سمير عطا الله
نویسنده و روزنامه‌نگار لبنانی، در روزنامه‌های النهار و دو مجله الاسبوع العربی و الصیاد لبنانی و روزنامه الانباء کویتی فعالیت کرده است
TT

  زمین و دریا و پل میان آنها

دیروز نوشتم، سه کشور خلیجی که شاهزاده محمد بن سلمان در مرحله اول سفر دوره‌ای خود از آنها دیدار کرد، همه آنها را مرزهای زمینی و دریایی واحد، روابط تاریخی و فرهنگی جامع به هم پیوند می‌دهد. آیا می‌توان به این واقعیت طبیعی چیزی افزود؟ بله، اگر بخواهیم به روابط موجود پیوند دیگری اضافه کنیم، می‌توانیم به پلی یاد کنیم که میزان مبادلات بین دو کشور را افزایش داد و سطح مشارکت استراتژیک در همه زمینه‌ها و افق‌ها را بالاتر برد از مجرای اقتصادی و فرهنگی تا ضرورت‌های امنیتی و سرنوشت ساز.
«پل ملک فهد» نشانه‌ای یگانه در روابطه عربی بود. زمانی که بسیاری از کشورها در شرق و غرب، مرزها را برای تبادل هراس و نگرانی به کارمی‌برند یا برای بستن آنها و قطع روابط و تبادل تحریم‌ها تلاش می‌کنند، رابطه بین ریاض و منامه همیشه مسابقه‌‌ای بر سر افزایش ثمرات همسایگی و حسن همجواری بوده است. اهمیت این روابط تاریخی در محنت جزیره زیبا در چند سال پیش بروز یافت، وقتی که نیروهای پادشاهی از پل گذشتند تا همسایه تاریخی خود را از افترا و تجاوز حفظ کنند.
سفر ولیعهد در سرزمین خلیج گویی برای نمایش اهمیت وحدت بین مردم همسایه‌ به نظرآمد، در حالی که بنیادهای وحدت ملی در بسیاری کشورهای دیگر دچار شکاف و تنش می‌شوند و شعله می‌کشند. از برجسته‌ترین نتایج این سیاست حکیمانه شکوفایی اقتصادی است که مجموعه خلیجی در همه زمینه‌ها و در همه سطوح از آن بهره می‌برند به خصوص در سطح اقتصادی که برای همگان ثبات معیشتی ممتازی را مهیا می‌کند در حالی که پراکندگی و از هم گسیختگی کشورهای دیگر به شکل مصایب حیاتی و توسعه‌ای برملت‌های خود منعکس می‌شوند.
خلیج پنجاه سال پیش نمونه اختلافات و درگیری‌ها و جنگ‌های مرزی بود و در نتیجه زندگی آکنده از عقب‌ماندگی و نیاز و سوء مدیریت. امروز الگوی کاملاً متفاوتی است. و اگر کشور امارات پنجاهمین سال تأسیس خود را جشن می‌گیرد، می‌داند مسافت بی حد و مرزی را به سمت رشد و توسعه پیموده است. پس از آنکه نمونه‌ای از کشورهای گم شده در صحرا به نظرمی‌رسید که هیچ نشانه‌ای در پیوستگی به دوران نداشت، اینک امروز از نظر شاخص‌های عمران و آموزش و دیگر زمینه‌های زندگی از هرمجموعه دیگر جهان پیش‌تر می‌رود. 
دو چیز را نمی‌توان پنهان ساخت: غنا و فقر. یا آبادانی و ویرانی. یا خرابی و بی‌حاصلی. خوشبختی و بدبختی ملت‌ها یا میزان پیوستگی آنها به جهان لیاقت‌ها و عمق غرق و فسیل شدن و جهان نیازمندی. شاید امروز سخنرانان انقلاب در صلاله از خود بپرسند، اگر انقلاب واقعاً پیروز می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد و سطح زندگی که امروز این کشور شکوفا و برخوردار از امنیت و آرامش و ثبات دارد چه می‌بود، در حالی که خطیبان حوثی بین مردم خود شهادت و گرسنگی و مرگ توزیع می‌کنند همان طور که بین همسایه‌های خود پهپاد و موشک‌های ساخت تهران را تقسیم می‌کنند.
هرکشوری که شاهزاده محمد بن سلمان به آن سفرکرد در آن نشانه‌های سیاسی جدیدی دید که از ذهن هیچ کسی نمی‌گذشت. تعطیلات هفتگی عجیب در امارات و کلیسایی که در بحرین افتتاح می‌شود و همایش فلسفه در ریاض و سلطانی که از دانشگاه آکسفورد به عمان آمده و نمایشگاهی از مهم‌ترین نمایشگاه‌های جهان در دبی یا نمایشگاه دائمی کتاب و فرهنگ در شارقه. در مقابل جهانی دیگر اصرار بر جنگ با آسیاب‌ها و تباه ساختن وقت و ثروت و پراندن موشک مانند بادبادک‌های کاغذی در دست کودکان دارد. و مایه تأسف اینکه فاصله هر روز بزرگ‌تر می‌شود و بیشتر دهان بازمی‌کند. و درحالی که آبادانی و شکوفایی هر دو هَل مِن مزید می‌خوانند، فرهنگ خطابه‌ها و تحریک و نفرت و تهدید و خشم نیز شکوفایی خود را می‌طلبد. و همه آنها قرص نانی دست کسی نمی‌دند. و به جای هدر دادن همه چیز، بهتر است گروه «انقلاب» از کهن مردان صلاله درباره تفاوت بین صنعت زندگی و صنعت مرگ بپرسند.