رابرت فورد
سفیر سابق امریکا در سوریه و الجزایر و پژوهشگر مرکز خاورمیانه واشنگتن
TT

سوریه را درست نشناختیم

وقتی ده سال پیش سفیر ایالات متحده در سوریه بودم، معمولاً با پای پیاده به سمت مغازه‌ای می‌رفتم که گوشت با خمیر می‌فروخت تا غذای شام را از آن خرید کنم و با خود به محل اقامتم ببرم. در مسیرم از کنار کافه‌ها و مراکز تجاری می‌گذشتم که مردم روی صفحه‌های تلویزیون حوادثی را دنبال می‌کردند که در مصر و پس از آن لیبی و یمن روی می‌داد.

شب 17 فوریه از راهپیمایی مسالمت آمیز که همان روز در بازار الحریقه در قلب دمشق و به فاصله سه کلیومتری از مقر سفارتمان به راه افتاده بود خبردار شدیم. یکی از سوری‌‎‌ها من را راهنمایی کرد که چطور می‌توانم اطلاعاتی روی شبکه‌های اجتماعی از این تظاهرات به دست بیاورم. همچنین توسط دوستان سوری از حوادثی که در درعا روی داده بود باخبر شدیم و به ما یاد دادند چطور می‌توانیم از طریق ↔فیسبوک≈ به اطلاعات دست پیدا کنیم و در آن روزها مانند همه سوری‌ها، شبکه‌های خبری را دنبال کردیم.

وقتی امروز اتفاقات آن زمان را از ذهن می‌گذرانم، می‌بینم ما همواره له‌له زنان تلاش می‌کردیم به تحولات حوادث سوریه برسیم. و مهم‌تر از آن ما نمی‌فهمیدیم با حلول سال 2012 مسئله به یک جنگ تمام عیار بدل شده بود. اما سوری‌ها روی زمین که زیر بار و فشار بشکه‌های آتشین و حملات با سلاح شیمایی بودند این مسئله را فهمیدند. در مقابل مقامات امریکایی که در دوردست و واشنگتن زندگی می‌کردند اصرار داشتند از ↔نبود راه حل نظامی≈ سخن بگویند. و از سال 2011 تا به امروز همین را هزاران بار تکرار کردیم تا جایی که این جمله به باوری راسخ در ذهن ما تبدیل شد.

با وجود این حقیقت پابرجا می‌ماند که درجنگ‌ها نوازن نظامی مهم‌ترین مسئله است.

در این باره یادآوری این نکته جالب است که استالین وقتی مشاورانش به او هشدار دادند که پاپ واتیکان از رفتارهای شوروی در لهستان، کشور کاتولیک، خشمگین می‌شود این پرسش را مطرح می‌کرد↔ پاپ چندتا گردان دارد؟≈. و عملاً ارتش شوروی به مدت49 سال در لهستان باقی ماند.

از جهتی امریکایی‌ها پس از اینکه نیروهی هوایی روسیه در ماه سپتامبر سال 2015 به طور مستقیم وارد جنگ سوریه شدند و رئیس جمهوری باراک اوباما پیش‌بینی کرد روس‌ها با این کار در مردابی فرومی‌روند که امریکایی‌ها در ویتنام افتادند، پاسخ ندادند. اما نکته قابل توجه در اینجا اینکه در ویتنام با هر تنش‌آفرینی امریکا، اتحاد جماهیر شوروی و چین امکانات پشتیبانی و سلاح برای ویتنام شمالی می‌فرستادند.

از سویی واشنگتن نفهمید بدون تنش‌آفرینی ازسوی مخالفان سوری، هیچ مردابی در انتظار روسیه نخواهد بود. و هنوز از برخی افراد در واشنگتن می‌شنوم که اظهار امیدواری می‌کنند که روسیه در سوریه با مرداب روبه روبشود. اما روشن است که توازن نظامی به سود مسکو و دمشق می‌چرخد و مسکو به سادگی می‌تواند از عهده هزینه جنگ در سوریه برآید.

برای نمونه بسیاری از امریکایی‌ها به قدرت تحریم‌های اقتصادی امید بسته‌اند تا بشار اسد امتیاز بدهد که روشن است با وجود تحریم‌ها برعرش قدرت می‌ماند.

از این گذشته، امریکایی‌ها با این گمان که توافق میان وزرای خارجه در جلسات ↔گروه دوستان سوریه≈ هم‌تراز توافق پیرامون استراتژی و تاکتیک نظامی در جنگ است، به خطا افتادند. از سوی خود درحل مشکل تعارض منافع و برنامه‌ها و اهداف ملی و رفتارهای متضاد دستگاه‌های اطلاعاتی کشورهای ↔دوست سوریه≈ که به ↔ارتش آزاد سوریه≈ ضرر زد و کمک نظامی به اسد کرد، ناکام شدیم.

اما خطای بزرگی که امریکایی‌ها مرتکب شدند همان ناتوانی آنها در فهم این بود که سوری‎ها چگونه فکرمی‌کنند.

من شخصاً ماه جولای سال 2011 به حماه سفر کردم تا پیامی به دولت اسد بفرستم با این مضمون که برخلاف آنچه در سال 1982 اتفاق افتاد، اگر دست به کشتار بزنند ما اوضاع را به دقت زیر نظر داریم. و همین را واقعاً بعد از سفرم به شهر، در دیدار روز دوشنبه با وزیر خارجه ولید المعلم گفتم.

با اینکه متأسفانه سفرم این تأثیر را بر بسیاری از تظاهرکنندگان سوری گذاشت که واشنگتن از ↔تغییرنظام≈ حمایت می‌کند و اظهارات صادره از اوباما در ماه آگوست سال 2011 درباره لزوم کناره گیری اسد آمد تا این تأثیر نادرست را تقویت کند.

اما در حقیقت و پس آنچه سال 2003 در بغداد روی داد، واشنگتن علاقمند بود دولت وحدت ملی برای مدیریت امور کشور در دوره انتقالی تشکیل شود که در مذاکرات میان سوری‌ها برآن توافق شود. با این حال رفتار و اظهارات امریکایی‌ها در دوره زمانی بین سال 2011 و 2019 نقطه تمرکز را به دور از مذاکرات سوری به سمت دخالت‌های کشورهای خارجی منتقل ساخت.

اکنون امریکایی‌ها امیدوارند که الگوی دولت خودمختار، اسد را به دادن امتیاز ناگزیر سازد. اما با تمرکز قدرت در دست گروه‌های نژادی جدا و شبه نظامیان مستقل و دولت مستقل، بسیاری از سوری‌ها معنای تمرکز زدایی و فدرالیزم را نمی‌فهمند، اما از این می‌ترسند که این تحرکات به تجزیه کشورشان منجر بشود.

اکثر امریکایی‌های موافق دولت خودمختار نمی‌دانند چطور اسد از این ترس‌ها بهره‌برداری می‌کند. و شاید سوری‌های محلی که مدیریت ادلب، عفرین، الحسکه، دیر الزور را در دست دارند به سوریه متحد تمایل داشته باشند، اما توضیح نمی‌دهند چگونه می‌توان به آن رسید.

و البته ساخت چنین دیدگاه و طرحی وقت می‌برد، اما نیازمند امتیاز دادن‌های بزرگی است که مخفی نمی‌مانند. و ضروری است این امتیاز دادن‌های دردناک باشند به خصوص از منظر توازن نظامی. و شاید ضروری باشد گفت‌وگوهای مربوط به این مسئله در گروه‌های کوچک آغاز شود سپس به تدریج گسترده شوند با ضرورت اینکه افکار و تلاش‌های سازماندهی از سوی سوری‌ها باشد و نه امریکایی‌ها.

در این راستا اشاره به این نکته ضروری است که آلمان‌ها پس از مذاکرات میان دو بخش آلمان شرقی و غربی که مسیری را طی کرد وحدت خود را سال 1990 به دست آوردند؛ زمانی که چهار کشور اشغالگر سرگرم بررسی امنیت منطقه‌ای اروپایی در یک مسیر متفاوت بودند. رسیدن به چنین توافقی امکان پذیر نبود اگر آلمان‌ها در گام نخست بین خود به این توافق نمی‌رسیدند.