همسایگی پیچیده خیلی زود فکر دستیابی به بازدارندهای استراتژیک را برپاکستان تحمیل کرد تا راه محافظت غیرسنتی کشوری را تأمین کند که محکوم به دوگانه جغرافیای سخت و انبوه جمعیت است؛ تا بتواند با پیامدهای این دوگانه و فشارهای مستمری که بر امنیت ملی پاکستان میگذارند تعامل کند که همیشه(از دهه اول استقلال) رشد توانهای گروههای سنگین بشری پیرامون خود و تأثیر آنها بر ثبات داخلی و منافع خارجی( منطقهای و جهانی) را با نگرانی دنبال میکرد. به همین دلیل گزینه هستهای هدفی بود که حکومت خیلی زود بر میزکاری خود گذاشت.
درمورد ایران اما این کشور نه با پیچیدگی دموگرافی پیرامون پاکستان و نه دشواریهای جغرافیایی آن روبه رو بود، با وجود آنکه ساکنان فلات ایران قرنها به دلیل موقعیت جغرافیایی با مشکلاتی روبه رو بودهاند. دوگانه جغرافیا و جمعیت ایران به طور تاریخی قدرت اثرگذاری بر همسایگان خود گذاشته که نظام حاکم بر ایران نوین را به سمت توسعه قدرت خود واداشت تا بتواند نفوذ ژئوسیاسی خود را از زمان نظام شاهنشاهی تا نظام اسلامی تحمیل کند.
اندیشه هستهای در نظام سابق ایران شکل نگرفت، اما به نظر کسانی که درآن دوره زیستهاند هر نظامی درتهران به قدرت برسد برای دستیابی به این سلاح تردیدی به خود راه نمیدهد پس ازآنکه هند و پاکستان صاحب آن شدند. حتی آیت الله خمینی که پس از سقوط شاه کار برنامه هستهای را متوقف ساخت زیرفشارهای جنگ ایران و عراق برگشت و دستور فعالیت دوباره آن را داد.
در مرحله کنونی و با متبلور شدن عقیده نظام ایرانی و تلاش مستمر برای صدور آن، این مسئله موجب خصومت با بیشتر کشورهای همسایه دور و نزدیکش شد، با وجود آنکه کشور و جامعه ایرانی به دلیل هدر دادن ثروتهای ملی در راه نفوذ خارجی و طرح هستهای که هزینه بسیار بالایی بر خزانه ایرانی تحمیل کرد همچنین تحریمهای امریکایی و بینالمللی که فشار آنها بر داخل ایران وارد میشود از بحرانهای اقتصادی و فشارهای معیشتی رنج میبرند، اما نظام با این حوادث با عقلانیتی رفتار میکند که به گفته نخست وزیر اسبق پاکستان ذوالفقار علی بوتو درسال 1965شبیه است؛« اگر هند بمب بسازد ما علف یا برگ درختان میخوریم یا حتی گرسنگی میکشیم، اما به یک بمب مخصوص به خود دست پیدا میکنیم».
ایران از سخن گفتن مستقیم یا غیر مستقیم درباره نیاز خود به داشتن سلاح هستهای اجتناب میکند با این حال در مذاکرات با جامعه جهانی از راه توسعه برنامه هستهای خود تا مراحل نزدیک شدن به سطح نظامی فشار میآورد. اما برخی مراکز تصمیمگیری به داشتن بمب هستهای با هرهزینهای اصرار میکنند. از نظر آنها در مقایسه بین دو الگوی(کره شمالی و پاکستان) هزینه این کار برای نظام کمتر از آن چیزی است که در لیبی یا اوکراین جریان دارد. در نمونه لیبی کسانی براین عقیدهاند که سرنوشت معمر قذافی شاید با حفظ طرح هستهای خود متفاوت میشد؛ اگر پس از سقوط صدام آن را به سازمان ملل تحویل نمیداد. همچنین جنگ اوکراین پرسش جدیدی را در برابر نخبگان سیاسی ایران پیش کشید که اگر کییف زرادخانه هستهای خود را پس از فروپاشی شوروی تحویل نمیداد، آیا مسکو میتوانست با همه توان و برتری نظامی خود به آن کشور حمله کند؟ این عوامل تصمیمگیران نهایی تهران را در برابر گزینههای سخت قرارمیدهند. آنها به دو حالت لیبی و اوکراین نگاه میکنند و انگیزههاشان در لزوم رسیدن به قدرت بازدارنده استراتژیک برای تضمین حفظ خود بیشتر میشود. اما آنها میدانند فاصله باقیمانده تا رسیدن به این هدف هرچند هم به نظرکارشناسان بینالمللی نزدیک باشد، هزینه منطقهای آن بالا خواهد بود، اگر کسی باشد که سناریوی «تموز» عراق را دوباره عرضه کند.
ایران هستهای صلح آمیز به اعتراف سازمان ملل یا نظامی دربرابر جامعه جهانی، راه مسابقه تسحلیات هستهای را منطقه بازمیکند. همچنین احتمال جنگ ویرانگری را پیش میکشد اگر تلاویو تصمیم گرفت با طرح هستهای ایران به شکل پیشگیرانه برخورد کند همان طور که با طرح «تموز» عراق رفتار کرد و خیلی زود آنچه را که تهدید احتمالی وجودی خود به حساب میآورد نابود کرد.
براین اساس روشن است که گزینههای هستهای ایران بسیارند، اما پرهزینهاند و مشکل. با وجود باور همه به اینکه سلاح هستهای کارکردش بیش از آنکه تهاجم باشد دفاعی است، در وضعیت ایران به طرح توسعه طلبانهاش مربوط میشود به همین دلیل خیلی سریع به باری داخلی و خارجی تبدیل شد.
TT
ایران هستهای؛ گزینههای سخت
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة