به نظر میرسد این هفته ریتم کوبیدن بر طبل جنگ در منطقه شدت گرفت همراه با اظهارنظرهای امریکایی درباره تشدید بیشتر تحریمها علیه ایران. ایران برای مقابله با این اظهارات به عدم پایبندی به برخی بندهای توافق هستهای تهدید کرد. واشنگتن همچنین از اطلاعاتی درباره عملیات تخریبی سخن گفت که ایران یا ملیشیا و گروههای مسلح که در مجموعه آن میچرخند، علیه منافع امریکا در چند نقطه به آنها دست خواهند زد. واشنگتن تهدید کرد به این گونه عملیات پاسخ خواهد داد و ناوها و موشک اندازهای «پاتریوت» را راهی نمود و وزیر خارجهاش مایک پمپئو را به دیدار بغداد فرستاد تا به این قاعده عمل کرده باشد که «اعذر من انذر: آنکس که هشدار داد معذور است».
هدف اصلی دولت ترامپ رسیدن به توافقی کامل و دائمی با ایران است که عدم دستیابی آن به سلاح اتمی را تضمین کند و برای برنامه موشکهای بالستیکش محدودیتی بگذارد و مانع دخالت آن کشور از طریق نمایندگانش در مسائل کشورهای منطقه خاورمیانه بشود. با این حال به نظرمیرسد بیشترین فشارهای سیاسی و اقتصادی تاکنون موفق نشدهاند ایران را به میز مذاکرات بکشانند. آنچه تأمل برانگیز مینماید و کمترین آن پرسش از اثرگذاری این سیاست است اگر نتوان واقعا نتایج مورد انتظار را از آن به دست آورد.
نقطه ابتدایی این است که بدانیم امریکا از ایران چه میخواهد: آیا میخواهد نظام را تغییر دهد یا تلاش میکند رفتارهایش را عوض کند. در این راستا با اینکه همه در واشنگتن از ایران نگراناند و مخالفتی با افزایش فشار برآن ندارند، باید اعتراف کرد دولت امریکا هنوز پیامهای متناقضی ارسال میکند. در حالی که رئیس جمهوری امریکا تأکید میکند، هدف کشورش فشار وارد کردن به ایران برای تغییر رفتار و دست کشیدن از دخالت در مسائل کشورهای منطقه و حمایت از گروههای غیر حکومتی است، گفتههای مشاور امنیت ملی جان بولتون و وزیر خارجه پمپئو در خود مضامین ایدئولوژیک دارد. مضامین نشان دهنده تمایل برای به هم ریختن ثبات در ایران با هدف تغییر نظام کنونی است. آیا این تناقض نوعی مانور است یا انعکاسی از مه آلود بودن دید و بلاتکلیفی در تصمیم گیری؟
آنچه تقریبا قطعی است اینکه واشنگتن قصد دارد مناطق نفوذش را دوباره ترسیم کند به گونهای که از نفوذ ایران بکاهد. شاید بین این دو مانور بدهد: اول فشار به ایران برای دست کشیدن از تهدید منافع امریکا و دور شدن از آنها و تلاش برای تغییر روش تهاجمی و دشمنانه آن است. دوم فشار برای ایجاد بحرانهای داخلی در ایران خواه در زمینه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با هدف سرنگونی نظام یا رام کردن آن. این میتواند اختلاف لهجه میان تهدید و دعوت ایران به میز مذاکره را قابل فهم کند.
تا به اینجا میتوان گفت نمایش قدرت امریکا نوعی دفاع پیشگیرانه است و از خط تعیین شده در کاخ سفید بیرون نخواهد زد؛ یعنی دوری گزیدن از ورود به ماجراجویی نظامی و بسنده کردن به هراس افکنی از به کار گیری نیرو است و نه چیز دیگر.
تصمیم سازان در ایران نیز از منظر خود این مواضع را میبینند و برهمان اساس گام برمیدارند. آنها خوب میدانند که واشنگتن و کشورهای اروپایی همین طور کشورهای مهم منطقه از آشوبی که پس از فروپاشی حکومتشان ایجاد میشود و نتایج ویرانگر آن بر کشورهای همسایه و کشورهای منطقه نگراناند. شاید یکی از مهمترین آنها پاره شدن مهار بازوهای آنها در خارج از ایران باشد. از طرفی دیگر بسیاری از دنبال کنندگان مسائل ایران براین نظرند که نظام آخوندی تن به فشارها نمیدهد و به میز مذاکرات برنمیگردد بدون گامهایی که با آنها حفظ آبرو بکند. اما امروز ایران دیگر آن ایران شامگاه آغاز تحریمهای امریکایی در سال 2006 نیست. تا سال 2013 توانست مقاومت کند تا پشت میز مذاکرات پرونده هستهای بنشیند. دست پاچگی کنونی ایرانی با اوضاع بحرانی اقتصاد چندان پنهان نیست. پیش بینی میشود با تشدید تحریمها و اشاره به گسترش دایره آن بر منابع اساسی همچون پسته و فرش در کنار مواد فلزی وفولاد اوضاع بدتر بشود. این اوضاع سیاسی و اقتصادی بحرانی بر دوش رئیس روحانی سنگینی میکند و او کلیدی برای حل ماجرا در دست ندارد آنطور که دیده میشود و روشن است.
راههای درروی زیادی برای بستن یک قرارداد وجود دارد. ایران در نهایت خود را در انزوای بیشتری خواهد دید. اما متحدان جهانیاش، ایران خوب میداند که روسیه دوستی نیست که بتوان روی آن حساب بازکرد با توجه به منافع رو به افزایشش در جهان عرب و نیازش به معامله با دولت ترامپ در چند مسئله و پروند. چین گرفتار منافع بزرگتری با واشنگتن است که بسیار پیچیدهاند. ترکیه در شنهای روان سوریه دچار سریالی از ناکامی شده از جمله ناتوانی در عمل به وعده کمک به متحدانش. همه اینها در میان انقلابی است که رئیس ترکیه رجب طیب اردوغان از درون حزب با آن روبه رو شده و احتمال شعله ور شدن فشارهای مردمی که رؤیاهایش را به باد بدهد وجود دارد. او ناچار است به دنبال ابطال انتخابات استانبول به کردها امتیاز بدهد. از طرفی دیگر بازوهای ایران در خارج در مسیر تندباد خواهند بود، اول به دلیل ناتوانی در ادامه حمایت مالی به شکل سابق و دوم اینکه امریکا تحریمهایی جدیدی وضع کرده که آن را فلج میکند. موضع جامعه جهانی در این باره را از یاد نبریم که بسیار با ایران و رفتارش زاویه دارد.
خلاصه و به دور از نشان دادن زیرکی و تهدیدهای تو خالی، موضع ایران از نظر اقتصادی نفس بریده و از نظر سیاسی کم فروغ، مقاومتش شکننده و بادها به سود او نمیوزند.
TT
ایران و دام تنشزایی
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة