الیاس حرفوش
نویسنده وروزنامه نگار لبنانی
TT

این «معامله» نتیجه شرایط منطقه است

می‌توان درباره « معامله قرن» که رئیس جمهوری دونالد ترامپ ارائه کرد، بسیارسخن گفت. طرح به جانبداری از اسرائیل، زیرپا گذاشتن مقررات بین‌المللی برای پایان دادن به نزاع فلسطینی اسرائیلی، و اینکه برنامه‌ای است انتخاباتی برای بازگرداندن ترامپ به کاخ سفید و نتانیاهو به نخست وزیری اسرائیل متهم شده است. اما این « معامله» مانند هر معامله سیاسی یا تجاری دیگر را نمی‌توان از شرایطی که درآنها سربرآورده جدا کرد.
باید به زمینه‌های مسئله اعتراف کرد و آن اینکه «معامله قرن» منعکس کننده موازنه قوای موجود میان اسرائیل و فلسطینی‌ها همچنین میان اسرائیل و جهان عرب است. منعکس کننده واقعیت سمت‌گیری عربی و جایگاه مسئله فلسطین میان این سمت‌گیری‌هاست. و مهم‌تر از آن اینکه معامله بازتاب دهنده درک تهیه کنندگان و حامیان آن از عمق ناتوانی بر مخالفت و رویاروی و «به چالش کشیدن» طرف فلسطینی و « کسانی که از جهان عرب درکنارش ایستاده‌اند» تا از گفتمان قدیمی استفاده کنند که دیگر زمان آن سپری شده است. در نهایت امر، اگر شرایط منطقه و توجهات و اولویت‌های کشورهایش متفاوت می‌بود اعلام «معامله» دشوار می‌شد.
اجازه بدهید از وضع فلسطین شروع کنیم، وضعیت خود صاحبان مسئله. دو جنبش «فتح» و «حماس» به این «معامله» نیاز داشتند تا صفحه اختلافات خود را ببندند. اسماعیل هنیه به آن نیاز داشت تا راه تماس با رئیس محمود عباس را براو هموار کند. قطع رابطه‌ای میان دو طرف نزاع فلسطینی که 12 سال طول کشید و همه تلاش‌های عربی برای پایان دادن به آن بی نتیجه ماند و کرانه باختری و غزه را به دو کیان جدای از هم تبدیل کرد. و مسخره اینکه تنها طرح ترامپ می‌تواند اتصال آنها را برگرداند، از نظر سیاسی با سخنانی که درباره آشتی میان «فتح» و «حماس» برزبان‌ها جاری شد و از نظر جغرافیایی با پلی که طرح در نظر دارد میان کرانه و غزه برپاکند.
علاوه براین حکومت خودگردان فلسطینی در مقابله با طرح ترامپ شکست خورد حتی پیش از اعلام آن. همه آنچه رهبری فلسطینی انجام داد بستن در به روی هر تماس با دولت امریکا بود پس از خشم موجه انتقال سفارت امریکا به قدس و پذیرفتن آن به عنوان پایتخت اسرائیل. هیچ تحرک معنا داری به سمت کشورهای عربی برای ایجاد یک موضع واحد صورت نگرفت. همچنان که هیچ تحرکی به سمت رهبران اسرائیلی مخالف روش نتانیاهو روی نداد، رهبرانی که در صحنه حضور دارند و دیدگاه‌های‌شان در داخل اسرائیل شناخته شده است. همچنین نسبت به رهبران یهودی داخل ایالات متحده از جمله لابی‌های مخالف سازمان «ایپاک» مانند « جی استریت». در جنگ سختی که فلسطین پیش رو دارد، مهم همراه ساختن جریان‌ها و شخصیت‌های داخل اسرائیل و یهودی تباران سراسر جهان است که «وجود دارند» و مواضع حمایت‌گر از طرح دو کشور و پایان دادن به جنگ براساسی که سازمان ملل متحد تصویب کرده است، دارند.
این سخن ما را به پراکندگی جریان‌های اسرائیلی حامی صلح با فلسطینی‌ها می‌کشاند و عقب نشینی آنها در مقابل پیشرفت نفوذ راست اسرائیلی و موفقیت طرحش در تحمیل سلطه‌اش بر تصمیم‌های سیاسی و در نتیجه بر دولت ترامپ. بی اغراق می‌توان گفت، همچنانکه بسیاری از تحلیل‌گران می‌گویند، پیامدهای عملیات انتحاری که تعدادی از سازمان‌های فلسطینی پشت سرآنها قرارداشتند، اثر بسیاری بر قدرت جریان‌های صلح اسرائیلی در کسب محبوبیتی که در انتخابات به آن نیاز دارند گذاشت.
پس از وضعیت فلسطینی کافی است نگاهی به نقشه سمت گیری و درگیری جهان عرب، در همان روز اعلام طرح توسط ترامپ بیاندازیم تا روشن شود مسئله فلسطین در نمودار اولویت‌های عربی چه مقدار تنزل پیدا کرده است. از کشورهای همسایه فلسطین آغاز کنیم که نتایج و پیامدها طرح در صورت اجرا برآنها اثر خواهد گذاشت. لبنان در بدترین وضعیت پس از استقلال به سرمی‌برد. کشوری فقیر، ورشکسته که کشمکش‌های سیاسی آن را فرسوده کرده و جوانان‌اش در آستانه مهاجرت قرار گرفته‌اند. رهبران‌اش به دنبال طناب نجاتی برای رهایی از دره‌ای می‌گردند که کشور را به دلیل مدیریت بد طولانی‌شان آن را به آنجا رساندند. با اینکه لبنان به دلیل حضور سنگین فلسطینی‌ها در خاکش بیشترین ضرر را خواهد کرد، این مشکل امروز به نظر می‌رسد یکی از ساده‌ترین مشکلات آنها باشد. بلکه برعکس برخی وسوسه‌های اقتصادی را درسایه بدهی‌های انباشته شده، عامل «مشوقی» برای جریان‌های لبنانی برای بازنگری در مخالفت ابتدایی با طرح ترامپ محسوب می‌شود.
رو به شمال، آنجا که سوریه «قلب تپنده عربیت» قرار دارد می‌رویم؛ کشوری که تکه تکه می‌شود و9سال است که به سمت هاویه می‌غلتد، با جنگ داخلی که تعداد قربانیان‌اش از تعداد کشته‌های جنگ‌های اسرائیل با عرب‌ها و فلسطینی‌ها فراتر رفته. کشوری با رهبری وهمی در حالی که فرماندهی حقیقی و تصمیم نهایی، سیاسی و امنیتی میان مسکو و تهران تقسیم شده است. روز رونمایی از طرح ترامپ ساکنان معرة النعمان با اثاثیه و خرت و پرت‌های خود می‌گریختند تا به کاروان‌های اهالی شهرهای دیگر سوری ملحق بشوند که پیش از آنها کوچانده شده بودند.
در برابر وضعیتی چنین انسان می‌تواند به آسانی جایگاه مسئله فلسطین در اولویت بندی ملت سوریه را ارزیابی کند.
اما عراق، عراق صدام حسین که یک روز در راه حمله به کویت پرچم فلسطین را برافراشت، حال و روزش بهتر از این نیست. نظام صدام سقوط کرد تا سلطه ایرانی بر سرنوشت عراق جایگزین‌اش بشود. این عراق است که امروز تلاش می‌کند از سرسپردگی نجات یابد از جمله جوانانی که خواستار بازگرداندن حاکمیت برسرنوشت کشورشان هستند و حق انتخاب نخست وزیری که مشمول حمایت ایرانی نباشد.
سخن از نقش ایران در عراق ما را به تلاش‌های ایران برای توسعه طلبی و صدور انقلاب می‌کشاند، شعاری که نظام ایران از زمان برپایی‌اش در سال 1979سر می‌دهد. نتیجه طبیعی، تغییر اولویت‌ها و سمت گیری‌ها در همسایگی ایران بود برای کشوری که دولت و ملت‌اش حامی طبیعی حقوق مردم فلسطین بودند. همبستگی برخی سازمان‌های فلسطینی فعال در طرح تهران، بدون در نظر گرفتن عواقب آن بر مسئله فلسطینی برشدت تغییر سمت‌گیریها افزود.
پس «معامله قرن» از شرایطی که برمنطقه سایه انداخته بهره برد. آیا این به معنای موفقیت تضمین شده است؟ مشخص است که اصل اساسی که این معامله برآن استوار شده، تلاش برای دور ساختن مسائل پیچیده است به گونه‌ای که انگار وجود خارجی ندارند. به نظر رئیس جمهوری ترامپ مسئله قدس تنها با انتقال سفارت امریکا به آن شهر دیگر از دایره مناقشه بیرون رفته است. همین طور مسئله پناهندگان و شهرک‌ها. دیدگاهی که «معامله» برآن استوارشده این است که نیازی به واکاوی پرونده‌های گذشته نیست چون « تاریخ از اکنون آغاز می‌شود». این معنای همان عبارتی است که آرون دیوید میلر، مشاور امور خاورمیانه در دو دولت کلینتون و جورج بوش پدر از جرارد کوشنر داماد ترامپ و مهندس اساسی «معامله قرن» نقل می‌کند. میلر نقل می‌کند که کوشنردر مقابل کسانی که زمینه‌های جنگ طولانی میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها را مطرح می‌کردند، تکرار می‌کرد:« با من از تاریخ حرف نزنید. ما منطقه را برای آینده آماده می‌کنیم».
در گذشته گولدا مائیر از تصلب‌اش در برابر فلسطینی‌ها با این گفته دفاع می‌کرد که:« چیزی به نام ملت فلسطینی وجود ندارد». اما این ملت توانش را بر تحمیل وجود و حقوق‌ ثابت کرد. اگر درست باشد که اولویت‌ها و دل‌مشغولی‌های منطقه امروز تغییر کرده، نادیده گرفتن طرف مهم در این نزاع توسط طرح ترامپ راه بهتر موفقیت این «فرصت تاریخی» نیست آن طور که برخی عقیده دارند.