سوسن الابطح
روزنامه نگار ونویسنده،استاد زبان وادبیات عرب در دانشگاهبیروت
TT

افتادن نقاب‌ها

آنچه در اروپا و امریکا اتفاق می‌افتد جهان را تکان می‌دهد...
ملت‌ها به دیدن جنگ‌ها و شیوع وباها و محنت‌های بزرگ عادت دارند که کشورهای ضعیف و شکننده را می‌درند. ابرقدرت‌ها به کمک دانش و حسن تدبیر و برنامه‌ریزی دقیق موفق به گذر از مخاطرات می‌شدند. سابقه نداشت پاریس نازنین را چنین ببینیم که از ترس به زانو افتاده باشد و لندن سرسخت را که در مقابل قرنطینه تسلیم کمک نیروی نظامی شود و کرنش کند. و نیویورک پایتخت سیاره چراغ‌های سالن‌ها و رستوران‌ها و نوشگاه‌هایش تا اطلاع ثانوی خاموش شوند.
ویروس‌های ویرانگر از زمان جنگ آتن و اسپارت پیش از میلاد، همچون دوراهی بوده‌اند که درآستانه آنها سرنوشت ملت‌ها و مسیر حکومت‌ها تغییرکرده است. هنوز مرگ گروهی و رنج و فجایعی که درپی خود می‌آورد، مایه تجدید نظر در مسلماتی می‌شود که جایگاه ارزشمندی در دل مردم دارند. این همان چیزی است که اروپا پس از «طاعون جستنیان» در قرن ششم و پس از «مرگ سیاه»، طاعونی دیگر در قرن شانزدهم برجای گذاشت تجربه کرد و اثری که آبله در مسلط ساختن اروپایی‌ها برقاره امریکا داشت.
هیچ چیز تغییرنکرده. رئیس جمهوری چین، شی جین پینگ با هرچه درتوان داشت با چنگال مسموم «کرونا» که در پیکرملتش فرورفته بود جنگید. او می‌دانست این راستی آزمایی نظام اوست و سرنوشت همه کشور در همین چند لحظه سرنوشت ساز تعیین می‌شود. به همان سرعت ملتفت چیزی شد که غرب ندید. آنچه جهان را مبهوت ساخت ماجرای تراژدیک ووهان نبود، که گویی از یکی از حماسه‌های یونانی بیرون زده باشد، بلکه قدرت اژدهای زرد در مقابله با ویروس ناشناخته و متوقف ساختن گسترش آن در مدت زمان چند هفته بود. آنچه مایه حیرت ساکنان کره زمین شد رسیدن «لولو» به اروپا نیست و این امری ناگزیراست، بلکه گیج زدن آنها در مقابلش بود؛ دست‌پاچه شدن و بی حیلتی در مقابله با آن و رو شدن سستی در دانش و محاسبات عددی برای فرمول بندی آن. آنچه جای حساب پس دادن خواهد بود، تأخیر در گرفتن تصمیماتی است که مایه نجات آدمیان بشود از ترس اینکه مبادا آسیبی به اقتصاد وارد شود. ارزش بهای بورس بالاتر از ارزش سلامت است. و تردید درآگاه سازی مردم درباره میزان خطر که آنها را تهدید می‌کند مبادا از تولیدشان کم کنند. این مسائل حساب‌کشی سختی خواهند داشت. ضعف در تجهیزات پزشکی قابل گذشت نیست و فریب مردم نخواهد گذشت. در اروپا و امریکا سخن از اهمال بیمارستان‌ها به نفع شرکت‌ها آغاز شده، از بی توجهی به تحقیقات علمی و متروک گذاشتن آن در راه تزریق سرمایه به بانک‌ها و سرمایه‌گذاری‌های ولع‌آمیز، قراردادن آزمایشگاه در جایگاه دوم در مقایسه با تکنولوژی خودرو و هواپیما که پول ساز بزرگی هستند.
وقت حقیقت فرارسیده است. میلیاردها دلار و یورو از مخفیگاه‌هاشان خارج می‌شوند. درفرانسه کمک به نیازمندان اکنون امکان پذیرشده، پناه دادن به بی خانمان‌ها دیگر دشوار نیست، و تزریق پول به بدنه پزشکی آسان. در چند ساعت همه تصمیمات سرنوشت سازگرفته شد که نیازمند چندین ماه و چه بسا سال‌ها بحث و جدل بودند. به نظرمی‌رسد، بذل و بخشش دیر رسید. صحنه ایتالیای آواره حتی افریقاییان را به وحشت می‌اندازد که از خود می‌پرسند، اگر بهترین کشور اروپایی در رعایت بهداشت از دفن مردگان خود ناتوان باشد، در کشورهای شکسته بال ما چه خواهد شد؟
تصویر غرب با قدرت تکان می‌خورد همان طور که بازارهای بورسش با اندک تنشی به لرزه می‌افتند و سقوط می‌کنند. بزرگ‌ترین ابرقدرت جهان چاره‌ای ندارد جز اینکه به ارتشش متوسل بشود بعد از اینکه فهمید در دانش‌هایش شکاف وجود دارد و ارزیابی‌هایش معیوب‌اند. بریتانیا سربازانی را از عراق فرامی‌خواند. فرانسه نیروهای نظامی‌اش را برای سرکوب کسانی که مقررات قرنطینه را زیرپامی‌گذارند، به خیابان‌ها می‌فرستد. ایتالیا برای سرو سامان دادن به صدها جنازه از آنها کمک می‌گیرد و آلمان پس از اینکه زندگی را به همان رفاه مألوف وانهاد تا ویروس میان کودکانش پراکنده شد و تعداد مبتلایان به بیش از ده هزار نفر رسید. آنگاه صدر اعظم مرکل اعلام کند، این بزرگ‌ترین تهدید پس از جنگ جهانی دوم است که کشور با آن روبه روست. چرا بزرگ‌ترین کشورهای اروپایی اجازه دادند چنین ویروس ویرانگری گسترده شود، چنان که گفتی اتفاقی نیفتاده باشد و نهایت چیزی که خواستند این بود که رستوران‌ها برای جلوگیری از ابتلا فاصله میزها را بیشتر کنند. آیا این از کشورهایی که دقیق‌ترین محصولات خود را در سراسر جهان توزیع می‌کنند قانع کننده است؟ برای یک ناظر مقیم کشوری که رشدش زیر صفراست و از دور می‎‌‌بیند چطور شانس زندگی کردن خانواده‌اش از ترس مرگ به دلیل نبود دستگاه اکسژن از بین می‌رود، جای  تعجب دارد که بفهمد بریتانیای بزرگ حال و روز بهتری ندارد.
اغراقی در این نیست، وقتی ماسک و پاک کننده‌ها در کشورهای بزرگ صنعتی تمام شوند، و چندین هفته منتظر ویروس ماندند و دست به کاری نزدند تا چین با ماسک و پاک کننده‌هایش از راه برسد، تا کمک کند و نجات بدهد، این مسئله‌ای دلهره آوراست.
صحنه سوررئال و سیاه است. آمار پبش بینی شده قربانیان مایه بدبینی است. نظریه «مقاومت اجتماعی» که غرب داعیه‌دارش بود (برخی کشورها به طور علنی و برخی به طور مخفی)، توجیه علمی می‌یابد، اما صداقت انسانی آنها در مقدار رحم مساوی با چهار صفراست. طوفان «کرونا» به خوشی نمی‌گذرد و «موجب تغییر در الگوی اقتصادی و اجتماعی می‌شود». این نظر شارل میشل رئیس مجلس اروپاست که در دعوت مردم به عزلت نشینی و پناه بردن آنها به طبیعت و بازنگری زشتی‌های گذشت خیری می‌بیند.
دربرابراین پیش آمد بد و عجزآشکار در مقابله با آن، برگشتی به متون فلسفی صورت گرفت. کتاب‌ها با حکمت و استواری خود به سطح برمی‌گردند. قرنطینه نشستگان در غارهای مدرن‌شان پاسکال و فلسفه‌ معنوی‌اش را فرامی‌خوانند؛ فلسفه‌ای درباره محدودیت عقل در مقابل ایمان و فراخناکی آن. اندیشمندان در برابر پوچی اتفاقاتی که می‌افتند از فلسفه فوکو کمک می‌خواهند تا دلیل بیاورند «سلامتی» مهم‌تر از «آزادی» است که غرب برای آن جنگ‌ها به راه انداخت و به کشورهایی حمله برد و برشانه‌های آن شکوهی پی افکند و پلکانی برای ارزش‌هایش علم کرد. حق بشر در آزادی تعبیر را بالاترین ارزش‌ها قرارداد تا مقدس شد. آنگاه امروز به تو می‌گوید، «آزادی» چه ارزشی دارد وقتی که پای آدمی لب گورباشد یا در بستر بیماری افتاده و نتواند آن را به‌کار ببندد. «کرونا» در ابتدای راه است و ماسک‌ها یکی پس از دیگر کنار زده می‌شوند.