ترکیه، ایران، سوریه، اردن، سعودی و کویت با عراق همسایهاند، پنج کشوری که چشم سیاستمدارانشان به عراق و حوادث آن دوخته شده است و همچنان «لیلی درعراق بیماراست» و کسی نیست که بتواند پیشبینی کند شفا چقدر طول میکشد. ادامه بیماری عراق بر سلامت کشورهای مجاور اثرمیگذارد و شاید این کشورها را از پرداختن به طرحهای توسعهای خود بازدارد یا موجب شکاف امنیتی بشود.
مجموعهای از عناصرعلت ویروس بیماری عراقیاند که شاید اولین آنها متفرق بودن بخشهای سیاسی باشد؛ در حقیقت این پراکندگی مذهبی یا نژادی نیست -با همه بدی اینها- اما درعین حال بین خود بخشهای مذهبی و نژادی وجود دارد. اولین پدیده سیطره چهرههای مذهبی بر سیاست است خواه عمامه بهسر باشند یا افراد غیرمعممی که معتقد به درآمیختن دین-مذهب با سیاستاند و اطلاعات تاریخی به ما نشان میدهند، هروقت یک چهره دینی وارد سیاست بشود هردو را تباه میکند؛ نه به اولی قانع است و نه میتواند با دوم داد و ستد نرم داشته باشد.
عنصر دوم اما فقر درک و کنش سیاسی بسیاری از بازیگران سیاسی است. با وجود نتایج انتخابات که به جریان صدر اکثریت نسبی بخشید، این جریان ژلهای کم تجربه درسیاست آن طور که در اولین جلسه پارلمان آشکار شد و اعضایش(زن و مرد) کفنهای سفید به تن کردند گویی مسئله یک جنگ است. همچنین این یک جریان است و حزب سازمان یافته نیست و در گذشته دچار انشعاب شده و درآینده هم براساس منافع نیروهای رده دوم شاهد انشعاب خواهد بود. همین طور مجموع آرایی که این جریان به دست آورد کمتر از همه آرائی است که مجموعهای به دست آورد که خود را چارچوب شیعه مینامد( وجه مشترکشان وابستگی به ایران است) اما نکته قابل توجه در اینجا اینکه خود رهبران به دلیل کمبود تجربه سیاسی با همدیگر به رقابت پرداختند و آرای خود را از دست دادند و همه باختند.
در جناح کرد و با وجود آنچه در نگاه اول دیده میشود که کردهای عراق (و خارج ازآن) از یک مظلومیت رنج میبرند آنها در بیش از یک جبهه پراکندهاند: حزب دموکرات و حزب میهنی و بین آنها احزب کوچک دیگر وجود دارند که به آنچه اسلام سیاسی شناخته میشود وابستهاند. دو حزب بزرگ در جنگی نفسگیر برای بردن سهم کردی از کیک سیاسی-اقتصادی عراقاند. بخش سنی که ضعیفترین است نیز به دلیل پراکندگی مشربهای سیاسی و رقابت عشائری درون آن و اتهام سریعش به «تروریسم» شکننده است، تا جایی که گروه وابسته به ایران که ماه پیش برای برهم زدن صحنه سیاسی به فرودگاه بغداد حمله برد، مشخص شد فردی سنی را برای شلیک موشکهای پرتاب شده اجیرکرده بودند تا پس از حادثه تهمت به آسانی به آن چسبانده شود.
باشگاه بینالمللی خلیج در واشنگتن هفته پیش همایشی از راه دور با عنوان «عراق، ایالات متحده، ایران و خلیج» برگزار کرد و درآن چهار شخصیت عراقی و نگارنده این سطور شرکت کردند. روشن بود امروز وزن نسبی این کشورها در عراق برابر نیست. ایالات متحده به دلایل زیادی از جمله تمرکز بر مسائل جهانی بزرگتر و مهمتر چندان توجهی به عراق ندارد و در نتیجه وزنش در داخل عراق نسبی شده و از جهت دیگر کشورهای خلیج اهداف اقتصادی یا سیاسی ندارند تا بخواهند محقق سازند جز اینکه عراقیها درکشور خود مستقل و در آرامش زندگی کنند. ایران اما همین اشاره کافی است که فرمانده «سپاه قدس» در ماههای اخیر مشتری همیشگی دیدارها و گفتوگو با جریانهای مختلف عراقی است تا آنها را نسبت به طرحهای خود قانع سازد البته نه برای عشق به عراقیها یا همدلی و همراهی برای نجات وطن آنها از فروغلتیدن به نقطهای که پایانش خوش نیست بلکه تنها برای ادامه هیمنه و سلطه ایرانی که میرود تا به شکلی علنی به اشغال تبدیل شود.
حتی مفاهیم سیاسی که وابستگان به ایران در لبنان ساختند در عراق برزبان جاری میشود مانند «یک سوم باقیماده» در دولت آینده عراق، البته اگر تشکیل شود! عجیبتر در پدیده سیاسی عراقی این است که متحدان ایران(اگر از مفهوم دیپلماسیتر استفاده کنیم) درباره موضع شجاعانه خود در «بیرون راندن امریکاییها» سخن میگویند؛ به طوری که هادی العامری(روی «یوتیوب» موجود است) میگوید، در کره جنوبی از او پرسیدند:« به ما بگو چطور توانستید امریکاییها را بیرون کنید؟!» و نوری المالکی( و این نیز روی «یوتیوب» موجود است) با همان شیوه میگوید در ژاپن از او پرسیدند:« چطور توانستید امریکاییها را بیرون کنید؟!» و هر دو به دلیل نقص در فهم سیاسی و دادههای دوران جدید با مخاطبانی غایب صحبت میکنند یا دستکم خرد دیگران را به تمسخر میگیرند. نمیدانم چطور این دو به این قناعت رسیدند که مردم کره جنوبی و ژاپنیها میخواهند از رابطه با امریکا خلاص شوند که میلیاردها دلار به سمت اقتصاد آنها سرازیر میسازد و از همسایههای خوش اشتها حفظ میکند؟!
از نظر تاریخی معروف است که به سختی میتوان برعراق فرمانروایی کرد و در تاریخ مدرن شواهد بسیاری وجود دارد و این برای حکومت سرکوبگر دیکتاتوری دشوار است همان طور که در دوره بعث سرکوبگر بود و البته در دوره شبه دموکراتیک دشوارتر است. شاید لنگه کشف پرندهای که در مصاحبه مطبوعاتی مشترک بوش پسر با نخست وزیر وقت نوری المالکی به استقبالش آمد ما را به «حد و مرزهای دموکراسی» راهنمایی میکند (اگر وجود داشته باشد) اما در ادامه شاهد کفشهای پرنده نبودیم بلکه موشکهایی را دیدیم که خانه نخست وزیر و تعدادی فرودگاه بغداد را هدف قرارمیدهند و مسلسلها و صداخفه کنهایی دیدیم که سینه معترضان را نشانه میگیرند... این درآمیختن بین مفهوم دموکراسی و آشوب است!
پس عجیب نیست که فرصتهای زمانی که قانون اساسی مشخص کرده زیرپا گذاشته شوند( قانون اساسی شکنندهای که برای مردم مدینه فاضله نوشته شد) همچنین عجیب نیست که تشکیل دولت تا زمانی نامشخص عقب بیفتد.
پس عراق و بخشی از نیروهای سیاستزدهاش در انتظار فردی مسلحاند که از ایران حمایت میشود و به عقیده سیاسی توسعه طلبانه تئوکراسی وابسته است؟!
نباید این احتمال را ازنظر دور داشت که عراق به سمت درگیریهای تلخ و طولانی مدت داخلی کشیده شود که باقیمانده توان عراق برای تبدیل شدن به کشوری مانند دیگر کشورها بفرساید. اما این سناریوی احتمالی و مذموم، از شرها و شررهای آن کشورهای مجاور ایمن نمیمانند. ضعف و سستی حکومت عراق همان طور که میبینیم موجب رشد معارضان کرد ترکیه در شمال علیه ترکیه میشود. همچنین این ضعف موجب رشد «داعش» در غرب است. همچنین ممکن است ایران از بازوهای عراقی خود برای به آشوب کشیدن کشورهای همسایه خلیجی استفاده کند... آیا این سناریو بدبینانه است؟ شاید، زیرک از جایی که اطمینان دارد گزیده میشود!
پایان سخن:
لی میونگ باک مدیر شرکت «هایوندای» در کتاب «راه سنگلاخ» خود مینویسد، عراق کشوری عاری از فساد است(پیش از سرنگونی نظام سابق). امروز «پاکی عراقی» به طور رسمی 119 هزار پرونده فساد درسال2021 گشود که 54 مورد از آنها برای افرادی با رتبه وزیرند!
TT
عراق يكپارچه مي ماند؟!
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة