مرزها در لبنان مسئله مرزی نیستند. دردل سیاستهای داخلی کشور قراردارند، اما درعین حال در قلب احساسات و عواطفی است که مردم آن درسینه دارند.
چنین وضعیتی عموماً درکشورهایی که درآنها سه مشخصه وجود دارد پیش میآید: تازه تأسیس بودن، تضاد گروههای داخلی و نگرانی از همسایه خارجی و بی ثباتی آن. لبنان درجمع شدن این سه صفت نمونه است. به همین دلیل بیش ازآنکه اوضاع داخلی منبع وضعیت مرزی باشند وضعیت مرزی سیاستهای داخلی را دیکته میکند.
به طور سنتی گروههای لبنانی به ترس از هرکس از آن سوی مرزها بیاید معروف شدهاند و «پیروزمندی و رشادت ارتش» به دفاع ازآن پیوند خورد. درمقابل گروههای دیگری به اعتماد به آنچه ازآن سمت میآید معروف شدند تا جایی که برای آنها « ویران ساختن مرزهای سایکس بیکو» یکی از معیارهای «قهرمانی» شد. قلب گروههای اول برای کسانی که از مرزهای لبنان دورند میتپد، درزمان بحرانها از آنها یاری میطلبند و ازپشت دریاها و اقیانوسهای میآِیند تا به آنها کمک کنند. گروههای دوم از غریبههای دور از «منطقه» میترسند که نباید مرزهای اطرافش قطع شوند.
میان مرزها به عنوان دیواری که محافظت میکند و مرزها به عنوان عایقی مانع تأویلها فراوانند و اختلافات بسیار. برخی میگویند مرزها به وجود آمدند تا اختلافات موجود بین گروهها را رسمیت ببخشند و برخی دیگر براین باورند که همانها مایه پیدایش اختلافات شدند و عوامل تغذیه کننده آنها را مهیا ساختند. به احتمال فراوان حقیقت درجایی میان همه این نظریهها جای دارد که تضاد آنها ناشی ازآن است که برخی آنها را همچون متنهایی معصوم و پاک میخوانند درحالی که برخی دیگر آنها را به گونهای میخوانند که در میان سطور مقاصدی دارند.
براین اساس وجود ملی لبنان به شکلی محکم با مرزها پیوند خورده است. این ازهمان ابتدا به وجود آمد، یعنی با محلق کردن «چهار محال»(راشیّا، حاصبیّا، بعلبک و المعلّقه) به «لبنان بزرگ» درسال 1920 و جنگ و جدلها و تنشهایی که درپی داشت. این مرزبندی هرچند با اسمها و عناوین مختلف، همچنان بسیاری از ماجراهای امروز درمیان لبنان و سوریه و اسرائیل را تفسیرمیکند. ایدئولوژی رسمی اولی قائل به « شکستن مرزها» است درحالی که ایدئولوژی رسمی دومی ازمحدود ساختن مرزها برخورداراست. و این همچنین دومشکل کنونی و درهم پیچیده خشکی و دریای لبنان را توضیح میدهد که ترسیم مرزها با دو کشور سرسخت میباشد. وزیرخارجه سوریه ولید المعلم چندی پیش اظهارات پیشین خود درباره عدم ترسیم حدود را تکرار کرد «چون لبنان کشور دشمنی نیست» با علم به اینکه لبنانیها قبول نمیکنند با اسرائیل مرزهایشان را ترسیم کنند چون دقیقا «کشور دشمن» است!
فراتر از این؛ هستند کسانی که خود لبنان را مرزی فرض میکنند که از محدودیت جغرافیاییاش ناشی میشود. تا وقتی که به مرز میان شرق و غرب توصیف میشود درزمان تفاهم نقش پل میگیرد و درزمان خشم به هیئت زلزله درمیآید. این رفتار به مدت دو قرن موفق و چند سال کوتاهی نیمه موفق بود. با اسرائیل آتش بس سال 1949 دررودس با قطع روابط اقتصادی با کشور عبری همراه شد. اینگونه بود که مرزهای جنوبی آرام شدند و بندر بیروت از رقابت با بندر حیفا دوری گزید. صلح و ثبات و آرامش به مدت دو دهه. با سوریه که بخشی از «جمهوری متحد عربی» بود، دیدار معروف در خیمه مرزی بین جمال عبدالناصر و فؤاد شهاب ثبات داخلی را تأمین کرد، اما هزینهاش چندان کم نبود: گرو گذاشتن سیاست خارجه به دست قاهره و حذف مخالفان ناصریسم(ازجمله کمیل شمعون و ریمون اّده) درانتخابات پارلمانی. پس از 1967 سوریه خود را به منبع جنگجویانی مبدل ساخت که قصد داشتند فلسطین را ازراه لبنان آزاد کنند.
از آن زمان «تمدنها» تصمیم گرفتند «آمیزش» و«گفتوگو» نکنند و لبنان دیگر پل نبود. به تدریج و با اندکی فاصله به منطقه زلزلهها تبدیل شد.
مرز بین سوریه و اسرائیل است. و شاید منبع زیرکی که به حافظ اسد نسبت میدهند دقیقا همین باشد: او لبنان را دوباره به عنوان مرز اختراع کرد تا مانع از اصطکاک مستقیم او با «دشمن صهیونیستی» بشود و با آن مرز با «برادری» رفتار کرد که معنای برادری را تغییرداد. و لبنان همچنان مرز ایرانی-اسرائیلی است، و این مأموریتی است که «حزب الله» از زمان تأسیسش درچهار دهه پیش داوطلبانه انجام میدهد. دراین تشکیک میشود که تحولات ترسناک اخیر با انفجار تأسیسات اتمی نطنز ایران پس از انفجار انباراسلحه در پارچین ما را به عقب نشینی از این مأموریت داوطلبانه مرزی وادارکند.
مهمتر از همه اینها ما اکنون درزیر فشار دو بعد مرزی پرفشار قرارداریم. اولا مزارع معروف شبعا وجود دارند و جهت یادآوری این منطقه 40 کیلومتر مربع مساحت دارد که از حافظهای مرده درپاسخ به اعلام ایهود باراک نخست وزیروقت اسرائیل برای عقب نشینی یکجانبه از لبنان بیرون کشیده شد. این مزارع را پیش ازآن اسرائیل درسال 1967 از سوریه اشغال کرده بود نه از لبنان. و امروز از لبنان خواسته میشود آنها را آزاد کند بدون آنکه سوریه لبنانی بودن آنها را به رسمیت بشناسد!
اما بعد دیگر مرزی گذرگاههایی هستند که قصد بستن آنها را ندارند و اخیرا گذرگاه الزبدانی از سمت سوریه به آنها اضافه شده است، جایی که «حزب الله» برآن تسلط دارد. جریان مالی که این معابر ایجاد میکنند نسبت به نقش سرنوشت سازشان جزئی است. به ما از شرق و جنوب وعده جنگ میدهند و هرکسی که با ما نمیجنگد از او دعوت میکنیم دست به این کار بزند تا مرزهایمان را آزاد کنیم و ازآنها به عنوان دکانی زیانده تمام عیار استفاده کنیم، اما بستن آنها ممنوع است.
TT
درباره لبنان به عنوان یک مشکل مرزی همیشگی
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة