد دانشگاهها و دانشکدههای غربی شدند.
کما اینکه «سپاه قدس» زمینهای وسیعی از منابع طبیعی را در اختیار خود دارد با این ادعا که برای ساخت مسکن برای اعضایش در آینده به آنها نیاز دارد. فرماندهی «لشکر قدس» بیش از 20 شرکت و بانک و چندین شرکت حمل و نقل و هواپیمایی دارد.
قاسم سلیمانی که عاشق گرفتن عکسهای سلفی با همرانش در نقاط مختلف جنگ در خاورمیانه بود، خود شخصا در هیچ میدان جنگی که شعلههای درگیری درآن برافروخته بود حاضر نمیشد و همیشه ترجیح میداد پس از آرام و امن شدن اوضاع ظاهر شود و چند عکس یادگاری بگیرد و به جنگجویان طرفدار خود لطف و محبت بکند.
سلیمانی شیفته تبلیغ خود، مانند 12 فرمانده در حاکمیت بدون گذراندن مراحل تسلسل فرماندهی نظامی مرسوم به درجه سرلشکری رسید(پس از مرگش مستقیم درجه سپهبدی رسانده شد).
برخی تحلیلگران در تهران براین باورند که خامنهای قصد داشت قاسم سلیمانی را برای کسب مقام ریاست جمهوری در سال 2021 نامزد کند و برنامه تبلیغاتی آن از سال گذشته با تبلیغ چهره قاسم سلیمانی به این عنوان «فرمانده عارف» آغاز شد؛ صفتی که به پادشاهان حکومت صفوی در قرن شانزدهم داده میشد. همچنین کمیته ایرانیان در ایالت فلوریدا شروع به سازماندهی برنامهها برای حمایت از کاندیداتوری سلیمانی برای ریاست جمهوری ایران کردند.
اگر این نقشه خامنهای بوده که قصد داشت آن را اعمال کند، بدون شک مرگ ناگهانی سلیمانی موجب از بین رفتن اعتماد به روند سیاستهای ایرانی در آینده نزدیک خواهد شد.
TT
مرگ سلیمانی و به هم خوردن طرحهای ایرانی
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة