محمد فهد الحارثی
روزنامه نگار وسردبیر مجله "الرجل"
TT

«کرونا»... «دموکراسی ابتلا» و بازنگری محاسبات

با دیدن کلمه کرونا در تیتر، این احساس به تو دست می‌دهد که این موضوع دیگر نخ‌نما شده و خسته کننده است. موافقم که جرعه اطلاعاتی کرونایی که دریافت کرده‌ایم بیش از حد نیاز بوده است. و بسیاری درباره آن نظرمی‌دهند به طوری که هرکدام‌ ما فکرمی‌کنیم پزشک و کارشناس شده‌ایم.
اما موضوع ما نگاهی است به کرونا به عنوان ویروس از منظر نیاز به درک پیدایش و شیوع آن دراین زمان مشخص است. و شاید نگاهی دوباره انداختن به راه‌هایی که این ویروس ازآنها آمد. حوادث بیهوده شکل نمی‌گیرند بلکه همراه عوامل و زمینه‌هایی ظهور می‌کنند که برخی ازآنها را می‌فهمیم و برخی آنها ازدیده ما پنهان‌اند. ما نیاز به نگاهی تحلیلی از زوایای مختلف داریم با فرضیه‌هایی که احتمال دارد درست باشند یا خطا.
روند تاریخی نشان می‌دهد، بشریت از پیش از میلاد تاکنون با ویروس‌ها درگیربوده و اینها دردوره خود به مسائلی چند ارتباط دارند و شاید مشهورترین آنها طاعون دملی است که به «مرگ سیاه» معروف است و درسال 1347 شیوع یافت و گفته می‌شود منشآ آن چین بود و جان 200 میلیون نفر را گرفت.
مهم اینکه هر ویروسی که به بشریت برخورده عواملی داشته است و نتایج خطرناکی که به فروپاشی کشورها منتهی می‌شدند. این حوادث نیاز به نگاهی کلی دارند که رویدادها را با زمینه‌های تاریخی‌شان دنبال کند تا به رابطه و نتایجی که آن لحظه تاریخی تحمیل کرد، برسد.
ویروس‌ها با محیط زیست درهم تنیده‌اند. روندی زیست محیطی برای هرویروسی وجود دارد و وقتی مردم یک دوره تاریخی در گذشته بهداشت محیط یا فردی را نادیده می‌گرفتند و ملت‌ها در گذشته در روند پیشرفت و ارتباطات اجتماعی از طریق جابه جایی بازرگانان و کاروان‌های آنها یا کالاها درکشتی‌ها با هم درآمیختند، نتیجه آن این بود که بیماری‌های محصور و محدود در منطقه‌ای خاص به ویروسی بدل شدند که جان میلیون‌ها آدم را می‌گرفت.
درحال حاضر سوءاستفاده بشر از طبیعت و تسلطش برآن و تعاملش با طبیعت به گونه‌ای که جزء دارایی‌های اوست وایجاد اختلال در پیکره آن موجب به هم خوردن توازن زیست محیطی شده است. بشر خودخواهی خود را برطبیعت اعمال می‌کند که نتیجه آن آلودگی و بالا رفتن دما و اخلال در تنوع زیستی و باران‌های اسیدی و سوراخ شدن لایه اوزون بود.
این عوامل زیست محیطی به تهدید سلامت بشر ارتباط دارند. عامل ایجاد بیماری‌های مختلف شده و بیماری‌های تنفسی را به اوج رساندند و بر انسان و جانوران تأثیرگذاشتند. درسایه این روند می‌توان فهمید که وجود ویروس به همین روند زیست محیطی ربط دارد. برخی یا همه این عوامل اثرمنفی برانسان می‌گذارند و زمینه‌ای که ویروس‌ها درآن رشد می‌کنند زندگی بشری را تهدید می‌کند.
بخش جمعیت عامل مهمی در تغییرات بوجود آمده در جهان محسوب می‌شود. جهش سنگین جمعیت به سمت افزایش(سالانه بیش از 79 میلیون نفر) در کنار محدودیت منابع طبیعی چالشی خطرناک است و برشدت رقابت بر منابع می‌افزاید و به قساوت کشورها و افراد برای دست‌یابی به سهم بزرگ‌تر ازآن دامن می‌زند.
انفجار جمعیت یکی از عوامل نگرانی سیاست‌مداران و سازمان‌های جهانی است. رابرت واکر معاون صندوق جمعیت سازمان ملل می‌گوید، با توجه به افزایش جمعیت و کمبود منابع آب و غذا درجهان، کره زمین با چالش‌هایی روبه روست که به نظرمی‌رسد درآستانه سال 2050 جهان برای گنجایش بشر نیاز به دو سیاره دارد.
برخی مسئله افزایش جمعیت و شیوع ویروس‌های کشنده را با هم مرتبط می‌دانند وبرخی ساده انگارانه به طرف نظریه توطئه می‌روند و اینکه دانشمندان برای تسلط بر روند افزایش جمعیت دست به دامان ویروس‌ها می‌شوند و این را کاری ارزشمند برای بشریت می‌دانند.
جهان با بسیاری پرسش‌ها روبه روست که معمولا در زمان بحران‌ها سربازمی‌کنند و همان زمان بازنگری‌ها آغاز می‌شوند. و این بیانگر روند اجتماعی است. نظام سیاسی و اقتصادی جهان فاقد عدالت است و بر اساس طبقه بندی بی رحمانه مبتنی است؛ بزرگان که منابع و ثروت‌ها را دارند و قربانیان کسانی هستند که با کمک‌ها زندگی می‌کنند. این تنها برکشورها منطبق نیست و شامل افراد هم می‌شود.
وقتی کشورها نهایت خودخواهی را به کارمی‌بندند با این مبنا که «من و بعد از من را بگو طوفان ببرد» جهان در معرض ویروس‌ها و مخاطرات قرار می‌گیرد و مسئولیت مشترک گم می‌شود و جهان به صورت جزایر جدای از هم درمی‌آید که هرکسی کاری را می‌کند که منافعش را تأمین کند حتی اگر به ضرر دیگران تمام بشود. این نظریه ریشه‌دار ثابت کرد که لیبرالیزم بازار و آزادسازی تجارت در همه دوره‌های موفق نیست و اکنون از نظریه‌پردازانی که تبلیغ می‌کردند سعادت بشر به آزادی بازار بسته است شروع به بازنگری کردند. این بازنگری‌ها شاید جهان را نجات ندهند چون این ایدئولوژی‌ها نرم و عملی‌اند، اما راه را برای تعدیل‌ها و چشم اندازهای جدید باز می‌کنند.
هرکسی توئیت‌های رئیس جمهوری ترامپ را بخواند درحالی که علیه ادامه قرنطینه فریاد می‌زند:«منیوستا را آزاد کنید»، «میشیگان را آزاد کنید» و «ویرجینیا را آزاد کنید» فکر می‌کند رفیق چه‌گوارا از قبرش برخاسته و نه رئیس جمهوری بزرگ‌ترین کشور سرمایه‌داری جهان است که سخن می‌گوید. بدون شک واقعیت تغییرات را تحمیل می‌کند.
اکنون پرسش‌ها نشان می‌دهند مشکل کجاست و سخن از نظام جدید جهانی به میان آمده. آیا نظام‌های لیبرال راه حل‌اند در حالی که مشخص شد این کشورها در درمان ویروس درمانده‌اند و نظام سلامت آنها از درون فروپاشید.
پیشرفت علمی و تکنولوژی هرچند چشم‌گیر بود، اما چه سود وقتی عدالت نباشد و نگاه تکروانه باشد. آیا همین کافی است که نمای خارجی عمارت نوآورانه باشد، اما در درون آن آشوب و تناقضی جیغ برقراراست.
این روند ناعادلانه اجتماعی خواه در سطح کشورها یا افراد نیازمند لحظه‌ای درنگ و بازنگری و شفافیت با خویشتن است. هیچ چیز بدون دلیل پیش نمی‌آید و مسائل علت و معلول‌اند حتی اگر رابطه آنها در آن دم غیرواضح به نظر برسد.
ویروس ابتلاست اما پیامی با چند مضمون دارد؛ جهان به عنوان یک واحد کلی بحران مشترکی را تجربه نکرد که همه افراد مانند اکنون لمس کرده باشند. و این شاید موجب پیدایش احساس مشترکی شد با عنوان «دموکراسی ابتلا». ویروس ثروتمند و تهی‌دست، کشورهای پیشرفته و فقیر را به یک اندازه گرفتار کرد. این امر مسئولیت شکست دادن آن را مشترک و کاری انسانی مشترک می‌سازد که از سیاست و محاسبات اقتصادی فراتر می‌رود.
کرونا حادثه‌ای است که می‌تواند نقطه تغییر به سود بشریت باشد. بسیاری از بحران‌ها فضایی برای بازنگری خطاها و تعیین سمت و سو و چیره ساختن عقل و عدالت به وجود می‌آورند نه فقط در سطح کشورها که بسیار به این بازنگری نیاز دارند، بلکه در خود افراد. وجدان فردی سلاحی است که انسان را حفظ می‌کند و از درگیری‌ها دورمی‌سازد و صلح را می‌آفریند.