مصطفی فحص
TT

لبنان؛ «17 اکتبر» میان انقلاب و سیاست

در ابتدا بگویم این یک جنبش نیست و کسی که اصرار می‌کند آن را اینگونه بنامد؛ یا به عمد قصد کاستن از وزن و تأثیرش دارد و می‌خواهد بدون آنکه زیان‌های جانبی برجای بگذارد که به ترکیب مجموعه حاکم ضرر برساند به پایان برسد و آسیبی به نقش‌ها و وزن‌ها و توزیع غنایم وارد نکند یا آنکه از مشکل انکار آنچه از 17 اکتبر سال گذشته در لبنان اتفاق افتاده و رنج می‌برد. همان‌طور که برابر با تعاریف کلاسیک انقلاب نیست. رنگ ایدئولوژیک یا انقلاب و انتقام ندارد، به دنبال بریدن کامل از گذشته نیست به همین دلیل به خیزش و انتفاضه نزدیک است که از دل بهارعربی بیرون آمد، اما از تکرار خطاها و لغزش‌های کشنده آن اجتناب می‌کند.
درآستانه موج دوم خیزش، درزمانی که افکار عمومی پس از وقفه چند ماهه آماده می‌شود وزن و حجم خود را بازیابد، چندوچون‌ها و گفت‌وگوهایی میان نخبگان جامعه مدنی و گروه‌های جوانان درباره آینده خیزش و لزوم سازماندهی آن و برقراری ارتباطات میان بخش‌های آن به خصوص مجموعه‌هایی که خود را برجسته ساختند و حضورشان را تحمیل کردند حالا بیشتر از دیگران از آنها خواسته می‌شود همآهنگی را به سطحی برسانند که خیزش را ازآشوب بی برنامگی در مرحله پیش که ممکن است بتوان آن را «مرحله سازماندهی آشوب» خواند بگذراند که به افراد و گروه‌های فعال کمک می‌کند به شکلی فراگیر برسند که به آنها کمک کند در مرحله بعد یک موضع واحد داشته باشند.
بیشتر پیش‌بینی‌ها براین‌اند که بیروت علاوه برشهرهای مهم دیگر درآستانه خیزشی شبیه به«انقلاب گرسنگان» قراردارند که نوع آن با موج اول که خیلی شاهد آشوب نبود و هرچند به طور محدود قادر به مدیریت افکار عمومی و جابه جایی مردم و تحرک آنها بود و از توان گروه‌های جوانان مدیریت و کنترل نسبی بر حوادث واضح بود، اما واقعیت‌های جدیدی وجود دارند که خود را بر خیزش و دشمنان آن تحمیل خواهند کرد. مردم زیرفشارهای معیشتی و کاهش قدرت خرید همچنین نبود شانس در امکان اصلاح با حضور این طبقه حاکم و دولت شکست‌خورده‌شان دست به کار می‌شوند. در مقابل مجموعه حاکم جنگ دفاع از خود و دفاع از امتیازات خود را به راه خواهند انداخت که هنوز امکانات قوی و طرفدارن خود را دارند و با استفاده از عوامل متعدد گزینه به کاربردن قدرت رسمی و غیررسمی و نیروهای مذهبی را دارند؛ برجسته‌ترین آنها نبود همآهنگی میان بخش‌های تشکیل دهنده خیزش است و عبور برخی جریان‌ها از شعارهای متحد که پیشتر داده شد و برتشکیل دولت مستقل با اختیارات استثنایی تمرکز داشتند؛ به خصوص قانون‌گذاری و محاکمه مفسدان و قانون انتخابات جدید در چارچوب قانون اساسی که در مرحله انتقالی برساختارلبنانی محافظت کند.
شگفت انگیز اینکه در لحظه برخورد میان حاکمیت و مردم برخی جریان‌های خیزش دست از اصول آن کشیده و خواهان برگزاری انتخابات پیش ازموعد شدند، این دعوت در جوهره خود به احزاب حاکم و برخی جریان‌های مخالف که به انقلاب پیوستند خدمت می‌کند به این جهت که این دعوت شکننده اشکالات بسیاری را مطرح می‌کند که به نیروی فشار بزرگی نیاز دارد تا اینکه شرایط قانونی و مردمی تحقق آنها را مهیا سازد و سئول مهم‌تر اینکه، این انتخابات زودهنگام براساس کدام قانون انتخابات صورت می‌گیرد و درسایه کدام دولت اجرا می‌شود؟ آیا این جریان‌های قدرت که خواستار انتخابات پیش از موعدهستند می‌توانند هیئت مستقل را تحمیل کنند تا برآن نظارت کند؟
درخواست انتخابات پیش از موعد تفاوتی با مطالبه سابق برخی جریان‌های خیزش برای تشکیل دولت تکنوکرات ندارد؛ به طوری که حاکمیت ادعا کرد به خواسته مردم پاسخ داده و دولتی را طبق شرایطی تشکیل داد، اما در حقیقت این دولت دنباله‌رو جریان‌های سیاسی بود که به آنها فرصت تازه‌ای برای مانور داد و تلاش کرد خیزش را به تسلیم وادارد و به شکست بکشاند. این تفاوتی با لغزشی که جریان‌های نزدیک به خیزش گرفتار آن شدند ندارد که خواستار دادن فرصت به دولت حسان دیاب شدند و بربرخی چهره‌های مستقل درون آن حساب باز کردند.
خیزش «17اکتبر» این ویژگی را دارد که بیانگر سرزندگی جامعه لبنانی از انتهای چپ تا انتهای راست آن است؛ کسانی که شعارهای مارکسیستی سرمی‌دهند تا معترضانی که علیه سلاح غیرقانونی شعار می‌دهند و از جمله اکثریت اصلاح‌خواه از دعوت کنندگان به حکومت سکولار یا مدنی به روز یا جمهوری جدید غیرفرقه‌گرا. از رادیکالیزم و انقلابیون خشن و آشوب طلب خالی نیست، اما این تنوع که مایه سرزندگی‌ آن است به باری برآن تبدیل می‌شود اگر به حداقل سازماندهی نرسد.
براین اساس، خیزش می‌تواند ادامه یابد بی آنکه برنامه سیاسی یکپارچه‌ای داشته باشد، اما به ناتوانی و عجز می‌رسد اگر به بازی بر لبه سیاست و بسنده کردن به مواجهه عمومی انقلابی ادامه دهد همان طور که پایگاه اجتماعی وسیع خود را از دست می‌دهد که به آن در مرحله اول اعتماد کرد. بدون شک درمرحله دوم هم همین اعتماد را خواهد بخشید، اما این باراعتمادی که شاید مشروط به مسیر سیاسی با اهداف سازمان یافته باشد. «17اکتبر» نیاز به آنچه که سمیر قصیر فقید در خیزش استقلال 2005 و شامگاه ترورش در 15سال پیش به آن فراخواند نیاز دارد؛ «خیزش درخیزش».