با پایان یافتن سال 2019 به یاد جمله « چه سال پرتنشی بود!» میافتم و اینجا باید کلمه «پرتنش» را به معنای سنتی چینی به کار برد، یعنی سالی پر از حوادث و کارها و مخاطرات.
سالی که رو به پایان میرود، جریانی را به یادمان آورد که خیلی زود در این دهه رشد کرد و خبر ازعقبگردی میدهد که نمیتوان انکار کرد یا نادیدهاش گرفت. این تصور که جهانی سازی که در ابتدای قرن جدید تصور میشد درمان مؤثر همه دردهای دوران ماست، کمرنگ میشود. سمت وسوی جدیدی که در چند کشور رو به تبلورمیرود، عبارت است از میل ملی که بربازگشت به شکل حکومت ملی تأکید میکند به این اعتبار که الگوی اصیل و اثرگذارتر از نظام سیاسی است.
این جهتگیری جدید، نام بینالمللی یا آن طور که برخی را خوش میآید نظام جهانی بنامند را به تنگنا اندخت و زیر فشار سنگین برد. چرا که نهادهای بینالمللی و در رأس آنها سازمان ملل درحال حاضر کمترین ارتباط- یا توجه- به مسائل را از هرزمان دیگر نشان میدهند. سازمانهای بزرگی همچون بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که دراوج جهانی سازی برقله آن ایستاده بودند، خیلی روشن و بی هیچ پیرایهای قربانی به حاشیه راندن شدند. ناتو که دوران نقاهت دیرهنگامی را تجربه میکند، در جستنوجویی سریع به دنبال عمل زیبایی افتاده تا توجه بیشتری را جلب کند. اتحادیه اروپا که از خداحافظی درشرف تکمیل بریتانیاییها درپایان سال آینده، ناگزیر شده نگاه دقیقی بیاندازد تا افقهای آینده خود را درآنها ببیند. نهادهای بینالمللی دیگر ازسازمان کشورهای امریکایی گرفته تا اتحادیه کشورهای افریقایی و سازمان همکاری کشورهای اسلامی و جامعه کشورهای عربی همه تلاش میکنند خود را با وضعیت جهان پیرامونشان که همیشه و به سرعت درحال تغییر است وفق دهند. سازمانهای دیگر اما مانند گروه شانگهای چینی و بازار مشترک اوراسیا به رهبری روسیه، در بهترین حالت مانند شخصیتهای خیالی رمانی خیالیاند که چشم به راه نویسندهای هستند تا داستانشان را بنویسد!
با این حال، آیا دولت ملی و گرایش ایدئولوژیک ملی که به آن چارچوب میبخشد، میتواند پاسخگوی اوضاع متغیر جهانی باشد و با آن داد و ستد کند؟ این مسئله به هیچ وجه قطعی نیست. چرا که حکومت ملی خود در زیر فشارهای گرایشهای گریز از مرکز و جنبشهای تجزیه طلبانه در چندین کشور زمینگیر میشود از جمله تعدادی از کشورهای دموکراتیک مانند اسپانیا و پادشاهی متحد و کانادا و ایتالیا. بدتر از آن ما شاهد افزایش بی نهایت کشورهای ورشکسته مانند سوریه و ونزوئلا و سومالی و کنگو و زیمبابوه و لیبی هستیم به گونهای که الگوی حکومت ملی به یک اسطوره افسانهای صرف تبدیل شده که کسی آن را باور نمیکند. درکشورهای دیگر که برجستهترین آنها افغانستان و سودان و عراق و تا حدودی لبنان، وضعیت کنونی رو به انجماد گذاشته که در افق آنها میتوان نشانههای کشورهای ورشکسته را خواند. برخی کشورهای دیگر مانند ایران و کره شمالی، حکومت بدل به ابزاری شده که کارکردش حفظ نظام به هرقیمت و در هر شرایطی است و بعد جلوگیری از ظهور الگوی سنتی معروف به حکومت ملی.
حتی در حالتهایی که حکومت ملی به شکل طبیعی یا در حد و قواره کمتر ازآن کارمیکند، حالت کنونی بسیاری از کشورها، قدرتهای آن درگیر نزاع با اطراف مؤثر غیردولتی فراتر از مرزهای ملیاند که درقالب شرکتهای غول آسای چند ملیتی و گروههای فشار سیاسی و مالی جهانی مانند طرفداران حفاظت از محیط زیست و رسانههای فرامرزی فعالیت میکنند. دربرخی حالتها شاید ستارههای هنری و ورزشی بتوانند مقداری از نفوذ خود را به کارگیرند که حکومتهای ملی با حجم متوسط دارند.
غیبت اجباری احزاب سیاسی سنتی از صحنه موجب ظهور برخی گروهها شد به خصوص از آنهایی که معمولا به اتاقهای «پژواک» ایدئولوژیک تبدیل میشوند. همان طور که رسانههای سنتی، بخش زیادی از حجم و قدرت و تأثیر خود را در مقابله با دریچههای خبری هولناکی باختند که همه جا سرگرم تبلیغ برای حقایق جایگزین و تقلبی هستند.
یکی از تهدیدهای موجود برسر راه الگوی سنتی حکومت ملی از «زنانه سازی» سیاستها در بسیاری از کشورها ناشی میشود. یک نسل پیش از این، به سختی میتوان زنی را یافت که وزیر شده باشد، بگذریم از نخست وزیری. اما امروزه موضوع به ابتذال کشیده شده است. برای نمونه رهبری بسیاری از احزاب سیاسی اثرگذار در پادشاهی متحد را زنان دردست دارد. در ایالات متحده نیز زنانی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدهاند بر لیست نامزدهای حزب دموکرات امریکایی چیره شدهاند. این «زن سازی» روشن برای سیاستها از اهداف سنتی حکومت ملی فاصله میگیرد که بر مکانت و شکوه و رشد اقتصادی و قدرت سخت و اهداف اجتماعی مانند رفاه و آموزش و بهداشت و کمک به قربانیان حقیقی یا احتمالی تمرکز دارد.
برای تأکید برگفتهها، بی شک بخشهای مختلف جهان با این تهدیدهای جدید به شکلهای مختلف روبه رو خواهند شد، اگر دموکراسی عزبی ابزار مورد نیاز اصلاح را قرار داد و به آنها در مرحله انتقال عمیق کمک خواهد کرد با درنظر گرفتن کمترین ضرر و زیانی که به بافت اجتماعی و رشد اقتصادی وارد میشود.
شاید کشورهای استبدادی همچون چین و روسیه تا حدودی بتوانند از بسیاری بزنگاهها عبور کنند، دستکم هنوز به رشد اقتصادی خود ادامه میدهند که میتوانند برای شهروندان معمولیشان افقی برای سطح زندگی بهتر باز کنند. تعدادی از کشورهای آسیایی از جمله اندونزی و بنگلادش، ویتنام و تایلند وجود دارند که وضعیت مشابهی دارند با تفاوتی در عملکرد اقتصادی که آنها را شکنندهتر از چین و روسیه میسازد. هند را داریم که سالها به لقب «بزرگترین دموکراسی جهان» افتخار کرده که از مشکل بیشتری رنج میبرد که آن هم انفجار نزدیک و خطرناک ملی دینی است که با صحنه کنونی بینالمللی همزمان نیست.
سال آینده وارد مرحله نهایی جنگ سیاسی فرهنگی خواهیم شد که برخلاف میل ما براثر انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده آغاز شد، با آمادگی همه اطراف برای رویارویی. از آنجا که ایالات متحده الگویی است که هنوز برای بسیاری در سراسر جهان اهمیت دارد، نتایج این جنگ ممکن است بر بسیاری از تحولات مهم در بسیاری از کشورهای دیگر جهان تأثیر بگذارد.
در منطقه عزیز ما، خاورمیانه و شمال افریقا احساس عجیب مبتنی بر حدس ناشناخته برخاسته از برخی اطلاعات ملموس به من خبر از پایان قریب الوقوع جنگ یمن میدهد. شاید حوثیهای مورد حمایت جمهوری اسلامی درک کنند که بهرهبرداران از جنگ در یمن دیگر قادر به تضمین ادامه سطح کمکهای لازم برای ادامه جنگ داخلی طولانی مدت کم شدت را نیستند.
در باره عراق، من فکر میکنم آخرین شخص خوشبین درکره زمین به آینده این کشور هستم. شاید عراق این توان مذاکره برسر انتقال دشوار از نسل قدیم قدرت که اغلب آنها تبعیدی سابقاند، به نسل جدیدی که از زمان آزادی عراق در سال 2003در داخل کشور نشو و نما کردهاند، داشته باشد.
ایران نیز در مسیر انتقال از نظام حاکمیت دچار خرفتی پیری دیرهنگام قرار دارد که بخش بزرگی از مشروعیت خود را نزد مردم از دست داده و بسیار دشوار میتواند آمال و آرزوهای ملتی که اکثریت آن را جوانان نوآور و دارای بلندپروازی و نگاه به آینده تشکیل میدهند، سرکوب کند.
سوریه همچنان علامت سئوال بزرگ بر افقهای آینده مبهم آن قراردارد. به دلیل دخالت روسیه و ایران و بعد ترکیه، انتقال قدرت سیاسی که امکان داشت از نظام بشار اسد به توافق ملی جدید منتقل شود، از آن سوء استفاده شد و به این وضعیت درآمد.
دشوار است که بتوان گفت چگونه، بگذریم از چه زمان، سوریه بتواند به عنوان کشور ملی متحد به هرمعنای مورد قبول این اصطلاح برگردد.
خبرهای خوش میگویند سال «پرتنش» رو به پایان میرود و اخبار بد حاکی ازآنند که سال آینده شاید «پرتنشتر» از سال قبلش باشد. باز به معنای چینی سنتی کلمه!
TT
سالی پرتنش به پایان میرسد!
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة