رضوان السید
اندیشمند،نویسنده، دانشگاهی و سیاست‌مدار لبنانی و استاد تحقیقات اسلامی در دانشگاه لبنان
TT

چرا ايران وارد جنگ «بودن یا نبودن» شده است؟

چندین سال است که ایران وارد چنین جنگ‌های خشونت‌باری نشده که امروز شده است. درمقابل مشکلاتی‌ که در برابر ایران و میلیشیای آن می‌جهند، سخت بلکه بی نهایت سخت‌اند.
ازهفت سال پیش یا بیشتر، ایران می‌خواهد بر یمن مسلط شود و پادشاهی عربی سعودی و امنیت ناوبری دریایی در دریای عمان و باب‌المندب و دریای سرخ را تهدید کند. با اینکه ماه‌های اخیر با هدف تسلط بر مأرب علاوه بر تهدید امنیت پادشاهی با موشک‌ها و پهپادها شاهد جنگی بسیار خشونت‌بار بوده و هست. برای این و آن حوثی‌ها با هدف ایجاد رعب با آمار کشته شدگان کوچک و بزرگ، دست حمله به به اردوگاه پناهندگان و مناطق مسکونی می‌زنند. و حوثی‌ها طی 5 ماه علاوه بر هزاران زخمی بیش از ده‌ها هزار کشته دادند. و با این حال، نه می‌هراسند و نه عقب رانده می‌شوند. این همه اصرار در دست به جنایت‌های جنگی زدن و متحمل خسارت‌های هولناک شدن برای چیست؟
اتفاقاتی که در یمن رقم می‎خورند ، مانند آن و وحشتناک‌تر از آن در عراق روی می‌دهند. در یمن صحنه تا حدودی مبهم است. اما درعراق پهپادها و موشک‌های ایران همه جا را هدف قرارمی‌دهند و در تلاش برای ترور نخست وزیر الکاظمی تردیدی به خود راه نمی‌دهند. ظاهراً تنش‌زایی پس از شکست در انتخابات شکل گرفت. چون ما می‌دانیم ایرانی‌ها اهمیتی به انتخابات نمی‌دهند و این بار تلاش چندانی برای آن نکردند، پس اصرار بر اوج خشونت آن هم دقیقاً اکنون برای چیست؟
طبق معمول و پس از سال 2008 وقتی که «حزب الله» بیروت را اشغال کرد، با خونسردی رفتار کرد و اهمیتی به این یا آن پیروزی در انتخابات نمی‌داد چون مطمئن است هرچه می‌خواهد می‌تواند با سلاح یا درخشش آن به دست آورد. بلکه برای اولین بار از یک سال و نیم نشان می‌دهد با جدیت برای تشکیل دولت تلاش می‌کند. بعد از چند هفته پیش، حزب مغرور به سلاح و قدرت خود، اعصاب و شکیبایی‌اش را از دست داد. کار دولت را متوقف ساخت و به وزیر جورج قرداحی متمسک شد و رهبر حزب دکتر جعجع را با 100هزار نیروی جنگی خود تهدید کرد، چه اتفاقی افتاد؟ کدام خطر ویرانگر نزدیک شد که حزب را به رفتارهای شتابزده و هیجانی کشاند که مسیحی‌ها را پس از سنی‌ها از آن گرفت؟
مسئله به یمن، عراق و لبنان محدود نشد؛ بلکه همین مسئله در سوریه جاری است؛ به طوری که برای اولین بار میلیشیای شیعه درشمال و شمال شرقی سوریه در کنار روسیه و نیروهای نظام می‌جنگند، درحالی که خود ایران از خود و میلیشیایش در جنوب و مرکز دفاع نمی‌کند که مراکز و مقرهای آن ضربه‌های بی‌رحمانه‌ای از اسرائیل دریافت می‌کنند. آیا ایران می‌خواهد برمرزهای عراق بدون مرکز و جنوب سوریه تمرکز کند یا اینکه دستور باز نگه‌داشتن راه به سمت لبنان و مدیترانه و اسطوره آن از طریق سوریه است؟
شگفتی‌ها و عجایب این جنبه در دوره اخیر بی‌پایان است. در شرق دو جبهه ضد ایران شعله‌ور شدند؛ جبهه آذری و جبهه افغانستان طالبانی! و هر دو را نمی‌توان دست‌کم گرفت و به خصوص اگر این را درنظر داشته باشیم که تنش ایرانی در سوریه با تهدید ترکی روبه رواست و ترکیه با قدرت در تنش با آذربایجان نیز حضور دارد!
طی دو دهه همیشه چنین تصور می‌کردیم که ایران با هردخالتی که درکشورهای عربی می‌کند، با هدف رنجاندن ایالات متحده و جلب توجه آن صورت می‌گیرد. اما برای اولین پس از 10سال دو طرف امریکایی و ایرانی وارد حالت یأس از یکدیگر می‌شوند. امریکای دوره بایدن خواستار بازگشت به توافق هسته‌ای سال2015 است که ترامپ سال 2017 ازآن خارج شد. اما اکنون بیشتر می‌خواهد و ادعا می‌کند موشک‌های بالستیک و پهپادها خطرناک‌تر از هسته‌ای‌اند! ایران نیز همچنان براین پافشاری می‌کند که مذاکرات باید با لغو تحریم‌ها همراه بشوند. موعد بازگشت به مذاکرات در روز 29 نوامبر کنونی مشخص شد، اما کسی چه می‌داند تا آن زمان چه اتفاقی می‌افتد؟
اجازه دهید به شق دیگری بپردازیم. الکاظمی نخست وزیر عراق تلاش کرد اندکی استقلال از خود نشان دهد. اما همزمان نسبت به روابط با تهران حساس بود. و با این حال میلیشیای وابسته با استفاده از پهپاد بمبگذاری شده و با هدف ترورش به منزلش حمله کرد. و در زمانی که اعضای حزب و «جنبش امل» وارد تظاهراتی پر سرو صدا در خیابان‌های بیروت مسیحی شده بودند، به سمت آنها شلیک شد و 7 نفر از شیعه‌ها کشته شدند. و اینگونه مسئله از هر طرف دچار تنش گشت و «همیشه خشمگین» از صداهایی از این یا آن سو واقعاً مانند همیشه و بلکه بیشتر به سمت تهدید برگشت و دیگر سهل‌انگار و بی‌توجه نماند.
و به این صحنه‌ای اضافه می‌شود تا جنگ را قریب الوقوع نشان دهد اینکه اسرائیل به حملات خود با خشونت بی‌سابقه‌ای به مراکز ایران و «حزب الله» در سوریه ادامه می‌دهد. و آنچه به این مسئله دامن می‌زند اینکه پس از سفر نخست وزیر جدید اسرائیل به روسیه و دیدار با پوتین از یک سو و ادعای مطبوعات اسرائیلی اینکه برسر بیرون راندن ایران از سوریه توافق شد ازسوی دیگر برحجم حملات افزوده شد.
در طول سال‎های گذشته ایران به تسلط بر چهار پایتخت عربی افتخار می‌کرد. اما امروز به نظرمی‌رسد ایران تصمیم به تخریب چهار پایتخت بلکه چهار کشور گرفته و لو با جنگ‌های ویرانگر. و به نظرنمی‌رسد با این کار بخواهد ایالات متحده را «تنبیه» کند، بلکه نفرت محض از همه عرب‎هاست که به سخنرانی‌های رهبر حزب مسلح برگشت، بدون آنکه مسئله از بروز لبه‌های تیزفرقه‌گرایی خالی باشد.
این توصیف مفصل برای دلیل آوردن کافی نیست و به فهم بیشتر کمک نمی‌کند. بلکه تهدید به جنگ، ویرانی و تهمت زدن‌های غیر معقول به عرب‌ها با جرم‎های ممکن و غیرممکن علیه ایران است که مسائل را به تروریسم محدود می‌ساخت و حالا پس از راه اندازی پهپادهایش نه تنها علیه پادشاهی بلکه ضد الکاظمی نیز به فراموشی سپرده شد!
آیا ایران از بازگشت توافق هسته‌ای ناامید شده یا اینکه از ائتلاف‌های خود با چین و روسیه مطمئن است تا جایی که مثل همیشه به لبه پرتگاه برسد که دیگران تسلیم شوند یا به مذاکره پناه می‌برند؟ یا اینکه احساس می‌کند علیه خواسته‌هایش در عراق، لبنان و افغانستان تمرد و عصیان رو به افزایش گذاشته و به دادن درس‌ها در اصرار بر امر واقع روی می‌آورد؟
ویلیام شکسپیر می‌گوید: مصیبت‌ها یک به یک از راه نمی‌رسند! و اینگونه است که سراسیمگی ایرانی شاید تنها یک دلیل نداشته باشد. چرا که محال است کشورها و ملت‌های عرب دربرابر دخالت‌ها و تخریب ایرانی دست‌بسته بمانند.
تاکنون بلندترین صداها در مقابل تهدید جنگی ایران یمنی‌ها با همکاری ائتلاف عربی هستند. اما گلایه با صدای بلند پدیده‌ای درعراق، لبنان و تا حدودی سوریه است.
به هرحال نکته عجیب در سراسیمگی ایران این احساس را به انسان می‌دهد که گویی جنگ بودن و نبودن است با اینکه همه جنگ‌ها در کشورهای دیگران و ضد انسان‌ها، امنیت و آبادانی آنها درجریان است.
کشته راضی می‌شود و قاتل راضی نمی‌شود.