روز 18 ژوئن، نهاد قدرت(بیت رهبری) نقطه پایان بر تمردی گذاشت که 30سال به طول کشید. در آن سه دهه حیات سیاسی ایران میان دو جریان(اصلاح طلب و محافظهکار) تقسیم شده بود و سنگ زیرین جمهوری اسلامی دوم را گذاشت، به این عنوان که وارث قانونی اولین جمهوری اسلامی است که آیت الله خمینی پایهگذاری کرد و تا زمان وفاتش درسال 1989 بر ماهیت خود(انقلابی) محافظت کرد. نظام انقلابی موفق شد، حکومت انقلاب را برگرداند و آن را بر مبنایی که درسال 1979 تأسیس شده بود بازگرداند.
در راه بازگرداندن امور به مبنای اول خود و با هدف پایان بخشیدن به سه دهه کشاکش داخلی که جمهوری اسلامی را به دو طرح با پوشش معروف به حکومت و انقلاب تقسیم کرده بود که پس از رحلت رهبر بنیادگذار آیت الله خمینی ظهور یافت و در جریانهای سیاسی پس از به قدرت رسیدن محمد خاتمی به ریاست جمهوری درسال 1997 متبلور شدند، نهاد قدرت نبرد حذف متحدان و مخالفان را از سرگذراند؛ از قوه قضائیه گرفته تا پارلمان و به ریاست جمهوری رسید.
در باز تأسیس جمهوری اسلامی، مدعیان بازتأسیس یقین آوردند که گریزی از انقلابِ انقلاب علیه حکومت نیست که راه را برای انقلاب انقلاب علیه انقلاب مهیا ساخت که با دیدگاه رهبر معظم آیت الله علی خامنهای انسجام بیشتری دارد که خواستار انتخاب «دولت جوان انقلابی» شد که خود معادلهای است که نهاد قدرت برای نجات نظام اسلامی از پیری و محافظت از ماهیتش برآن حساب بازکرده است. این همان چیزی است که در سخنان رهبر خامنهای به مناسبت عید نوروز در 21 مارس گذشته مشخص بود وقتی که به انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد، آنجایی که گفت« بسیار مهم است خواه از جهت داخلی و تجدید از طریق برسرکارآوردن دولت سرزنده یا از جهت خارجی که موجب تقویت قدرت ملی میشود». جریان بیت رهبر با انتخابات ریاست جمهوری به عنوان اینکه حد فاصل بین دو مرحله است برخورد کرد. و با توجه به اهمیت جایگاه رئیس جمهوری در مرحله انتقالی و نقشی که در محافظت از هویت نظام در دهه آینده بازی خواهد کرد، از همه امکانات قانونی، عقیدتی و انقلابی برای پایان بخشیدن به آن روند استفاده کرد. به همین دلیل باید شخصیتی بیرون از صفبندیهای سنتی و از نظر عقیدتی به جریان انقلابی نزدیک باشد که از نظر فکری به مکتب خامنهای وابسته است.
طرح انقلاب در انقلاب تنها راه محقق ساختن «گام دوم انقلاب» بود که آیت الله علی خامنهای در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب در ماه فوریه 2019 از آن سخن گفت. به همین دلیل نهاد قدرت، انقلاب خود را که شبیه به انقلاب قصر بود اجرا کرد و به انقلاب اجازه داد فرزندان خود را بکشد، بخورد یا ببرد و خود را به تناسب تحولات جدید بازسازی کند که تابع روند عقیدتی و انقلابی است که رهبر برای آینده ایران ترسیم کرد.
مهندسی انتخابات ریاست جمهوری پرده از نگرانی نظام از آینده برداشت به همین دلیل نخبه حاکم بی توجه به میزان مشارکت مردمی به انتخاب گزینه خود و تحمیل ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهوری پناه برد و به بیعت محیط خود بسنده کرد که اکنون به یک اقلیت مردمی تبدیل شده است، اما همچنان یک هسته محکمی را تشکیل میدهد که در مقابل طوفانهای اصلاحی و در مرحله صعود معتدلها مقاومت کرد. این در کنار نظامیگری انقلابی است که در «سپاه پاسداران» تجسم مییابد. این نیرو متعهد شده نقش خود را به عنوان پاسدار انقلاب در انقلاب بازی کند. کمترین نقشش در این مرحله که نیازمند به رئیس جمهوری منسجم با طرحهای سپاه برای آینده نظام و همکاری با او در مرحله انتخاب رهبر جدید برای جمهوری است و تغییرات را در قواعد تقسیم قدرت اعمال میکند و به سپاه اجازه میدهد در زمان خالی شدن دوباره پست رئیس جمهوری نقش مستقیمی بازی کند.
براین اساس صاحبان قدرت، پاسداران و جریانهای انقلابی براین باورند که انقلاب علیه انقلاب آن را از داخل و خارج حفظ میکند و تسلط یک جریان اصولگرا بر نهاد حکومت تضمین کننده ثبات نظام در مرحله آینده و آمادگی بیشتر برای رویارویی با تمرد داخلی است که دیگر دور ساختنش یا پیشبینی حجم آن امکان پذیر نیست، اما درعین حال بعید نیست که انقلاب در انقلاب موجب برافروختن انقلابی علیه انقلاب بشود.