انعام کجه جی
روزنامه نگار ونویسنده
TT

بلبلان زبان

شنیدم می‌گفت:«انضربت بوری» منظورش را نفهمیدم. پس ازغیبتی طولانی به بغداد برگشته بودم و انتظار نداشتم با واژه‌ها و اصطلاحات جدیدی برخورد کنم که مرحله تغییرات خشونت‌بار تحمیل کرده باشد. بعد فهمیدم معنی جمله این است که گوینده آن گرفتار خدعه و فریب شده. یادم هست همان زمان گزارشی برای این روزنامه درباره زبان جدید درفضاهای عمومی عراق نوشتم. آیا زبانی وجود دارد که زنده بماند بدون آنکه قوانینش را مهیای استقبال از واژه‌های نو بسازد؟
دیروز فهرستی از کلماتی را می‌خواندم که طی ده سال گذشته وارد زبان فرانسه شده‌اند. فرانسوی‌ها سرزبان  غیورند و آکادمی مرکب از چهل مبارز دارند که شبانه روز مشغول حراست ازآنند. وای برکسی که زبانش را کج کند یا عبارتی و تعبیری از زبان‌های دیگر به عاریت بگیرد. با این حال آکادمی فرانسوی 20هزار واژه جدید به چاپ نهم و آخر فرهنگ لغتش اضافه کرد. و همه چاپ‌ها را برای کسانی که دوست دارند روی شبکه اینترنت گذاشت. پاسداران فرانسوی از هجومی که انگلیسی، زبان همسایه سرسخت درساحل دیگردریا می‌هراسند. نگهبانی می‌دهند اما سرنوشت‌ها تمسخر می‌کنند. تنها زبان شکسپیر نیست که زبان مولیر را تهدید می‌کند بلکه زبان قحطان و عدنان هم.
سخن اینجا برسرصدها کلمه از ریشه عربی نیست که درزبان‌های لاتین وجود دارند بلکه ازآنهایی است که به تازگی وارد فرهنگ‌های لغت فرانسوی شده: جهاد. انتفاضه. طاجن. فدائی. تبوله. مقام. «داعش». کیف. کحل. ریّس. قائد. شیشه...
در« سفرتکوین» می‌خوانیم که خشم الهی برسرمردم بابل فرود آمد و زبان‌هایشان را مختلف ساخت. به یک زبان سخن می‌گفتند و صاحب چندین زبان شدند که با آنها همدیگر را نمی‌فهمیدند. قرن‌ها پس ازآن حادثه  آشفتگی جهانی شد. دیگر هیچ کشور تک زبانه وجود ندارد. تنها درهند بیش از 400زبان وجود دارد. سال 1835 شیخ رفاعه الطهطاوی مدرسه‌ای برای مترجمان مصری تأسیس کرد و بعد ازآن نامش را «مدرسه زبان‌ها» گذاشتند. زبان اولت همان زبان مادری است. پس ازآن هرچه دلت خواست خاله و عمه بگیر.
شبکه اینترنت آمد و به دنبال خود وسائل مختلفی برای ارتباطات اجتماعی آورد. اصطلاحات انگلیسی ظهور کردند و خود را برهمه ملت‌ها تحمیل کردند. منشوراتی برای عربی کردن اصطلاحات وارد کتابخانه‌های ما شد. فهمیدیم کامپوتر همان حاسوب(رایانه) است. اما نمی‌توان زبان‌ها را محبوس کرد و مانع از به کاربردن اصطلاحات فنی شد که شهروندان جهان با آنها همدیگر را می‌فهمند. فریادهای اعضای آکادمی فرانسوی در دره عمیق گم شد. یا آن طور که درلهجه عراقی خودمان می‌گوییم، هشدارهای آنها مانند« ضرطة فی سوق الصفافیر/بادی در بازار مسگرها»شد. و اینک ما تلاش می‌کنیم خودمان را به پسران و دختران خودمان برسانیم درحالی که آنها دریک حرکت پاندولی میان «چت» و «توئیت» و «انیستاگرام» قراردارند. هرچه سطح «بیگانگی زبان» بیشتر شود نگرانی مسئولان محلی بیشتر می‌شود و طرح‌های حفظ زبان بیشترمی‌شوند. چگونه می‌توانیم کاری کنیم فرزندان‌مان زبان عربی(زبان‌شان) را دوست داشته باشند و درخواندن آن را در کنار زبان‌های دیگر به کار ببرند؟ باید نوشتن به زبانی را بیاموزیم که آنها را فراری ندهد.
با هشدار از «تهاجم فرهنگی» غرب بزرگ شدیم. مشخصا امریکایی. و امروز می‌فهمیم که هجوم تنها در زبان نیست بلکه در ارزش‌ها و باورهاست. هیچ مهاجمی نمی‌تواند به درونت نفوذ کند اگر با ارزش‌ها و فرهنگت آشتی کرده باشی. درآن آسایش می‌یابی و به درستی‌اش ایمان داری. مشکل در ترک برداشتن منظومه ارزش‌ها و اخلاق است. درستی کم و خطاها بسیار. کاسه آب گم می‌شود و نسل‌ها درحمام عمومی بازار با کف هرصابونی می‌لغزند. روزی که احمد عدویه خواند«السح الدح امبو» قیامتی برپا شد که زبانی را که می‌فهمیم خراب می‌کند. بلبل‌هایش را از قفس‌هایشان رها می‌کند. بعد فرو کردن و فربهی فراوان شد و دیگرتاب و تحملی برای خانم‌ها و آقایان درآکادمی فرانسه و غیره نماند.