بندر بن عبد الرحمن بن معمر
كاتب وباحث سعودي مهتم بالتاريخ، له مؤلفات مطبوعة ومقالات وبحوث منشورة. وهو أيضًا رجل أعمال وعضو مجلس إدارة عدد من الشركات، ومستشار لعدة جهات وهيئات.
TT

از خیمه‌ حزوی تا نشست ریاض… فراتر از تلاقی منافع

وقتی تاریخ سخن می‌گوید، هیاهوی سیاسی خاموش و بصیرت نمایان می‌شود. روابط سعودی و ایالات متحده، زاییده‌ منافع آنی یا دگرگونی مواضع نبود، بلکه از دوراندیشی بنیان‌گذاری آغاز شد که زودتر از دیگران درک کرد که رابطه با قدرت‌های بزرگ با لجاجت روبه‌رو نمی‌شود، بلکه با حکمت و درایت مدیریت می‌شود.
پیش از دیدار معروف «کویـنسی» و از درون خیمه‌ای در باغ حزوی، داستان شراکتی میان ملک عبدالعزیز و رئیس‌جمهوری فرانکلین روزولت آغاز شد؛ شراکتی که تا امروز نیز بر چهره‌ توازن جهانی نقش دارد.
ملک عبدالعزیز با بصیرتی ژرف، تأثیر کشمکش‌های جهانی و بازی‌های سیاسی آن‌ها بر کشور نوبنیاد خود را درک کرده بود؛ او آثار دیپلماسی در تغییر توازن‌ها را دید، شیوه‌های مواجهه را شناخت و اسرار حرکت قدرت‌های جهانی را در برابر یکدیگر دریافت. او از این شناخت برای تثبیت حکومت خود و ساختن کشورش بهره برد، کشورش را از بلایای جنگ‌های جهانی و دخالت‌های خارجی حفظ کرد و مرزهای پادشاهی‌اش را با رشته‌ای از معاهدات و توافق‌نامه‌های بین‌المللی ایمن ساخت، به‌گونه‌ای که توانست در میانه‌ رقابت قدرت‌ها به‌راحتی حرکت کند. او حتی از تضادهای سیاسی آن کشورها بهره برد و آن‌ها را برای تقویت جایگاه خود، حمایت از موجودیتش و تکمیل ساختار دولتش به کار گرفت.
در زمانی که بریتانیا تقریباً از همه جهات کشورش را دربر گرفته بود، او گزینه‌های سیاسی خود را باز نگه داشت و با بصیرتی عمیق، نقش آتی آمریکا در صحنه‌ جهانی را پیش‌بینی کرد و برای برقراری روابط با آن تلاش نمود. اما ایالات متحده در آن زمان در انزوای سیاسی بود و تمایلی نشان نمی‌داد، تا اینکه در سال 1931 سعودی را به رسمیت شناخت و روابط دیپلماتیک با آن برقرار کرد.
در سال 1933، دولت سعودی امتیاز اکتشاف نفت را به شرکت آمریکایی «سوكال» اعطا کرد، اما وضعیت دیپلماتیک تغییری نکرد؛ به‌مدت ده سال واشنگتن نماینده‌ای دائمی به سعودی نفرستاد و نماینده‌ خود در قاهره را مأمور انجام امور کرد.
بر اساس گزارش تاریخ‌نگار و روزنامه‌نگار بریتانیایی رابرت لیسی، رئیس‌جمهوری روزولت در میانه‌ سال 1941 توجهی به درخواست وزارت خارجه‌ی آمریکا برای کمک به سعودی در قالب برنامه‌ «وام و اجاره» نشان نداد، چون سعودی را «کشوری دورافتاده» می‌دانست. اما گزارش‌هایی که درباره‌ اهمیت موقعیت جغرافیایی، جایگاه دینی و ذخایر نفتی سعودی به دستش رسید و همچنین لزوم تعامل با ملک عبدالعزیز و حمایت از موضع بی‌طرفی مثبت او در جنگ جهانی دوم، نظرش را تغییر داد.
در سال 1942، الکساندر کرک به عنوان وزیر مختار و فرستاده‌ فوق‌العاده‌ی آمریکا در جده منصوب شد و طی سال‌های 1942 و 1943 چندین پیام میان دو رهبر رد و بدل کرد. رابرت لیسی توضیح می‌دهد که کمبود استراتژیک نفت باعث شد منافع آمریکا به سواحل سعودی گره بخورد؛ به‌گونه‌ای که تنها طی نوزده ماه، سعودی از یک «کشور دورافتاده» به «کشوری حیاتی برای دفاع از ایالات متحده» تبدیل شد.
عبدالله بلخیر، مترجم و وزیر سعودی، نحوه‌ استقبال ملک عبدالعزیز در خیمه‌ حزوی از وزیر مختار کرک را توصیف می‌کند؛ کسی که حامل «پیامی فوری» از روزولت بود مبنی بر اینکه قانون وام و اجاره شامل سعودی نیز خواهد شد تا نیازهای آن در زمان جنگ تأمین گردد، و ملک عبدالعزیز نیز با سپاس از رئیس‌جمهوری، پیشنهاد را پذیرفت.
در ژوئیه 1943، روزولت از ملک عبدالعزیز دعوت کرد تا به واشنگتن سفر کرده و با وی دیدار کند، اما ملک به‌دلیل شرایط جنگی عذر خواست و شاهزاده فیصل بن عبدالعزیز، وزیر خارجه‌اش، را به ریاست نخستین هیئت رسمی سعودی به آمریکا منصوب کرد. روزولت در 30 سپتامبر 1943 از این هیئت در کاخ سفید استقبال کرد.
دکتر عبدالکریم الطحاوی، استاد روابط بین‌الملل، این سفر را پایه‌ روابط سعودی و آمریکا می‌داند و می‌گوید که فیصل تلاش می‌کرد سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه را بشناسد، و مقامات آمریکایی تأکید داشتند که هدف سیاست آن‌ها ثبات منطقه‌ عربی است و این امر را برای منافع آمریکا حیاتی می‌دانستند.
جنبه‌ شخصی و احترام متقابل در رابطه‌ عبدالعزیز و روزولت در دیدار آن‌ها بر روی ناو «کویـنسی» در 14 فوریه 1945 نمایان شد؛ جایی که ملک عبدالعزیز تأکید کرد که به دنبال شراکت است، نه تابعیت. با این حال، واکنش او درباره‌ مهاجرت یهودیان به فلسطین قاطع بود. موضع سعودی در حمایت از حق فلسطینی‌ها، اصلی بوده که هر هفت پادشاه سعودی، از عبدالعزیز تا سلمان، آن را به پانزده رئیس‌جمهوری آمریکا و تمام جهان اعلام کرده‌اند.
و دیروز، سعودی میزبان رئیس‌جمهوری دونالد ترامپ بود؛ کسی که برای دومین بار، همانند دوره‌ اول ریاست‌جمهوری‌اش، ریاض را به عنوان نخستین مقصد خارجی خود انتخاب کرد تا با ولیعهد دیدار کند، ثمرات چشم‌انداز شاهزاده محمد بن سلمان را برای شراکت با آمریکا ببیند و درباره‌ی مسائل منطقه‌ای و جهانی گفت‌وگو کند.
اگر قله‌ نخست، بیش از هشتاد سال پیش، به‌دنبال دوستی و اتحاد بین دو کشور با فاصله‌ جغرافیایی و فرهنگی بسیار بود، قله‌ ریاض دیروز نماد تحولی عظیم در پادشاهی است؛ تحولی که بنیان‌گذارش آن را کاشت، فرزندانش از آن مراقبت کردند و نوه‌اش محمد بن سلمان آن را به شکوفایی رساند.
در طول این دهه‌ها، روابط میان ریاض و واشنگتن صرفاً تلاقی و نوسان منافع نبود؛ بلکه شراکتی پویا بر پایه‌ احترام متقابل، استقلال در تصمیم‌گیری و ثبات در اصول بود. اگرچه سیاست‌ها تغییر می‌کنند، اما مواضع سعودی در برابر مسائل کلان جهانی، گواهی بر عمق دیدگاه آن است که نه با قله‌ها دگرگون می‌شود، و نه با وعده‌هایی وسوسه می‌گردد مگر آنکه با ارزش‌ها و منافع سعودی هماهنگ باشد.