رابطه بین رسانههای عمومی و افراطگرایی و تروریسم یک رابطه قدیمی است؛ تلاشها برای پرتوافکندن برآنها و تحلیل ابعاد آن از دهه هشتاد قرن پیش آغاز شد؛ وقتی که اندیشمندان و رهبران برجسته نسبت به گرایش رو به افزایش افراد دارای تمایلات خشونت آمیز و تندروی دربهکارگیری رسانههای سنتی برای انتشار افکار و دیدگاههای خود و بزرگنمایی بازتاب تلاشهای زشت خود هشدار دادند.
شاید گفته نخست وزیر سابق بریتانیا مارگرت تاچر در چهار دهه پیش در این راستا راهنمای خوبی باشد؛ تاچر این چالش را که آهنگ آن با گذشت سالها تندتر میشود به راه انداخت وقتی گفت، برخی پوششهای رسانهای «زمینه تبلیغاتی رایگان برای تروریسم مهیا میکنند و این تبلیغات همانند اکسیژنی است که تروریسم با آن زندگی میکند».
به نظرنمیرسد گفته آن زمان تاچر تنها یک اظهار نظر سیاسی باشد که گوینده آن تلاش میکرد از زیر بار مسئولیت دولت خود یا کاستن از آن در مواجهه با حوادث تروریستی گفته باشد که میتوانست موجب فشار یا به پرسش کشیدن قدرت آن بشود چون نشانههایی وجود دارد که تروریسم در نتیجه تبلیغ فعالیتهای خود و پرتو افکنی بر آنها توسط رسانهها نتایج مهمی میگیرد.
در این چارچوب مایکل گتر محقق دانشگاه وسترن استرالیایی« رابطه علت و معلولی بین پوشش وسیع رسانهای عملیات تروریستی و قدرت گرفتن تروریسم» وجود دارد و میگوید، تعدادی از حملات تروریستی را که بین سالهای 1970 و 2021 روی داده مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که «انتشار اخبار و مقالهها درباره افراطگرایی و تروریسم وقوع حوادث تروریستی جدید را تقویت میکند».
این تنها عامل مؤثر در آن روابط درهم تنیده بین رسانهها و تندروی و تروریسم نیست؛ در پیامی که ایمن الظواهری سال 2005، وقتی مرد شماره دو گروه «القاعده» بود برای ابو مصعب الزرقاوی، رهبر گروه «القاعده در بین النهرین» فرستاد، امکان کشف بُعد بهکارگیری مستقیم پوشش رسانهای به سود فعالیتهای تروریستی را نشان داد؛ چرا که در آن پیام این جمله معنا دار وجود داشت:« برادر، یادت باشد که نیمی از جنگ ما در رسانههاست».
اما گفتمان نفرت و تشویق به خشونت هیچ زمان بهتری برای شیوع و شکوفایی نیافت مگر با رونق گرفتن مدیومهای «شبکههای اجتماعی» که به بشریت مزایای نادری در سطح ارتباط و بیان دیدگاه و مشارکت در شأن عام بخشید در زمانی که به گفتمانهای مخرب فرصت بزرگی برای گسترش و اثرگذاری داد.
هیچ دلیلی بر خطر بسیار زیاد گفتمانهای منفی بر مدیومهای «شبکههای اجتماعی» - و به طور کلی شبکه «اینترنت»- بزرگتر از دوحادثه تروریستی پرسروصدا نیست؛ اول آنها در اورلاندو در ایالات متحده و سال 2016 روی داد و دوم حوداثش سه سال پس از آن تاریخ در نیوزلند اتفاق افتاد.
در حادثه اولی جوانی امریکایی از تبار افغانستانی به نام عمر متین حدود 50 نفر را در « باشگاه همجنسگراها» کشت و در حادثه دوم یک جوان استرالیایی به نام برنتون تارانت حدود 51 نفر نمازگزار را در دو مسجد نیوزلند کشت.
نکته قابل توجه اینکه مسئولان تحقیقات در دو حادثه به رابطه عمیقی دست یافتند که دو تروریست را به شبکه « اینترنت» و حسابهای افراطی بر «شبکههای اجتماعی» در طول تاریخ مشارکت تشویق کننده به خشونت و نفرت شدند.
در این راستا دو ملاحظه قابل توجه برجسته شد؛ طرفهای درگیر در تحقیقات کشف کردند که متین تلاش کرد در زمان ارتکاب جنایتش به روزرسانی «فیس بوک» خود را بررسی کرده درحالی که تارانت جنایت خود را به طور زنده از همان پلتفرم پخش کرد؛ در اولین پخش زنده حادثه تروریستی در تاریخ، مسئلهای که رسانههای ریشهدار را برآن داشت تا چنین تصور کنند که آن حوادث شاید «برای مدیومها(شبکههای اجتماعی) طراحی شدهاند».
به دلیل خشونتی که درآن حادثه کشتن نمازگزاران در نیوزلند وجود داشت، نخست وزیر این کشور جاسیندا آردرن، درسال 2019 ابتکار عملی برای مبارزه با محتواهای تروریستی و افراطگرا و خشونت روی شبکه «اینترنت» به راه انداخت؛ ابتکار عملی که در آن زمان با حمایت چشمگیر برخی سران و سازمانهای بینالمللی روبه روشد.
اما آن ابتکار عمل چندی پیش با حمایت قوی برخوردار شد وقتی که کاخ سفید در تصمیمی که منعکس کننده تغییر ملموس در سیاست امریکاست خبر از پیوستن ایالات متحده به آن داد آن هم پس از دوسال مخالفت دولت رئیس جمهوری سابق دونالد ترامپ برای مشارکت درآن.
برای موفقیت این ابتکار در فهماندن اهداف خود، باید فضای قانونگذاری مخالف با گفتمانهای خشونت و نفرت را تقویت کند و فشارها را بر شرکتهای بزرگ فنآوری پشتیبان مدیومهای «شبکههای اجتماعی» متمرکز کند تا بتواند نقش خود را درکاستن ازآن گفتمانهای زیانبار ایفا کنند و مکانیزم تقویت داوطلبانه و سازمان یافته و وسیع برای گفتمان رواداری بر شبکههای عنکبوتی راه بیاندازند.