جیمز ستافریدیس
TT

ضربه‌های اخیر امریکا، پیام درست به تهران

جنگنده‌های امریکایی روز پنجشنبه گذشته با بمب‌های هدایت شونده بسیار دقیق به مرکز زیرساختی حمله کردند که بر سر دو راهی درشرق سوریه قرار داشت، همان جایی که شبه نظامیان مورد حمایت ایران از آن استفاده می‌کردند. براساس برخی گزارش‌های رسیده، حمله منجر به کشته شدن دست‌کم یک و حداکثر 20 نفر و زخمی شدن تعدادی دیگر شد و شامل به کارگیری 7 بمب بسیار دقیق بود.

این حمله امریکایی از جهت سطح قدرت نظامی به کارگرفته شده از قبیل انتخاب‌های معتدل از سوی رئیس جمهوری امریکا جو بایدن که هدف از آن کاملاً روشن و به دنبال ارسال پیام به دولت ایران بود، جایگزینی برای وارد ساختن ضرر‌های فراوان و خسارت‌های سنگین محسوب می‌شود.

حمله اخیر امریکا منعکس کننده پاسخ نظامی مناسب و توجیه شده به حملات موشکی بود که اخیراً به پایگاه‌های امریکایی درعراق صورت گرفت که نیروهای امریکایی و نیروهای ائتلاف درکنار هم همراه با بازنشستگان غیرنظامی مشغول آموزش نیروهای نظامی عراقی بودند.

آن حملات موشکی موجب کشته و زخمی شدن دست‌کم یک سرباز امریکایی شدند.

به طور کلی می‌توان همه مسئله را به بخشی از دوره تنش‌زایی دید که با ترور ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی در ماه ژانویه سال پیش آغاز شد که ضربه‌ها و حملات بسیاری انجام داده بود و بسیاری از نیروهای امریکایی در منطقه را از بین برده بودند. گمان می‌کنم پیام امریکایی چنین مضمونی داشته باشد:« شما در نهایت آنچه کاشتید برداشت می‌کنید». جان کربی سخنگوی وزارت دفاع امریکا گفت، با این حمله به عنوان پاسخ به حملات اخیری که به نیروهای امریکایی و ائتلاف در عراق صورت گرفت، علاوه بر تهدیدهای مستمری که جان این سربازان را به مخاطره می‌انداخت‌، موافقت شد. وی افزود و گفت:« انجام این عملیات نظامی مناسب درهمآهنگی با اقدامات دیپلماتیک معمول صورت گرفت از جمله مشورت با شرکای ما در ائتلاف. این حمله پیامی بسیار روشن دارد: رئیس جمهوری جو بایدن، به محافظت از سربازان امریکایی و نیروهای ائتلاف کاملاً اهمیت می‌دهد و در عین حال دولت امریکا به شکلی عمدی و قاطع برخورد کرد که هدفش آرام کردن تنش‌آفرینی در همه منطقه در شرق سوریه و عراق است».

چه فکری پشت حمله اخیر امریکا وجود دارد و آیا واقعاً به کاهش تنش و آرام کردن شدت رویارویی با ایران در منطقه منجر خواهد شد؟

به عنوان یک فرمانده نظامی در طول سال‌های خدمتم در نیروی دریایی امریکا دستور زدن ضربه‌های بسیاری را داده‌ام، اما تنها یک بار برایم مهم بود. و آن هم اواخر تابستان سال 1998 علیه یکی از پادگان‌های آموزشی وابسته به گروه القاعده در پاکستان بود آن هم وقتی که فرمانده جنگی دریایی در گروه جنگی ضربت همراه با ناو هواپیمابر لینکلن بودم. حمله برای انتقام از انفجار آن زمان سفارت امریکا در شرق افریقا صورت گرفت. وقتی موشک‌های هدایت شونده توماهوک هدف مورد نظر را نابود کردند و در کشتن گروهی از سران گروه «القاعده» به خطا رفتند. بعد بار دیگر نام گروه «القاعده» را در حملات یازده سپتامبر سال 2001 شنیدیم و چیزی نمانده بود آن روز من یکی از کشته شدگان در ساختمان وزارت دفاع امریکا باشم، چرا که حمله در جایی نزدیک دفتر کارم در کنار ساختمانی که هواپیما با آن برخورد کرد، صورت گرفت.

حمله‌ای که نیروهای تحت امرمن درسال 1998 انجام دادند، مانند همان حمله‌ای بود که نیروهای امریکایی روز پنجشنبه در سوریه انجام دادند از جهت ملایم و معقول بودن و اجرای خوب و ضروری برای اثبات اینکه دولت امریکا به هیچ وجه با حمله به سربازان خود که درخارج مشغول انجام خدمت‌اند کنار نمی‌آید. با این حال، ضربه اول من مانع از گروه «القاعده» نشد، و حتی شاید آن گروه تروریست را واداشت دست به حملات بیشتری بزنند، همان‌هایی که سال 2001 به اوج‌ رسیدند. آنچه مایه تأسف است و به عنوان یک اصل کلی در روابط بین‌المللی معروف، حمله اولی عموماً به حمله دیگر منجر می‌شود.

ایرانی‌ها آشکارا خیلی نرم و راحت از نردبان تنش‌افزایی بالا می‌رفتند. با پهپادها به میادین نفتی سعودی حمله بردند و از آشوبگران حوثی در یمن حمایت کردند و همچنان حمایت می‌کنند که با موشک‌های دوربرد حملاتی به ریاض می‌کنند، همچنین کشتی‌های تجاری بسیاری را تصرف کردند از جمله نفتکش کره جنوبی که تا به امروز همچنان در  اختیار آنهاست و شبه نظامیان خود در سوریه و عراق را تشویق کردند به پایگاه‌ها و تأسیسات نظامی امریکا درآنجا حمله کنند.

آنها به حملات خود در گوشه و کنار ادامه می‌دهند به این دلیل که زیر فشار شدید تحریم‌های اقتصادی قراردارند و تمایل شدید دارند از دریچه بسیار تنگ آن بیرون بیایند. اوضاع به دلیل فشارهای سیاسی داخلی در ایران که برخاسته از نزدیک شدن فصل انتخابات ریاست جمهوری که قرار است درماه ژوئن آینده برگزار شود، رو به وخامت می‌رود.

تیم رئیس جمهوری بایدن کاربرد قدرت نظامی در منطقه خاورمیانه را عجیب نمی‌بیند. وزیر دفاع کنونی امریکا، ژنرال بازنشسته لوید اوستن رئیس فرماندهی مرکزی امریکا در دوره‌ای است که وزرات دفاع تعداد بی‌شماری حملات نظامی در منطقه انجام داد. همچنانکه وزیر خارجه آنتونی بلینکن دو طرف معادله نظامی و دیپلماتیک دولت رئیس جمهوری اسبق اوباما را دیده، اولی را به عنوان مشاور امنیت ملی معاون رئیس جمهوری درآن زمان و دومی به عنوان معاون وزیر خارجه پس از آن. بایدن به عنوان معاون رئیس جمهوری اوباما، درجایگاهی قرارداشت که ازبسیاری از گفت‌وگوها درباره به‌کارگیری قدرت نظامی از لیبی تا سوریه و حتی حمله‌ای که منجر به سرنگون ساختن اسامه بن لادن رهبر گروه «القاعده» شد، مطلع می‌شد. آنها از تبعات چنین ضربه‌های نظامی غافل نیستند و خیلی هم درباره نتایج طولانی مدت آنها خوش‌بین نیستند.

مسئله باید واضح باشد خواه درباره واقعیت حملات ایرانی به پایگاه‌های امریکایی و خواه این پاسخ محدود به آنها، مسیر پیش روی ایران پیچیده و بسیار پرتنش خواهد بود. کربی که خود ادمیرال بازنشسته و یکی از باتجربه‌ترین و شایسته‌ترین سخنگویان رسمی برای رفتن پشت تریبون رسانه‌ای وزارت دفاع به طور مطلق است، هرآنچه که با کلمات درست و گویا می‌توان گفت را به زبان آورد:« پاسخ ملایم»، «مشورت با شرکا در ائتلاف» و «پیام بسیار روشن». پیامی که ارسال شد بسیار ساده بود: دست از رفتارهای احمقانه بردارید و بگذارید گفت‌وگو با هم را آغاز کنیم.