سمير عطا الله
نویسنده و روزنامه‌نگار لبنانی، در روزنامه‌های النهار و دو مجله الاسبوع العربی و الصیاد لبنانی و روزنامه الانباء کویتی فعالیت کرده است
TT

سفر متفاوت

روای با گذشت ربع قرن از ازدواجش تصمیم گرفت و -همسرش نیز چنین تصمیم گرفت- که این مناسبت را به شکلی کاملاً متفاوت از سال‌های پیش جشن بگیرند. به دنبال تفاوت، اول اروپا و مکان‌های معروف در آسیا را کنار گذاشتند. دوست ما «چشم دوخته بود» به یک هنرپیشه جذاب یکی از سریال‌های حریم ترکی و درحالی که خودش را به معصومیت گرگ‌ها زده بود گفت، «این روزها نقل ترکیه زیاد می‌شود، نظرت با تفریحگاهی ساحلی و پرت در ترکیه چیست؟» و پاسخ رد فوری و قاطع رسید:« برسر چیز متفاوتی توافق کردیم، فرق ترکیه و کشور ما در چیست؟» مرد ترسید به تفاوت اعتراف کند و با موش مردگی گفت: «پس چه پیشنهادی داری؟». گفت: به جایی مانند هند فکرمی‌کنم. او هم گفت: فکر خوبیست. اما اگر به شهرهای معروف و پر از جهانگرد رفتیم، چه فرقی دارد، بهتر است سراغ آژانس مسافرتی متخصص در مکان‌های ناشناس بگردیم. و به سرعت برق «لپ تاپ» را قاپید و شروع کرد به «سرچ کردن» خواسته‌اش و بعد از ربع ساعت آژانس «کومار و کومار برای سفرهای داخلی هند» رسید.

سریع با آژانس تماس گرفت و درخواست کرد با آقای کومار صحبت کند. منشی با مهربانی شبیه فیلم‌های هندی گفت: کدام یکی؟ متحیر جواب داد«مهم نیست». مانگالا دختر هندی به روش ترانه‌های سینمایی جواب داد:« تو می‌دانی آقایان کومار دوقلو هستند...»... و قبل از اینکه جمله‌اش را تمام کند به او گفت:«دومی».

کومار دوم تلفن را گرفت و گفت« شما با کومار از شرکت کومار کومار صحبت می‌کنید، چه کمکی می‌توانم به شما بکنم؟» و راوی به آقای کومار گفت« من و همسرم می‌خواهیم یک ربع زندگی مشترک‌مان را جشن بگیریم و دنبال دورترین جا از شلوغی دوران می‌گردیم». آقای کومار از شرکت کومار کومار داد زد« جای درست آمدی و در زمان مناسب. ما اکنون برای سفر سیاحتی به منطقه‌ای تبلیغ می‌کنیم که کسی قبلاً اسمش را نشنیده».

راوی با آقای کومار از شرکت کومار کومار سر جزئیات توافق کرد؛ بلیت‌ها. فرودگاه. مدت اقامت. راهنما. و در فرودگاه زن و شوهر مرد سیکی تابلو به دستی را دیدند که روی آن اسم‌شان به زبان انگلیسی و هندی نوشته شده بود. سلام کرد و خم شد و آنها را به سمت ماشینش برد. و برعکس راهنما حدود بیست سالی را خورده بود.

راوی از راننده راهنما فاصله زمانی تا هتل را پرسید و محترمانه جواب داد« سه ساعت». دامادی که با عروسش جشن گرفته بود نگاهی انداخت و سفر جشن متفاوت آغاز شد. زن خوابید و مرد از تماشای جنگل‌ها و نیمه برهنه‌ها و چارپایانی که می‌چریدند لذت می‌برد.

مسافران شب به تفریحگاه رسیدند. تنها روشنایی از چراغ ماشین آنها می‌آمد و چراغ سالن پذیرش. کارمند به گرمی از آنها استقبال کرد و خوش آمد گفت. با آنها تا اتاقی رفت که دو تخت چوبی از زمان استعمار بریتانیایی داشت. داماد از کارمند سراغ وای فای را گرفت و درجواب شنید نزدیک‌ترین جا 50 کیلومتر با اینجا فاصله دارد.

راوی گفت: صبح روز بعد به همراه راهنما به فرودگاه برگشتیم. با آقای کومار از شرکت کومار کومار تماس گرفتم و به او خبر دادم سفر خیلی متفاوت‌تر از آنی بودم که تصور می‌کردیم. آقای کومار از شرکت کومار کومار از تعریف و تمجید سپاسگزاری کرد.