اگر فقر آدم بود آن را میکشتم.
(امام علی بن ابی طالب-کرم الله وجهه).
اعتراف میکنم آگاهی من از فقه محدود است و حق ندارم با کسی دراین زمینه مجادله کنم. همچنین اعتراف میکنم مرجع اقتصادی نیستم... هرچند ادعا میکنم دانش اقتصادی من کمتر از دبیرکل «حزب الله» لبنان نیست چون رشته دانشگاهی من اقتصاد بود و در کشورهایی زندگی کردم که در معیارهای مختلف از نظراقتصادی پیشرفته بودند.
دیگر آنکه آنچه از تعریف حاکمیت میفهمم حفظ منافع مردم و دفاع از حقوق آنهاست و دررأس آنها حق داشتن زندگی آبرومند است. به همین دلیل- به نظرمن- نهادهای سیاسی ایجاد میشوند و قانونهای اساسی نوشته میشوند و احزاب تشکیل میشوند و برنامهها ارائه میشوند و انتخابات برگزار میشود تا مردم آنچه را گزینه بهتر میدانند انتخاب کنند و آنگاه قوانین تصویب میشوند و نظارت میشود به دست دولتی که مردم انتخاب کردهاند اجرا شوند. درنهایت مسیر احزاب ( یا ائتلافها)ی حاکم پس از مدتی قراردادی و دورهای مورد توافق... تن به حسابرسی انتخاباتی مردم میدهند.
این مکانیزم برکشورهای بزرگ جهان حاکم است که مشکلات تعدد و همزیستی و حاکمیت درست را حل کردند، درکنار صیانت و محافظت از منافع آنها. به برکت آن مشکلات تنوع با نهادینه سازی تکامل، اختلافات با سازماندهی اختلافات و دوری با ایجاد فرصتها برای نزدیک شدن و همبستگی را حل کردند.
دراین فرمول که درکشورهایی مانند اروپای غربی، شمالی و ایالات متحده، کانادا و نیوزلند که بالاترین سطح زندگی و خوشبختی درجهان را دارند به کارگرفته میشود، قدرت اجرایی وجود ندارد که «پنهانی» زیرنظر مرجعیت ناپیدا عمل کند.
اما این قدرت «غیبی» در لبنان به نمایندگی حکومت میکند به گونهای که مردم برای رویارویی با فقر دست به خودکشی میزنند و درعراق جنگ بین حکومت و «بیحکومتی» علنی شد. البته درایران نیز که اساس حکومت سراپا برحذف مردم و کنارزدن آنها و صدور فرهنگ مرگ به قلب جهان عرب پایهگذاری شد نیز چنین است.
طی دو روز گذشته لبنان شاهد چند مورد خودکشی برای فرار از غول گرسنگی بود درحالی که سیاستسازان جایی دیگری هستند. دیروز مشاجرات در لبنان زیرفشار رنج مردم از فروپاشی اقتصادی و سقوط آزاد ارزش ارز و پول ملی «لیره» آغاز شد. شایعاتی درباره احتمال استعفای کابینه وجود دارد، آن هم درتلاشی برای از دست دادن بیشتر زمان و شتاب به سمت فروپاشی. حال آنکه هرعاقلی در لبنان میداند واقعیت دردناک به اختصار این است:
اول اینکه جامعه جهانی خوب میداند کشور دراشغال «جریانهای امرواقع» است و این «جریانها» از جهتی در نهادهای حکومتی حضور دارند و ازجهتی دیگر نهادهای موازی و مستقل ازآن را دارند.
دوم هیمنه «جریانهای امرواقع» برلبنان ازنظر امنیتی، اقتصادی و سیاسی- و حتی دربرخی حالتهای قضایی- زمینه تشویق کننده برای هر نوع سرمایهگذاری را ازبین میبرد.
سوم جامعه جهانی مدتی نه چندان کوتاه نظاره گربود که چطور لبنان همه تعهدات مالی مربوط به اصلاح مالی و اقتصادی را زیرپا گذاشت آن هم زیر« فشار جریانهای امر واقع» و تحریکهای آن طی 15 سال که آخرین آنها تعهدات همایش «سیدر»(سال2018) بود. به طور طبیعی پس از خیزش «17 اکتبر» گذشته اوضاع روبه وخامت گذاشت و دولت ائتلافی سعد الحریری را ساقط کرد... و منجر به انتصاب هیئت دولت وابسته به «حزب الله» و متحدش جریان آزادی ملی(جریان عونی) شد.
چهارم، «جریان امرواقع» عملا وضع لبنان را به نقشه سیاسی، اقتصادی و نظامی منطقهای گره زد که به نفع آن کار میکند. یکی ازنتایج آن شتاب فروپاشی در لبنان و سوریه بود تا جایی که لبنان از مدتی پیش به مرکز پولشویی و جای تنفس نظام آن تبدیل شد که مورد تعقیب بینالمللی قراردارد و اکنون در محاصره «قانون سزار» امریکایی است. آخرین سخنرانی دبیرکل «حزب الله» قابل توجه بود وقتی که به صراحت خواستار تغییر جهت اقتصادی کشورشد تا لبنان را از نظام مالی جهانی خارج سازد و آن را گروگان اردوگاهی کند که تهران رهبری میکند... با همدستی روسی-چینی.
براین اساس، به نظرمن خوشبینی به کمک عربی یا بینالمللی در سایه اوضاع کنونی مسئله غیرواقعی است. مهمتر ازآن اینکه این وضع «خطوط رویارویی» میان ایران و ابزارهایش از یک طرف و شهروند لبنانی و جهان عرب و جامعه جهانی از طرف دیگر را نشان میدهد.
درخصوص عراق، طی روزهای گذشته شاهد « زور آزمایی» مهمی میان دولت مصطفی الکاظمی و شبه نظامیان وابسته به ایران از جمله « کتائب حزب الله» عراق بود. تقریبا همزمان با این آزمون سخنگوی دولت عراق درباره محدودسازی اسلحه در دست حکومت سخن گفت. این موضع پیشرفته همچنین به «خطوط رویارویی» بین ایران و ابزارهایش از جهتی و شهروند عراقی و جهان عرب و جامعه جهانی از طرف دیگر را با وضوحی بیشتر نشان داد.
آنچه به اهمیت این حوادث میافزاید این است که گزارشهای رسیده از ایران نشان میدهند تحریمهای اعمال شده امریکایی برتهران و همزمان با آن مصیبت(کووید-19) برمیزان حمایت مالی و نظامی ایران از شبه نظامیان عراقی اثرمنفی گذاشتهاند. طی اندک ماههای گذشته با بسته شدن مرزها برای جلوگیری ازشیوع کرونا وضع بدتر هم شد.
براساس برخی گزارشها بخشی از اموال ایرانی ارسال شده به عراق معمولا برای انجام حملات به اهداف امریکایی هزینه میشد. براساس برآورد یکی از منابع از ابتدای سال جاری حجم کمکهای ماهیانه مالی که به شخصیتهای برجسته شبه نظامیان عراقی میرسید از حدود4.5 یا 5 میلیون دلار به دو تا سه میلیون دلار کاهش یافته است.
و اینگونه کاهش قیمتهای نفت و کسربودجه و تحریمها درکنار مصیبت بزرگ(کووید-19) تهران را ناچار ساخت از حجم بودجههای نظامی خود بکاهد از جمله بخشهایی که به «سپاه پاسداران» اختصاص داده میشد که بر تصویر منطقهای درلبنان و عراق و سوریه منعکس شد. شاید همین مسئله بریان هوک نماینده ویژه امریکا در مسائل ایران را واداشت تا بگوید تحریمهای امریکایی برتأمین مالی شبه نظامیان تأثیر داشت « و دلایل بیشتری بر این ارائه میکند که برنامه فشارهای حداکثری امریکا موفق بوده است» تهران را ازمنابع ضروری برای حمایت مالی نمایندگانش و رفتارهای برهم زننده ثبات درسراسرمنطقه محروم ساخت.
درپایان چه درعراق و لبنان یا سوریه براین باورم که راه رهایی تنها با حکومت واقعی میسر میشود.
هرحاکمیتی که نتواند زندگی آبرومند را برای مردمش تأمین کند، مشروع نیست و نیازی به حکومتی که نسبت به عوامل رنج مردمش بی تفاوت باشد نیست. و هراندیشه سیاسی که از «مقاومت» جز مقاومت دربرابر حق شهروند درلقمه نان نمیفهمد بدان نیازی نیست.
TT
تهران منطقه را به سوی گرسنگی و آشوب میکشاند
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة