دو وزیر خارجه و دفاع ایران بارها و آشکارا دعوت به عقد پیمان عدم تعرض میان ایران و سعودی و امارات متحده کردهاند. برخی این را تحولی قابل توجهی در تهران دانستند و اینکه این فرصتی است طلایی برای کاستن از میزان تنش بسیار خطرناک و پایان دادن به حالت رویارویی که چند دهه ادامه یافته است. البته واقعا چنین است اگر پیشنهاد صادقانه باشد.
اما این پیشنهاد ما را به یاد سال 1989 میاندازد، وقتی که رئیس جمهوری وقت عراق صدام حسین به ملک فهد پیشنهاد امضای توافق عدم تعرض با سعودی را داد. ملک فهد میگوید، از این پیشنهاد شگفت زده شد چرا که دلیل و بهانه و مقدماتی نداشت و عراق به تازگی جنگ با یران را به پایان برده بود. عملا دو طرف پای توافق را امضا کردند تا ملک فهد یک سال پس از آن و با حمله عراق به کویت دریافت که آن توافق تلاشی بود از سوی صدام برای بی طرف نگه داشتن سعودی.
اولا اگر ایران در این ابراز تمایل به آشتی با دو همسایهاش جدی است، این پیشنهاد را به شکلی روشن و از طریق کانالها و دیپلماتهای واسطه عرضه میکرد نه از طریق رسانهها. اما سخنان وزیر خارجه جواد ظریف و پس از آن گفتههای وزیر دفاع نشان میدهند که این تلاشی است برای ایجاد اختلاف درافکار عمومی منطقه و قانع ساختن جهان عرب به آشتی جویی ایران و اینکه این طرف امریکایی است که خواهان جنگ است.
اینجا تجاوز در معنای عام بدین معنی است که ایران علیه سعودی و امارت و بالعکس جنگ راه نمیاندازند یا به همدیگر حمله نمیکنند. اما مشکل با ایران این است که حکومت و ارتش به معنای سنتی و معمول آن نیست بلکه مجموعهای قدرت ایدئولوژیک با ملیشیایی که در منطقه گسترده شدهاند. برای نمونه ایران در حال خصومت مستمر با لبنان است. حزبی ملیشیایی و مسلح تأسیس کرد که بر کشور مسلط شده و سیاستهای کلان را اتخاذ میکند. حوثیها ملیشیایی یمنیاند با نام انصار الله، نیرویی که ایران مسلحشان کرده و همچنین ملیشیای عراق. چگونه میتوان با نظام تهران که بازوهای مسلح دارد و آنها را پایبند به این توافق نمیداند، توافق عدم تعرض امضا کرد؟ از این گذشته حتی اگر بپذیرد، ابزاری یا ضمانتی برای اجرای چنین توافقی میان دو طرف که به هم اعتماد ندارند نیست.
تضمینهایی که چنین توافقاتی را همراهی میکنند، براساس اعتماد قرار نمیگیرند و ارزش جوهری که با آن امضا میشود را هم ندارند. مانند کاهش ارتشها یا پایان دادن به توان هجومی و اتکا به ابزار نظارت و تخلیه مناطق زمینی و دریایی میان نیروها و دوری گزیدن از تحریک و پایان بخشیدن کامل به حمایت از گروههای ستزهجو از سوی هر دو طرف و این قبیل مسائل.
سعودی تجربههایی از آشتی با ایران دارد که همه آنها در گذشته ناامید کننده بودهاند. پیش از این توافقی مهندسی شد که برهمه اختلافات نقطه پایان بگذارد. شاهزاده نایف عبدالعزیر وزیر کشور و حسن روحانی رئیس جمهوری کنونی که در آن زمان رئیس شورای امنیت ملی بود پای آن را امضا کردند. براساس آن روابط برقرار شد و سفارتها و کنسولگریها افتتاح شدند. به هواپیمایی دو کشور اجازه فعالیت و پرواز در آسمانهای دو کشور و حمل مسافر داده شد. مدت زمان زیادی از دوستی نگذشت که سعودیها خدعه سپاه پاسداران را کشف کردند؛ هستههای ستزهجوی محلی را آماده میکردند و از خطوط هواپیمایی ایرانی برای قاچاق استفاده میکردند. روابط قطع شد و به حد بدتر از مرحله پیش از توافق برگشت.
سعودی و امارات و دیگر کشورهای خلیج، شاید به استثنای قطر همه علاقمند به پایان بخشیدن به این بحران و تنش هستند که چهل سال طول کشیده، اما نظام تهران از زمانی که آیت الله خمینی در ابتدای انقلاب عزمش را بر تغییر نظامهای خلیج و بقیه کشورهای منطقه با عنوان حمایت از انقلابها اعلام کرد، فلسفهو فعالیتهایش تغییر نکردهاند. سیاست همان سیاست است و مردان هم همان مردان، ایران عوض نشده است. ایران و کره شمالی آخرین کشورهای انقلابی جهاناند. حتی کره شمالی بر خلاف ایران تهدید جهانش از مرزهایش بیرون نمیآید. ایران نیروها و انقلابیهایش در سراسر منطقه گسترده شدهاند. در نهایت نمیتوان دل به سخنان مطبوعاتی از طرف مقامات دل بست که پیشنهاد توافق عدم تعرض میدهند و آن را تحول مثبت ارزیابی بکنیم. اگر در این پیشنهاد جدی بودند، وقت چندانی نمیگرفت؛ رهبر خامنهای، رئیس جمهوری روحانی و ژنرال سلیمانی پایان ارتباطشان با حوثیهای یمن را اعلام کنند و پایان دادن به مسلح ساختن «حزب الله» در لبنان. آیا چنین چیزی ممکن است؟ بعید میدانم.
TT
چگونه با پیشنهاد پیمان عدم تعرض ایرانی برخورد کنیم؟
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة