مدت زمان طولانی از پیوستن به تویتر سرباز زدم. میدانستم نگه داشتن کهنه دراینجا مضحک است و مایه افتخار نیست، اما ازآن شانه خالی کردم. سرانجام به آن پیوستم:@samir_n_atallah اما موضع پیشین من تغییرنکرد. مسئلهای که همیشه با هیجان گفتهام؛ تویتر نمیتواند روزی بدیلی برای مطبوعات سنتی باشد هرچند بشر در جهان سرعت و تمایل به اختصار غرق بشود.
تویتر یک افزودنی به جهان مطبوعات است، اما نمیتواند روزی به جایگزین یا همتراز آن بدل بشود. وقتی رادیو متولد شد گفتند مطبوعات کاغذی را خواهد بلعید، اما به مطبوعات صوتی بزرگی تبدیل شد. وقتی تلویزیون پا به عرصه گذاشت گفتند صدا و تصویر روزنامه چاپی و خبر رادیویی پیرامون جهان را به گذشته خواهند سپرد. تلویزیون خود به رازی دیگر تبدیل شد که مدعی پخش مستقیم، فوری یا زنده است.
اما مطبوعات کاغذی و رادیو که فضای بسیاری از جهانشان را واگذارکردند همچنان به زندگی خود ادامه دادند. تفاوت همچنان درابزار نوشتن در توصیف و بیان و ابزارهای دیگر باقی ماند. مصایب اخیر لبنان ما را به این باور برگرداند: آیا رسانه تویتر آن را جوابگوست؟ شاید دونالد ترامپ و بوریس جانسون را برای اعلام موضع یا ارسال پیام تسلیت کفایت بکند، اما فضای تویتر دربرابر دیگر پوششهای خبری توسط مطبوعات و شبکههای پخش مستقیم کجای کارقرارداشت. تویتر یک ابزار شخصی یا فردی است حتی اگر صاحب آن حساب میلیونها دنبال کننده داشته باشد. درفاجعهای این چنینی مردم دیگر به ایجاز و 140 کلمه یا الزامات دوران تن نمیدهند. اینجا رسانههای مکتوب در کنار دیگر اشکال رسانهها اهمیت نخستین خودشان را بازمییابند. و تویتر دربرابر دیگر رسانهها عقب مینشیند و به نقش اولین خودش برمیگردد: حسابی که بیان کننده دیدگاه، احساس، موضع رسمی یا شخصی صاحب آن است.
این یک مطالعه یا دادخواهی در دفاع از یک عقبماندگی غیرقابل دفاع نیست. اما فرصتی است برای برگشتن به اعماق این حرفه که میان حوداث جداگانه و مردم پیوند برقرارمیکند. میان خویشتن و تاریخ. اگر این توئیتی بر تویتر بود به این شکل درمیآمد: ماه آگوست در لندن و پشت پنجره باران و باد و صدای کبوتر، نمیخواهم مانند ابونواس الحمدانی دلش برمن نرم شود. و این هم یک توئیت دیگر: ماه آگوست در لندن و مثل همیشه هوا در روز چهار فصل است و چهل بوستان و یک همسایه: کبوتر یا بغبغوی آن.