لیبیاییها درباره زمان برگزاری انتخابات مشغول مجادلهاند و جهان تلاش میکند آنها را قانع سازد تنها داروی بیماری پراکندگی است که کشور به آن مبتلا شده و بدون شک مرحله سادهای نیست و ترمیم نقشهها پس از آنکه میان گروهها، باورها، جریانها، رسانههای بیگانه و مزدورها تقسیم شود آسان نیست. داستان از انقلابیونی خشمگین آغاز میشود و با سربازهایی به پایان میرسد که برای رسیدن به منافع و نقشهای خود در بازی دیگران میجنگند.
بی هیچ اغراقی میتوان گفت، مستبد شیفته تصویر خود دوبار کشورش را مجازات میکند؛ اول زمانی که برآن حکومت میکند و بار دوم وقتی تکه پارههای آن از مشتش درمیروند. اجازه افراط در صحبت درباره بوکاسا، عیدی امین و دیگران را نداریم که سنگدلتر و هولناکتر از آنها را دیدیم. عبدالمنعم الهونی شریک معمر قذافی در«انقلاب فاتح» بود پیش از آنکه راهشان از هم جدا بشود. یک بار از او پرسیدم، آیا قذافی خود را رهبری تاریخی به حساب میآورد و درپاسخم گفت:« شک نداشت. از این بالاتر او عقیده داشت عنایت الهی او را فرستاد. من اغراق نمیکنم این حقیقت احساسات اوست و سخنانش مؤید این جنون اوست. مثال خیلی دقیقی را میآورد و میگفت مشرکان حضرت نوح را مسخره میکردند وقتی کشتی را آماده میکرد و او را به خاطر کاری که میکرد دست میانداختند. و اضافه میکرد کسانی که با نوح درکشتی بودند نجات یافتند وقتی طوفان آمد و کسانی که به او میخندیدند هلاک شدند».
چقدرسخت است جمع کردن نقشههایی که تکهتکه شدند! برای برپایی حکومت طبیعی به داوری صندوق رأی رفتن کافی نیست. عراق پس از صدام حسین مانند کسی زندگی میکند که روی طناب بسته راه میرود، گامها کُند و لرزان و هر لحظه خطر سقوط میرود و پناه بردن به داوری صندوقهای رأی نتوانست راه اعلام ولادت حکومت طبیعی را هموار کند که مؤسسههایش بتوانند با قدرتهای خود از پس چالشها برآیند. و در دوره پس از حمله امریکا، عراق با عملیات غارت هولناکی روبه روشد که میلیاردها دلار را در دایره اموال مفقود قرارداد. به موازات عملیات غارت ساخت و ترکیب عراق براثر تلاشهای فریبکارانه که گاهی رنگ بی حد و مرز مذهبی به خود گرفت که برخی اوقات به تغییر چهره مناطق و کوچاندن ساکنان و استیلا بر زمین آنها میرسید، تکهتکه شد. تجزیهای که ترکیب اصلی عراق دچارش شد، زمینهای مناسب برای انواع دخالتهای بینالمللی و منطقهای را فراهم ساخت. ایران موفق شد جایگاه اول قیمومیت بر تصمیمگیری عراقی را ازآن خود کند. قدرتش از به کارگیری حق وتو در مسائلی که با سیاستها و محاسباتش تعارض دارد گذشت تا به بازچینی معادلات و خطوط چهره رسید. و حقیقت اینکه شکنندگی وضعیت داخلی عراق را به ورقهای تبدیل کرد که بازتاب دهنده زورآزمایی بین واشنگتن و تهران شد. هرکسی که اوضاع بغداد را دنبال کند میفهمد همچنان هزینه آن تصمیم احمقانهای را میپردازد که واشنگتن گرفت، وقتی در پاسخ به «دو حمله به نیویورک و واشنگتن» اقدام به انجام برنامه تنبیهی کند.
حمله امریکا به عراق جنایتی بود که موجب تحقیر عریان اصول مشروع بینالمللی شد. پیامدهای حمله نشان داد، ایالات متحده که دستگاه اطلاعاتی عظیم و ارتشی از مراکز تحقیقاتی دارد از فهم ویژگیها کشوری که به آن حمله برد و حساسیتهای ترکیب جمعیتیاش عاجز بود. به این باید افزود، امریکایی که «حکومت صدام» را متلاشی کرد در تسهیل برپایی حکومت بدیل مشارکت نکرد بلکه عکس آن عمل نمود.
جنگ امریکا نظام صدام حسین را برانداخت و همزمان توازن تاریخی مثلث ایران-عراق-ترکیه را از ریشه کند که مثلثی محکوم به حافظهای سنگین است. پنهان نبود که عراق ضلع ضعیف این مثلث بود و ایران شاه تمایل خود برای ایفای نقش ژاندارم منطقه پنهان نمیساخت. ایران خمینی اما پا را از این فراتر گذاشت به طوری که ترسیم خطوط چهره عراق آینده را حق خود میدانست. کار به آنجا کشید که بغداد را از تهران مدیریت میکرد و پنهان نبود که کلید ورود به دفتر نخست وزیر عراق در تهران بود و روشن بود کسانی که پس از سرنگونی صدام پشت سرهم وارد آن دفتر شدند، مجوز عبور را از قاسم سلیمانی گرفتند. ترکیه نیز نقشه کنونی خود را لباسی تنگ میبیند وقتی گذشته امپراطوری خود را به یاد میآورد. اما میل به دخالتش در عراق بدون شک از اهمیتی که به تعقیب اعضای مسلح «حزب کارگران کردستانی» میدهد فراتر میرود. این احساس نگرانی از دو همسایه ایرانی و ترک در «بعث» عراق میل به ایجاد ارتشی عظیم براساس آمادگی برای جنگها و زورآزمایی عمق بخشید. شاه ایران در استفاده از ورقه کردهای داخل عراق برای اجبار بغداد در دادن امتیازهایی به خود تردید نداد که صدام در «توافق الجزایر» به طور ناگزیر پذیرفت که بعداً یکی از دلایل شعلهور شدن جنگ ایران و عراق شد.
معمر قذافی بیمار و متوهم بود که میتواند جهان را تغییر دهد، اما نمیتوان به آویختن همه مصایب بر رختآویز قذافی ادامه داد. همین مسئله درباره عراق و صدام حسین نیز صادق است و باید به مسئولیت بازیگران کنونی توجه کرد. باید به مسئولیت گروههایی که به بمبها بیشتر از صندوقهای رأی و به قدرت بیش از قانون ایمان دارد تأمل کرد. گروههایی که حکومت را ولیمهای میدانند که قوی حق دارد بی رحمانه خزانههایش را غارت کند، گروههایی که حکومت و نهادهایش را تقسیم میکنند همانگونه که بر اموال یتیم بی دفاعی مستولی میشوند، گروههایی که قانون اساسی را تنها برگ انجیری میبینند که میتوان آن را برای فریب سفرا و مسافران خارجی به کاربرد، گروههایی که تغییر را توطئهای میبینند که بهتراست به سرعت با صدا خفه کن و جنایتهای مرموزی درمان کرد که دادگاهها جرأت گشودن رازهایشان را نداشته باشند.
چقدر دشوار است جمع کردن نقشهها پس از آنکه رشته پیوندشان گسسته شود! لبنان حاکمی از قماش معمر قذافی یا صدام حسین را نشاخت و لذت اقامت در کنف رهبری را نچشید که همنشینی جز تاریخ نداشته است، اما فساد و امتناع از ساخت حکومت و شهوت نقشها و سربازها همه در قطعهقطعه شدن نقش داشتهاند و لبنانیها را به سمت جهنم کشاند.
لبنانیها درسال کنونی به سوی چندین انتخابات میروند و تجربههای پیشین آنها با این نوع داروها دلگرم کننده نیست. چقدر دشوار است ترمیم نقشهها در دوره گروهها!
TT
نقشههای تکهتکه و دوره گروهها
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة