لبنانیها مانند همه مردم کره زمین همان رابطه را ویروس جهانی کرونا دارند. پدیده بسیار خطرناکی که تا به امروز جهان راه سیطره ذهنی و تحلیلی کامل برآن را به دست نیاورده است. پرسش درباره منشأ اصلی آن همچنان پابرجاست و پیشگوییهایی که درخصوص علم و پزشکی و مرگ به راه انداخت به نظر برخی بر ابهام آن میافزاید. آثار فاجعهبار اقتصادی و پیامدهای سیاسی آنها اما بسیار زیاد و بسیار نگران کنندهاند. احساس کاهش که آمار و ارقام آن را تقویت میکردند، سویه نوپدید اومیکرون به سرعت زدود و ناامیدی را بالاتر از حدی برد که بتوان برآن غلبه کرد و جمله جدیدی بر زبانها راه افتاد: تا بی نهایت با ما زندگی خواهد کرد.
پس پدیدهای شبیه واکنش طبیعی غالب وجود دارد که قدرتهای بشر را ناچیز میبیند یا این چیزی است که به نظر بسیاری میرسد. اجازه دهید برخی اوصافی را مرور کنیم که در باره اومیکرون گفته میشود که این تصور تیره را تأیید میکنند: به گفته آنتونی فاوچی رئیس مؤسسه ملی آلرژی و بیماریهای عفونی امریکا، دارای بیشترین ابتلا و بیشترین قابلیت شیوع نسبت به دیگر سویههای کروناست. به گفته وزرای بهداشت کشورهای گروه هفت، بزرگترین خطر بهداشتی امروز در جهان است. به گفته رئیس جمهوری امریکا جو بایدن، با سرعتی بالاتر شروع به شیوع در ایالات متحده خواهد کرد. از نظر سازمان بهداشت جهانی نیز به شکلی شیوع مییابد که در سویههای سابق ندیدیم.
«سویه» خود تعبیر شبیه تعابیر جنگی است که بیانگر دشواری جنگ علیه آن است: آزمایشگاههای درمان، به عنوان کارخانجات سلاح درآن جنگ، نمیتوانند تحرک آن را رصد کنند و موقعیتش را تشخیص دهند. بیش از آنکه نشان دهد، پنهان میکند. پشت سنگ و زیر زمین پنهان میشود و به افرادی که در سنگرهای خود آن را زیرنظر دارند، به طور غیرمنتظره به آنها هجوم میبرد. مانند توصیف مشهور نابغه الذبیانی وقتی از النعمان، پادشاه الحیره میگریخت و امیدی به موفقیت فرارش نداشت گفت:«مانند شبی که مرا فرامیگیرد».
این احساس که جنگ با پیروزی به پایان نمیرسند، برای جنگجویان احساسی بی رحمانه است و سختتر از آن این باور است که روبه افزایش دارد، راه رهایی وجود ندارد. درحالی که کسانی که در طول تاریخ به خلاص شدن باور داشتند، میگفتند آنها بر روند امور سیطره دارند و میتوانند طبیعت را کنترل کنند. ناتمامی که امروز تجربه میکنیم، برعکس نداشتن سیطره را فریاد میکند، هیچ تسلطی وجود ندارد. بیچارگی و فروتنی زاید جای ادعاهای مطلق را میگیرند.
جدای از این لبنانیها امروز با دو چیز از دیگران متمایز میشوند که در آنها نبود تسلط به واضحترین شکل آشکار میشود. دلار، که رو به بالا جهش میکند بی آنکه برای اکثریت مطلق قابل فهم باشد که چرا چنین میکند. تنها سه سال پیش به نظر آرام میرسید و تعداد زیادی از آنها به نظر میرسید میتوانستند آن را داشته باشند، به آن حرکت بدهند و برآن تسلط دارند. امروز اما ارقام بیشتر میشوند و قدرت خرید به موازات تورم ارقام کم میشود.
و دلار نیز غافلگیر میسازد و بی مقدمه رفتار میکند انگار با گرسنگی و در سایه نبود دارو با بیماری میکشد. با این حال، چنان تهدید میکند که گویی راه نجاتی از حملات پیاپیاش وجود ندارد درحالی که حاکمیت بیهوده و بینوا هیچ کاری برای متوقف ساختن حملاتش نمیکند. برخی گزارشهای دقیق که اعلام کردند ما هرگز از این حالت کنونی خارج نمیشویم، اگر هم چند سال قبل خارج شدیم، تصورات یأس آلود را تقویت میکنند. دیگر آنکه اگر پزشکی در حالت کرونا و اومیکرون ابهامی دیگر برابهام بیفزاید، اینجا علم غیرمردمی دیگر یعنی اقتصاد این مأموریت معمایی را به عهده میگیرد.
برخی از ما تصور میکنند با جاری ساختن سیل فحشهای لایق به سیاستمداران و افراد بانکی برآنچه اتفاق میافتد میتوان مسلط شد. تعدادی کمتر شاید آنچه دوره هجوهای ناصری درباره «مزدوران دلار» را به یاد بیاورند و اینکه دلار اساساً و اصلاً ملعون است. اما نه این و نه آن هیچ یک مانع ارز سبزرنگ نشده که « ازجایی که تصور نمیکنیم به سراغ ما نیاید».
«حزب الله» آخرین چیزی است که بر تسلط عقلانیت عصیان میکند و در لبنانیها تکروی میکند. درست است که ما در سایه این اوضاع عجیب و غریب چهل سال زندگی کردیم اما مرور زمان از طبیعت آن به عنوان یک پدیده عجیب عصیانگر برتعقل نکاست. تصور کنید: حزبی قویتر از حکومت و ارتشی قویتر از ارتش و احتمال مرگی مقیم و عمامهدار برای آزادسازی مزارع شبعای دارای مالکیت نامعلوم و نفوذ ایرانی از طریق عراق و سوریه تا پیش ما مستقر شود و لبنانیهایی که بیش از پنج میلیون به شمار نمیآیند به عنوان جنگجو «برای آزادسازی» فلسطین، سوریه، عراق و یمن و ... اعزام میشوند... و فراتر ازاین افقی دیده نمیشود که نشان دهد این پدیده عجیب و غریب به زودی کنار زده شود.
مردم سوریه و عراق چند سال پیش«داعش» را شناختند که در یک شبانه روز خلافت را برپا ساخت و بخشهایی از دو کشور مذکور را یکپارچه ساخت و گردنها را با شمشیر زدند و زنان را به اسارت بردند و تاکنون مشخص نیست به گذشته پیوسته باشد. کسی چه میداند شاید نصیب ما در این منطقه از جهان این باشد که قدرتهای تعقل ناپذیر که توان انجام هیچ کاری دیگر را ندارند مدیریت کنند.
TT
سهگانه ناتوانی تسلط عقل درلبنان:«کرونا»، دلار و «حزب الله»
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة