متن قدیمی باز از میان پروندههای غبار گرفته بیرون آمد و دکورها به نظر درخشان و پرتلألؤ آمدند درحالی که مسئول شروع کرد به حرکت دادن عروسکها تا نخها و خم و راست کردن انگشتهایش را امتحان کند. با این حال هنوز یک چیز کم است: عروسک جدید برای افزودن به جذابیت نمایش برای کسانی که پیش از این نمایش را صدها بار دیدهاند.
متوجه مسئله شدید؟ صحبت من اینجا از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران است که قرار است ماه ژوئن آینده برگزار شود، اما تا بدین جا موفق به جلب توجه چندانی نشده است. در نسخهها قبلی نمایش عروسکی انتخاباتی، توجه به نمایش از دو سال قبل روز انتخابات با تلاش گروههای رقیب درون نظام برای بسیج و کشاندن مردم برای رسیدن به جایزه مورد نظر یا دستکم گذاشتن اثر ملموس شروع میشد. دستکم در دو مناسبت شیره این مسخرگی گرفته شده است؛ یک بار در نتیجهای که شگفتی مسرت بخشی آفرید و یک بار در نتیجه هولناکی که کسی انتظارش را نداشت. در مورد سوم هم این مسخرگی منشأ جنبشی در سطح کشور شد که نظام خمینی را تا لبه پرتگاه برد.
اما برای کسانی که همچنان این شکلکبازی انتخاباتی را توهینی به شعور انسان میدانند، به دو دلیل به آن اهمیت میدهند.
اول: تصویر مختصری از توازن جریانهای درون اردوگاه خمینی ارائه میکند. دوم: انتخابات در لایههای خود نشانههای روشنی از قدرت نظام بر جذب شمار بسیاری از رأی دهندگان برای شرکت در رأی دادن دارد.
دوست دارم از طرف خود دلیل سومی اضافه کنم که از سوی برخی ناظران که شتابزده رأی صادر میکنند خیلی با مخالفت روبه رو شده: امکان -هرچند هم ضعیف- تصحیح مسیری که کشور به سمت آن حرکت میکند، اگرچه اندک باشد.
با این حال، به نظرنمیرسد هریک از این دلایل این بار اهمیت قابل ذکری داشته باشند.
آنچه روشن است اینکه توازن قوا به سود کسانی چرخید که چکیده چهاردهه تجربه انقلابی با آن آمیزه ایدئولوژیک از افکار مغلوط «شیعه» و تحریف شده از«کمونیسم» درستایشی که به مرز تقدیس خود آیت الله خامنهای رسید را دارند که خود را به عنوان «رهبر معظم» منصوب کرد.
براین اساس، اتفاقی نیست که آیت الله خاتمی یکی از مشهورترین ملاهای داخل نظام تأکید میکند، انتخابات ژوئن آینده رأی دادن به «رهبر معظم» و نظام به طور کلی است.
امروز دیگر آن دوره گذشته که محمد جواد ظریف درآن توانست خود را وزیرخارجه ایران بدون نام بردن از «جمهوری اسلامی» یا حتی خود «اسلام» معرفی کند و با داستانی که برای اعضای بلند پایه «شورای روابط خارجه» درباره گروه «معتدل» طرفدار ایالات متحده که با گروه مخالف آن در ایران برسرقدرت رقابت میکند تسلی خاطر بدهد.
درباره آمار رأی دهندگان شرکت کننده در انتخابات اما، ما اکنون میدانیم نظام صحنه را برای یک «رویداد تاریخی» مهیا ساخته است. فرمانده «سپاه پاسداران» حسن سلامی اعلام کرد، «رهبر معظم» دستوراتی برای تحقق « استقال تاریخی» از سوی رأی دهندگان صادر کرد؛ مسئلهای که نیروی «سپاه پاسداران» در بسیج آن کمک میکند.
روشن به نظرمیرسد که «رهبر معظم» درمقابل کمترین انحراف از مسیری که برای انقلاب که ادعا میکند روز به روز قویتر میشود تعیین کرده کوتاه نمیآید.
از سوی دیگر دکتر حسن عباسی که به او لقب «دکتر کسینجر اسلام» داده میشود گفت:« امروز ما قویتریم و امریکا ضعیفتر است و امریکا تبدیل به قدرتی شده که خورشیدش رو به افول میرود درحالی که ما قدرتی هستیم که آفتابش درخشان است»!
سال گذشته، برخی پیشبینیها درباره صدور دستور خامنهای به راه افتاد که درآن اجازه داده یکی از ژنرالهای جوان «سپاه پاسداران» ریاست جمهوری را به عهده بگیرد تا با این کار عمامه به سرها به جز خودش را به عقب بکشاند. با این حال شگفتی در این بود که کسی از فرماندهان برجسته «سپاه پاسداران» برای قبول این نقش پاپیش ننهاد.
از سوی دیگر، یکی از وزرای سابق دفاع بدون آنکه اکثریت توجهی به حضورش بکنند پا در رینگ گذاشت. دلیل اصلی که برای صلاحیت انقلابی خود ارائه میکند، دور این میچرخد که او یکی از «دانشجویانی» بود که دیپلماتهای امریکایی را 41 سال پیش به گروگان گرفتند. یک بریگاد ژنرال کوچکتری هم به او پیوست که شهرتش در ساختن خطوط آهنی است که به جایی نمیرسند و پلهایی که پیش از افتتاح فرومیریزند.
مسئول سومی در «سپاه پاسداران» به رینگ رقابت پرید که پیش از این ریاست سازمان رادیو و تلویزیون دولتی را به عهده داشت و در مدت مسئولیتش کارنامه تقریباً بینظیری برجای گذاشت: در سایه مدیریت او شبکهها دولتی 70 درصد از مخاطبان خود را از دست دادند.
از سوی دیگر مدافعان نظام در قبول دلایل مسخرگی این وضع با دشواری روبه رو هستند، به همین دلیل دست به سوی آسمان برداشته به این امید که روزهای آینده نامزدهای جدیتر داشته باشند و رئیس کنونی «مجلس اسلامی»(پارلمان ساختگی) محمد باقر قالیباف، یکی از نامهایی است که در این راستا تکرار میشود. ستاره قالیباف زمانی صعود کرد که خامنهای او را برای رساندن «پیام محرمانه» به رئیس جمهوری روسیه ولادمیر پوتین انتخاب کرد. اما این ستاره وقتی افول کرد که با جواب رد پوتین برای دیدار روبه رو شد و در آستانه کرملین به او پشت کرد( در نهایت؛ پیام را به رئیس دومای روسی تحویل داد).
نامزد دیگر احتمالاً رئیس سابق پارلمان علی لاریجانی باشد. ستاره او نیز وقتی بالا رفت که خامنهای به او مسئولیت رهبری مذاکرات با چین پیرامون ایجاد «مشارکت استراتژیک» میان دوکشور سپرد. بعد مشخص شد که توافق تنها فهرستی از آرزوهاست نه بیشتر. این وضعیت بر رئیس جمهوری حسن روحانی پرتوافکنی کرد که او درچارچوب نمایش کمدی دیگر عنصری زائد است، اما درعین حال بلندپروازیهای لاریجانی برای ریاست جمهوری را دوباره زنده کرد.
بدون درنظر گرفتن اینکه چه کسی به این نمایش ملحق میشود، روشن است که اردوگاه خمینی راه حلی برای مشکلات روبه افزایش ایران ندارد که روز به روز دشوارتر میشوند. درکنار این، اردوگاه فاقد شخصیت کاریزماتیک است که بتواند-دستکم- پایگاه اصلی حامی نظام را ترغیب کند.
با این وجود، انتخابات آینده شاید به دلیلی دیگر دارای اهمیت باشد؛ شاید براین توهم که نظام خمینی شاید مسیر خود را تغییر دهد و فرصت پیشنهادی برای پیوستن به جریان اصلی جهان را از بین ببرد.
این موضوع، جهان خارجی از جمله کشورهای مجاور ایران را در برابر یکی از دوگزینه تسامح با بدیهای آن یا تلاش جدی برای تغییر نظام تهران قرارمیدهد. در این راستا بازنگری در تلاشهایی که طی چهار دهه برای«تغییر سلوک تهران» صورت گرفت الزامی میشود. علاوه برآن، رهایی از اوهام شاید ایرانیان از جمله پایگاه طرفدار نظام را قانع سازد که زمان آن فرارسیده که اگر وضعیت موجود نمایانگر بهترین گزینه نیست تصمیم بگیرند.
از سوی دیگر ظریف به طور ضمنی اشاره کرد، مسئله 40سال از او وقت برد تا بفهمد «تصمیم گرفتیم به شکل متفاوتی زندگی کنیم»؛ متفاوت از همه انسانهای دیگر روی کره زمین.
بهزاد نبوی چهره برجسته حکومت و عضو دسته «معتدلها» اما؛ به «زندگی متفاوت» با وضوحی بیشتر از ظریف نگاه میکند. دراین باره گفت:« ترجیح میدهم فقیر زندگی کنم، اما عزت نفس داشته باشم. اگر انتخاب بین آزادی و استقلال باشد، من همیشه دومی را انتخاب میکنم».
از طرفی دیگر خامنهای صحبت از «توطئهای» میکند تا ایران به یک « کشور طبیعی» مانند همه کشورهای دیگر تبدیل بشود و او تعهد داد هرگز اجازه نمیدهد چنین اتفاقی بیفتد.
امروز شاید ایران در مسیر پایان دادن به این نمایش باشد؛ نظام خمینی نسخه خاورمیانهای الگوی دموکراسی اجتماعی اسکانیدناوی نیست آنگونه که نوام چامسکی گمان میکند؛ بلکه یک نظام استبدادی به سبک نظامهایی است که در قرون وسطی حاکم بودند، اما با رنگ و رویی جدید و تقلبی که از سوء فهم مارکسیسم آب میخورد.
در پایان، شاید تغییر توهم با واقعیت هرچند هم تلخ خبری مسرتبخشی باشد.